«یکی بود، یکی نبود...» عجب عبارت جادویی؟ دعوتی که تاب مقاومت را میگیرد: «بشین و گوش کن، میخوام برات یه قصه بگم.» کم تر سرگرمیهایی به اندازه ی شنیدن داستان، خوشایند هستند. مقاله هایی در خصوص ادبیات را در ادامه بخوانید...
درختان ایستاده میمیرند
از انقلاب مشروطه به بعد نسلی نبوده است که از این دو همراه همیشگی «شور» و «یأس» در امان باشد. وقتیکه در یکی از همین روزهای تاریخی در میدان توپخانه به دوست شاعر و فیلمسازم رسیدم، او با نوک پای راست زمین زیر پایش را نشان داد و گفت: «مدرنیته ی ایرانی از همین جا شروع شد». اشارهاش به «شوری» بود که انقلاب مشروطه در دهخدا و هم رزمان و هم نسلانش ایجاد کرده بود؛ و من با سر و نگاه به جایی دورتر، به میدان بهارستان، اشاره کردم و گفتم: «یأس تاریخی و لعنتی آن ها و ما هم از آن جا شروع شد»، و بغضم را فرو خوردم و با اشاره ی دستی از او خداحافظی کردم. بغضم از همه ی این «یأس»های جانکاه ِ بعد از آن «شور»ها بود. آن یأس عظیمی که شب به توپ بستن مجلس موهای سر و روی دهخدا را یکباره سفید کرد، و آن یأسهای ریز و درشت فراوان این ۱۰۰ سال. از به توپ بستن مجلس و استبداد صغیر بگیر تا کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و بیا تا... و تا... (حالا جوانها چه خوب شعر «زمستان» اخوان را میفهمند). دنباله . . .
راز نوشتن داستان های کوتاه
«یکی بود، یکی نبود...» عجب عبارت جادویی؟ دعوتی که تاب مقاومت را میگیرد: «بشین و گوش کن، میخوام برات یه قصه بگم.» کم تر سرگرمیهایی به اندازه ی شنیدن داستان، خوشایند هستند- به استثنای لذت نوشتن داستان. داستان گویی، باید از همان زمانی آغاز شده باشد که اصواتی که بشر تولید میکرد تبدیل به زبان شد. داستانهایی پیدا شدهاند که در زمان مصر باستان روی درخت پاپیروس نقش شدهاند. این داستانها اسناد پراکندهای بودند که بعدها گردآوری شدند. احتمال دارد طرحهایی که روی دیوارهای دود اندود غارها کشیده شدهاند قصههایی از شکار باشد، که در هنگام آشپزی و نشستن دور آتش تعریف میشدند. تمدنهای سراسر جهان کوشیده اند از راه داستان، قهرمانهای خود را جاودان کنند و ماجرای هوس بازیهای خدایانشان را تعریف کنند.
امروزه، انگیزه ی داستانگویی کم تر نشده است. نویسندگان به دو دلیل مینویسند. دلیل اول این است که چیزی برای گفتن دارند. دلیل دوم که به همان اندازه قوی است این است که میخواهند چیزی کشف کنند. نوشتن نوعی کشف است. ما از راه داستاننویسی ایدهها، نگرشها و تجارب شخصیمان را کشف میکنیم و با آنها کنار میآییم. طی فرایند داستاننویسی، تا حدی درک به تری از دنیا، دوستان، اطرافیان و خودمان پیدا میکنیم. هنگامی که کسی نوشته ی ما را میخواند، در بخشی از دنیای ما و ادراک ما از این دنیا سهیم میشود. در ضمن، داستاننویسی تجربه ی بسیار شیرینی است. پس مداد خود را بتراشید، یا کامپیوترتان را روشن کنید تا با هم آغاز کنیم. دنباله . . .
از عاشقانه تا مادرانه، از غزل تا روایت
(درباره ی سیمین بهبهانی)
اگر انقلاب مشروطیت را آغاز بیداری ایران از گذر آشنایی با مدرنیته یا تجدد بدانیم، دگرگونی نثر، تولد شعر نو، و پدیداری رمان و داستان کوتاه به مفهوم امروزی را هم رویدادهایی انقلابی می بینیم که پایه گذار ادبیات مدرن ایرانند.
در این دوره ی صد ساله در میان شاعران زن سه تن نام آورترینند: پروین اعتصامی، سیمین بهبهانی، و فروغ فرخزاد. مقایسه ی این سه موضوع مقاله هایی {از میهن بهرامی و پرتو نوری علا در نیمه ی دیگر. جلد ۲. شماره ی ۱. ۱۳۷۲} بوده است. در این نوشته محور سیمین بهبهانی است، اما به ناگزیر به دو دیگر به ویژه پروین اعتصامی هم پرداخته می شود. تصویر ماندگار این سه شاعر زن نامدار در ذهن من تصویر دو دختر و یک مادر است و اشاره ی به آن در همین آغاز از این روست که نقطه ی آغاز تامل من در موضوع این نوشته بوده است.
پروین چند ماهی پس ازانقلاب مشروطه (۱۲۸۵ش) به دنیا می آید؛ به یمن داشتن پدری آزادی خواه و اهل ادب فرصت آشنایی با خواسته های انقلاب و نیز ادبیات کلاسیک را می یابد؛ و در عمری ناکام و نا تمام که در اختناق رضا شاهی به پایان می رسد، بی اعتنا به گرایش های پیدا و ناپیدای نو در شعر، همه ی ذوقش را در پروراندن مضمون های اخلاقی، عرفانی و اجتماعی در قالب های کهن به کار می گیرد. دنباله . . .
واژگان دخیل عربی در کهن ترین متن های فارسی نو
آگاهی ما از وضعیت اولیه ی تاریخ ادبیات فارسی، چه نثر و چه نظم، (۱) در گروهی از دستنویس ها بازتاب یافته است که در آستانه ی سده ی بیستم (۱۴- ۱۹۰۲) چهار هیئت کاوشگر آلمانی به سرپرستی آلبرت گرونوِدِل (۲) و آلبرت فُن لُکُک (۳) در واحه ی تورفان در ایالت شین جیان (۴) (ترکستان شرقی)، در غرب چین، کشف کرده اند. در حقیقت، قدیمی ترین مدارکِ زبان و ادب فارسی توسط مانویان برای ما به یادگار مانده است.(۵) پس از فرستادن نخستین گروهِ از مدارک بازیافته از تورفان به برلین، سرپرست وقتِ موزه ی مردم شناسی، فریدریش ویلهلم کارل مولر، (٦) «کسی که هیچ زبانی، از یونانی گرفته تا ژاپنی، برایش ناآشنا نبود»، (۷) در ۱۹۰۴ موفق به رمزگشایی خط این دستنویس ها شد. او نخستین کسی بود که متوجه شد اگرچه بیش تر متن های تورفانی مربوط به کیش مانی به خط ویژه ی مانوی نوشته شده، زبان برخی از این قطعه ها، نه سُغدی، پارتی یا فارسی میانه، بلکه فارسی نو است؛ و از این هیجان انگیزتر آن که حتا واژگان دخیل عربی نیز دارد. او یازده واژه ی دخیلِ عربی قطعه ی M106 را در اثرش، دستنوشته های بازمانده به خط استرانجلو از تورفان، ترکستان چین، (۸) نام برده است. (۹) پژوهش های بعدی نشان داد که زبان این قطعه های فارسی، نه آن فارسی دری فرهیخته و مورد انتظار، که زبانی است حد فاصلِ میان فارسی میانه و فارسی دری؛ زبانی در مرحله ی گذار که شاید بتوان آن را «فارسی نوِ آغازین» خواند. دنباله . . .
اهمیت گویش های ایرانی
روزگار ما از یک دیدگاه عصر تشخص ستیزی است. مردم زمانه رو
گردان از هرگونه تبعیض و تفاوت، هراسان از هرنوع تشخص و تمایز، با شتاب
هرچه تمام تر به سوی یکسانی و یکدستی و یکنواختی رانده می شوند. پی روان
آیین جهان بینی، طرفداران یکسوگرایی اجتماعی و کارگزاران سوداگری آزاد
جهانی می کوشند طرحی بیاندازند و سامانی بچینند تا در ناکجاآباد هزاره ی
سوم، همگان زیرسلطه ی یک نظام اقتصادی نامریی، همه مثل هم بزایند و مثل هم
بزیند و مثل هم بمیرند! با این شتاب که هر روز در هر چهار سوی جهان، مرزهای
طبیعی، گسست های ضروری و ناهمداستانی های سالم و لازم می شکنند و فرو می
ریزند، دیری نپاید که گیتی ِ عاری از آرایش ها و برهنه از شکفتگی و زیبایی
هایش که بخش کلانی از آن ها ناشی از رویارویی تفاصل ها و ناهمتایی هاست،
خراب آبادی شود هموار که در آن ترک و رومی و چینی و زنگی، همه در پشت
رایانه هایشان با کیف های سامسونت دردست و تلفن های همراه در جیب و همبرگر
مک دونالد در دهان، همه همسان بزیند و بمیرند.
در عرصه ی فرهنگ نیز درها
گشوده و سرحدات برداشته می شوند. امروزه «ابر و باد و مه و خورشید و فلک»
نه، بلکه اجیران حرفه ای حرص و آز سیری ناپذیر سوداگران طرفدار کشورهای بی
مرز و فرهنگ های یک رنگ و مبلغان و اتحادیه تراشان تجارت جهانی از طریق
اینترنت و فکس و ایمیل و ماهواره و رسانه های گروهی جورواجور دیگر در تلاش
اند تا همه جا پسند فردی، دیدگاه شخصی، اندیشه و باور و زبان مستقل و در یک
کلام هویت فردی و ملی من و تو را از ما بگیرند و به جایش سلیقه ی یکسان،
جهان نگری یکسان، کردار و پندار و گفتار یکسان صادراتی ارزانی مان دارند.
فعله ها، بنایان و معماران چیره دست در خفا و آشکار، دست اندرکار برافراشتن
دوباره ی «برج بابل» اند تا همه ی زبان ها در هر هفت کشور جهان منسوخ شوند
و زبانی واحد، این بار نه لسان عبری هدیه ی یهوه، بلکه انگلیسی ناب
آمریکایی در سراسر گیتی رایج شود! دنباله . . .
زبان هوری- اورارتویی، یک زبان قفقازی شرقی
«ما در نشریات پیشین مان، احتمال تعلق زبان هوری- اورارتویی
را به گروه زبانی شمال قفقاز مورد توجه قرار داده بودیم. این فرضیه را اینک
می توان تصدیق نمود» ، «به یاری مجموعه هایی که آنان (دیاکونوف و
استاروستین) عرضه کرده اند، اینک ریشه یابی نزدیک به چهل درصد واژگان
اورارتویی و حدود سی درصد واژگان هوریانی که کمابیش به گونه ای قابل اعتماد
ترجمه شده، امکان پذیر شده است. به نظر می رسد که زبان هوری- اورارتویی در
داخل گروه زبان های قفقازی شمال شرقی، به عنوان یکی از شاخه های آن، جای
می گیرد.. استاروستین و دیاکونوف در این کتاب حدود یک صد واژه ی هم ریشه،
بسیاری از ماده های اصلی آن ها را که به ندرت وام گرفته شده، و برابری های
بسیاری را در پی بندهای دستوری آن ها یافته اند. این نویسندگان پیشنهاد می
کنند که خانواده ی زبان های هوری- اورارتویی شاخه ای است از خانواده ی گروه
شمال شرقی قفقازی.» (۱)
جاعلان ضدایرانی و پان ترکیست (صدیق، زهتابی)،
به پی روی از آموزگاران پان ترکیست شان در آنکارا و باکو، به تازگی ادعا
می کنند که قوم های هوری، اورارتو، کسپی، کاسی، گوتی، لولوبی، تپور، مانا،
امرد و... همگی گروه هایی ترک اند! افزون بر این، آنان ادعا می کنند که
دیگر قوم های بدون خویشاوند، مانند ایلامیان و سومریان نیز ترک بوده اند.
اما حقیقت آن است که گروه زبان های هوری، سومری، و ایلامی، با هم پیوندی
ندارند و در گروه های متفاوتی دسته بندی می شوند. زبان های ایلامی و سومری،
به گروه زبانی منفردی متعلق اند و زبان های هوری- اورارتویی به گروه
قفقازی شمال شرقی تعلق دارند. ادعای ترکی بودن این سه زبان، از ریشه غلط
است چرا که این سه زبان حتا با یکدیگر خویشاوند نیز نیستند! دنباله . . .
"همچو باران بر خاک"
پرنده
پرنده ای بر دامی نشسته،
پرپر می زند، به خانه برگشتنی نیست.
گربه ی سیاهی به آن سو می خزد،
چنگ هایش تیز، چشمانش گداخته.
روی درخت پریده، از آن بالا می رود.
به پرنده ی زبون نزدیک می شود.
پرنده می اندیشد: حال که چنین است
و گربه دیگر مرا خواهد درید،
پس وقتی تلف نکنم،
هنوز دوست دارم کمی چهچه بزنم
و همچون گذشته شادمان آواز سر دهم.
پرنده به گمانم اهل شوخی ست.
* *
شاعرانی که با آن ها گریسته ام
وقتی به شعر معاصر نگاه میکنم، مخصوصن در این جا که هیچ کتابی و جُنگی و سفینهای هم در اختیار من نیست، شاعران در برابرم در چند صف قرار میگیرند:
یک صف، صف شاعرانی است که من با آن ها گریستهام ؛ مثل گلچین گیلانی، حمیدی شیرازی، شهریار، لاهوتی، عارف قزوینی و چند تن دیگر.
یک صف، صف گویندگانی است که با آن ها شادمانی داشتهام و خندیدهام، نه بر آن ها که با آن ها و بر زمانه و تاریخ و آدم های مسخره ی روزگار از سیاستمدار خائن تا زاهد ریاکار و همه ی نمایندگان ارتجاع و دشمنان انسانیت شاعرانی مثل سیداشرف، ایرج، عشقی، روحانی، و افراشته و بهروز و چند تن دیگر.
یک صف، صف شاعرانی است که شعرشان مثل چتری است که روی سرت میگیری تا از رگبار لجنی که روزگار بر سر و روی آدمیزادان پشنگ میکند، خود را محافظت کنی، مثل شعرهای بهار و پروین و عقاب خانلری و شعر چند تن دیگر.
یک صف هم صف شاعرانی است که به تحسین سر و وضع هنرشان یا بعضی لحظهها و تجربههای خصوصیشان میپردازی، مثل توللی (در بافت تاریخی «رها»)، سپهری (در حجم سبز)، فروغ (در تولدی دیگر)، و بعضی کارهای کوتاه و ژرف نیما .
یک صف هم صف شاعرانی است که هر وقت نامشان را میشنوی یا دیوانشان را میبینی، با خودت میگویی: حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم .
یک صف یک نفره هم هست که ظاهرن در میان معاصران «دومی» ندارد و آن صف مهدیاخوانثالث است که از بعضی شعرهایش در شگفت میشوی . من از شعر بسیاری ازین شاعران، که نام بردم، لذت میبرم ولی در شگفت نمیشوم؛ جز از چند شعر اخوان، مثل «آنگاه پس از تندر»، « نماز»، و «سبز». فریدون مشیری، در نظرمن، در همان صف شاعرانی است که من با آن ها گریستهام. شاعرانی که مستقیمن با عواطف آدمی سروکار دارند. دنباله . . .
دو قرن سکوت زبان فارسی یا دو قرن غیبت کاغذ؟
در تیرماه امسال برای شرکت در چهارمین همایش سالانه ی "انجمن
نسخه های خطی اسلامی" (TIMA)، که من عضو کمیته ی تصحیح و انتشار آن هستم،
به کمبریج رفتم. سخن رانی خود را با عنوان «کتاب شناسی متن های چاپی در
ایران» به صورت پوستر ارایه کردم. پس از پایان همایش، بی فاصله راهی
آکسفورد شدم تا در همایش دیگری که بخش ایران شناسی دانشگاه آکسفورد با
همکاری دانشگاه لیدن با عنوان «خیزش یا طلوع زبان فارسی» (The Rise of
Persian Renaissance) برگزار می کرد، شرکت جویم. موضوع سخن رانی من «سنّت
شفاهی آموزش در سده های نخستین و نقش سماع و عرض و مقابله در تصحیح متن ها»
بود.
در سال های گذشته به دلیل مطالعه های پراکنده ای که درباره مباحث
نسخه شناسی ــ به ویژه کاغذ که عنصر اصلی در تولید نسخه ی خطی است ــ
داشتم، به مساله ای پی بردم که به نظرم بدیع می نمود، ولی نمی خواستم آن را
بدون پشتوانه ی مطالعاتی گسترده مطرح کنم. حضور در همایش «خیزش زبان
فارسی» در آکسفورد، فرصتی بود که نخست این فرضیه را در یک مجمع علمی خارج
از کشور طرح کنم. نمی دانم تاکنون کسی این مساله را پیش از این جایی نوشته
یا گفته، از این رو اگر حرف قابلی باشد برای نخستین بار است که مطرح می
شود. دنباله . . .
کتاب سازی یا معرفی شعر عاشقانه ی فارسی؟
شناساندن فرهنگ، هنر و ادبیات فارسی به خارجیان، چه به همت بیگانگانی انجام بگیرد که زبان فارسی را خوب می دانند، چه به همت ایرانیانی که یک زبان خارجی را خوب آموخته اند، برای هر ایرانی فرهنگ دوستی شادی آوراست، و او را در دل سپاس گزار این همت می کند. اما اگر کسی که برای این همت شوق و انگیزه ای دارد، بی آن که از مایه و دانشی درخور این همت برخوردار باشد، دست به چنین کاری بزند، نتیجه ی کارش چیزی خواهد بود که هر ایرانی فرهنگ دوستی را سخت آزرده جان خواهد کرد، چنان که در دل بگوید: ای کاش چنین کسی این گام را در راه شناساندن نمونه ای از ادبیات فارسی به بیگانگان بر نداشته بود، زیرا که کار او در مقام یک نمونه، ادبیات فارسی را در ذهن خواننده ی خارجی حقیر و واپس مانده و بی ارزش خواهد کرد .
با این مقدمه ی کوتاه، می خواهم چند کلمه درباره ی کتابی بگویم با عنوان Persian Love Poetry یا «شعر عاشقانه ی فارسی» که آن را موزه ی بریتانیا منتشر کرده است. دنباله . . .
شمار بیت های شاهنامه
در نزد عموم خوانندگان و علاقهمندان شاهنامه و حتا بسیاری از
ادیبان و پژوهشگران، شمار بیتهای اثر فردوسی شصتهزار بیت دانسته میشود.
این تلقی مشهور، به ظاهر نادرست نیست و مستند بر بیتی از خود شاهنامه است
که:
بود بیت شش بار بیور هزار / سخنهای شایسته و غمگسار (۱)
شاید
شهرت شاهنامه به داشتنِ شصتهزار بیت و تکرار این بیت ــ و نیز یک بیت
الحاقی دیگر (۲)ــ به عنوان شواهد این نظر سبب شده است که غالب پژوهشگران و
خوانندگان شاهنامه ــ جز از چند تنی که اشاره خواهد شد ــ شتابناک و
بیتأمل کافی از سر آن بگذرند. در حالی که با اندکی دقت در مصراع نخستِ بیت
دیده میشود که فردوسی شمار بیت های شاهنامه را «شش بار بیور هزار» گفته
است.
«بیور» در اوستا، زبان پهلوی و بیش ترِ متن ها و فرهنگهای فارسی به معنای «ده هزار» آمده است (۳) و در شاهنامه تصریح شده است:
کجا بیور از پهلوانی شمار / بود بر زبان دری ده هزار (۴)
بر
این اساس «شش بار بیور (ده هزار) هزار» (شش × دههزار × هزار) برابر خواهد
بود با شصت میلیون و نه شصت هزار! مشابهِ این کاربرد اغراقآمیز ترکیب
«دو باره چهل بار بیور هزار» در بیت زیر از گرشاسپنامه است:
دو باره چهل بار بیور هزار / گزین کرد گردان خنجرگزار (۵)
در
این جا چون سخن از شمار سپاهیان است، تعداد هشتصد میلیون نفر (دو× چهل× ده
هزار× هزار) با توجه به نوع اغراقهای اسدی، (٦) حداقل قابل توجیه است،
ولی در بیت مورد بحث از شاهنامه که شاعر از شمار بیتهای اثر خویش یاد
میکند، برخلاف متن روایات حماسی محملی برای اغراق وجود ندارد که سَراینده
چنین رقمی را ذکر کند، آن هم فرزانه ای چون فردوسی که در سراسر شاهنامه
شماره ای همانندِ این را در توصیف پرشکوهترین لشکرکشیها و آوردگاهها نیز
نیاورده است. دنباله . . .
پارهها و نکته ها در ادب فارسی
کسانی که با متن ها سروکار دارند، حتمن هر از گاه با مطالب و موضوع هایی جالب توجه برخورد کردهاند که چهبسا در گشودن مشکلات متن های دیگر کارآمد باشند. برخی از این موردها در کتابهایی دیده میشوند که اصلن ربطی به موضوع ندارند و از این نظر بسیار بعید است که کسی این موضوع ها را در چنان منابعی جست و جو کند، در حالی که این نکته ها ممکن است بسیار ارزشمند باشند.
برخی از این موردها آن اندازه کوتاهاند و شمار شواهدی که در تأیید آن ها یافت میشود آن اندازه اندک است که نمیتوان آن ها را در مقالهای مستقل ارایه کرد. این نوشتار به انتشار این موردها اختصاص یافته است و امیدوارم که پژوهشگران، یافتههایی از این دست را برای انتشار در این بخش بفرستند. دنباله . . .
باور به «نحوست تربیع» و تأثیر آن بر آثار ادبی و هنری
(بریدن گوشهای از سند برای از بین بردن شکل چهارگوشِ آن)
کسانی که مستقیمن با اسناد تاریخی سروکار دارند، احتمالن بریدگی گوشه ی سمت راست پایین برخی از اسناد توجهشان را به خود جلب کرده است. هدف این گفتار، ارایه ی پیشینه و ریشهیابی این موضوع، و سیر تحول شکل این پدیده در اسناد تاریخی است. ما همچنین کوشیدهایم گسترش این اندیشه در دیگر هنرها را به اجمال مورد بررسی قرار دهیم.
در میان سندپژوهان معاصر، هریبرت بوسه در بررسی فرمان های صفوی این موضوع را مورد توجه قرار داده و به نقل از شاردن این امر را خرافی و نشان از نقص در همه ی امور دنیوی میداند. وی سپس می افزاید که «ما هیچ توضیحی نداریم که به این مطلب اضافه کنیم.»
اما این سنت پیشینهای درازتر از دوره ی صفوی دارد و با یک بررسی کوتاه میتوان این اندیشه را در اسناد پیش و پس از دوره ی صفوی نیز ردیابی کرد. افزون بر اشاره ی ضمنی ابوریحان بیرونی، کهنترین منبعی که به صراحت به این موضع اشاره دارد، کتاب ارزشمند دستور دبیری (سده ی ششم) است: «و چون درخواهد نبشتن، اگر یک گوشه ی پایان کاغذ قدری بیاندازد تا شکل مربعی باطل شود. کی تربیع شکل نحوست است.»
مؤلفان دستور الکاتب و نفایس الفنون (سده ی هشتم) نیز صریحن بر برش گوشهای از سند برای از میان بردن شکل چهارگوشِ آن تأکید کردهاند. در شعر شاعران بزرگ نیز نمونههایی از این اشاره را میتوان یافت از جمله در این بیت مولانا و اشاره ی ظریف او به گرفتن گوشه: دنباله . . .
رویین یا ژوبین
در شاهنامه چاپ مسکو (ج ۴، برگ ۱۸، بیت ۱۵۷ـ۱۵۸) می خوانیم:
چو سی و سه مهتر ز تخم پشنگ / که رویین بدی شاهشان روز جنگ
به گاه نبـرد او بدی پیش کوس / نگهبــان گــردان و دامـــاد توس
در
شاهنامه چاپ دکتر خالقی (ج ۳، برگ ۱۲، بیت ۱۵۱ ـ۱۵۲) این بیت ها به همین
گونه ضبط شده و استاد در پاورقی نسخه بدل ها را چنین گزارش کرده اند:
ف: که شیدوش بد شاهشان؛ ق (نیز لی، لن، آ: که ژوبین بدی سازشان؛ لن: که روشن بدی شاهشان؛ و: که رویین بدی پیششان).
در متن چاپی دکتر دبیرسیاقی از شاهنامه (ج ۳، ٦۸۳، بیت ۱۹۳ ـ۱۹۵) این دو بیت، به صورت زیر و در سه بیت ضبط شده است:
چو سی و سه جنگی ز تخم پشنگ / که ژوبین بدی سازشان روز جنگ
نگهبان ایشـان همــی بـود ریـــو / که بودی دلیــر و هشیـوار و نیـو
به گاه نبــرد او بــدی پیش کوس / نگهبـان گـــردان و دامــاد توس
* * *
در
شاهنامه فردوسی، رویین فرزند پیران ویسه است و توس سپهبد هرگز دامادی به
نام رویین نداشته و داماد توس، روینیز (Reyniz یا Rivniz) بوده است.
نخستین
باری که با نام رویین فرزند سپهسالار پیران ویسه در شاهنامه فردوسی آشنا
می شویم، ضمن داستان غم انگیز سیاوش و هنگام چوگان بازی افراسیاب و سیاوش
است. دنباله . . .
مینی مالیسم و ادبیات داستانی
(بخش نخست)
در دهه ی ۱۹٦۰ میلادی جنبش مینی مالیسم در بیش تر هنرها از موسیقی و ادبیات تا هنرهای تجسمی رخنه کرد و شکل ویژه و منحصر به فرد خود را یافت و در ادبیات داستانی به نوع داستان کوتاه در آمد. از مهم ترین ویژگی های این نوع داستان کوتاه می توان پیرنگِ (طرح) (۱) ساده، زمان و مکان محدود و استفاده از گفت و گو را نام برد.
«سامرست موام» (۲) زمان پیدایش داستان کوتاه (۳) را تا انسان های اولیه که گرد آتش می نشستند و حادثه ی عجیب و غریبی که دیده اند را تعریف می کردند به عقب می برد، زمانی که وی آن را «ظلمت زمان» می خواند و ادامه ی آن را تا نقالی در مشرق زمین و حکایت های فناناپذیر «هزار و یک شب» می آورد، اما داستان کوتاه را به عنوان یک نوع (۴) ادبی مربوط به سده ی نوزدهم می داند: «گمان می کنم فقط در سده ی نوزدهم بود که داستان کوتاه رواج یافت. رواجی که سبب شد داستان کوتاه یکی از انواع مهم تولید ادبی شود.» [۷- برگ ۳۲۱]
در چند سده ی پیش – سده ی شانزدهم تا هیجدهم میلادی- در اروپا به روایت ها و حکایت های منثور داستانی را که شخصیت ها یا کنش هایشان معرف زندگی روزمره شان بود «نوول» (۵) می گفتند. [۴- برگ ۱۷] اما واژه ی داستان کوتاه و تعریف آن به سال ۱۹۳۳ میلادی بازمی گردد که در ضمیمه ی فرهنگ آکسفورد رسمن به عنوان محصولی ادبی وارد واژگان خوانندگان انگلیسی زبان شد. [۴- برگ ۳]
دهه ی ۱۹٦۰ میلادی، زمانی که دنیای مدرن سنگش به در بسته
خورده بود، هنر و دیگر پدیده های اجتماعی به دنیای جدید پا گذاردند که
امروز با واژه ی «پسامدرن» شناخته می شود. در همان دهه بود که هنر داستان
کوتاه مینی مالیسم در ادامه ی داستان های کوتاه یک صد ساله، جای خود را باز
کرد.
رسیدن به یک مشخصه و اصل واحد در مینی مالیسم داستانی کاری ناشدنی
می نماید، زیرا مینی مالیسم ادبیات داستانی را با معانی متعددی خوانده
اند: «کوتاه نویسی»، «داستانِ کوتاهِ کوتاه». از طرفی «آثار پدید آمده
مینی مالیستی در جهان آن قدر با هم متفاوت است که کم تر می توان اصل های
متباینی در آن ها یافت. به همین دلیل این داستان ها اغلب کم تر شبیه به هم
در می آیند.» [۲– برگ ۳٦] دنباله . . .
مقایسه ی آثار شاعران زن از دیدگاه فکری و محتوا با شاعران مرد
(در شعر معاصر)
ادبیات فارسی حضور زنان را چه گونه در خود پذیرفته است؟ زنان
چه فعالیت و تأثیری در ادب پارسی داشتهاند؟ و تأثیر زنان در پایهگذاری،
پیشرفت و دگرگونی های شعر معاصر فارسی، این مهم ترین جلوه ی ادبی زبان
فارسی، چه گونه بوده است؟
با یک دید کلی، پس از ناصرالدین شاه قاجار
دگرگونی های چشمگیری در موقعیت و عملکرد زنان ایران پدید آمد، به گونه ای
که هماکنون زن ایرانی امتیازهای چشمگیری به دست آورده و از اعتبار و
موقعیتی بسیار ممتازتر از گذشته برخوردار شده است و تقریبن همدوش و همراه
مرد ایرانی در مراکز علمی، فرهنگی، هنری، اقتصادی، سیاسی و حتا گاه نظامی
حضوری فعال دارد. دخالت زنان و تأثیر آنان در آراستن صحنهها و ایجاد حوادث
داستان های عامیانه در دوران های گوناگون به یک پایه نیست. در روزگاری که
زنان در کارهای اجتماعی شرکت میجستند و در زندگی روزمره دخالتی قوی و
فعالانه داشتند، طبعن در داستان ها اهمیت بیش تری مییافتند و در هر دوره
ای که زنان به پشت پرده ی انزوا رانده میشدند و از دخالت در کارهای
اجتماعی باز میماندند، از اهمیت و تأثیر آنان کاسته میشد. زنان در حوزه ی
داستاننویسی حضور چشمگیری نداشتهاند، مگر در زمان معاصر، بنابراین تأثیر
اصلی و بزرگ زنان در ادبیات بیش تر در عرصه ی شعر بوده است. دنباله . . .
ادبیات اینترنتی
دیگر بر کسی پوشیده نیست که در حال حاضر همه ی بار ادبیات بر دوش کاغذ گذاشته نشده است و در این میان اینترنت، سهمی را هم از آن خود کرده است. ما بنا بر سبک و سیاقی دیر پا عادت کرده ایم که به ادبیات "غیر از مقوله شفاهی آن " به چشم کلمه های نوشته شده بر کاغذ نگاه کنیم ، ادبیات را تا به حال در قالب کلاسیک آن یعنی کتاب شناخته ایم و با آن انس گرفته ایم . گمان می کنیم ماندگاری نوشته ها و کلمه ها بر روی کاغذ محتمل تر و ماندگارتر است، در حالی که اکنون و در عصر حاضر به دلیل آسان شدن ارتباطات، ادبیات اینترنتی می تواند بسیار آسان تر، زودتر و سریع تر به دست مخاطبان خود برسد.
به ویژه که اکنون ادبیات کاغذی ما در وضعیتی به سر می برد که از هر ۱۰۰۰ نسخه ی کتاب داستان و یا شعری که چاپ می شود (باز داستان وضعش از شعر به تر است ) ۱۰۰ شماره ی آن بیش تر به فروش نمی رسد و بقیه یا تحویل نویسنده داده می شود که خودش یک فکری به حال آن ها بکند و یا این که آن قدر در انبارهای ناشران و پخشی ها و ...می ماند تا روزی که تمام شوند که آن روز هیچ گاه چندان نزدیک هم نبوده است. دنباله . . .
اندیشهی سیاسی سعدی
زمینه و زمانهی سعدی
سعدی شیرازی (٦۰٦-
٦۹۰ه. ق) در دورهای چشم به جهان گشود که ایران زمین از هر سو عرصهی تاخت و
تاز نیروهای ویرانگر زندگی اجتماعی قرار گرفته بود.
از سوی غرب
صلیبیان، حکومت در حال زوال سلجوقیان را هر چه بیشتر به سوی نابودی
میکشاندند. از سوی شرق مغولان از کشتهها پشته میساختند، و از درون نیز،
امیران و حاکمان محلی با باج و خراج و در گیریهای خونبار داخلی، عرصهی
زیست اجتماعی را به جهنمی سوزان تبدیل کرده بودند. سعدی از زمانهی خویش
چنین یاد میکند:
ای محمد گر قیامت می برآری سر ز خاک / سر برآور وین قیامت در میان خلق بین
زینهار از دور گیتی و انقلاب روزگار / در خیال کس نیامد کانچنان گردد چنین
در نیک اندیشی و بزرگ منشی سعدی همین بس، که در چنین زمانهی خون ریزی از آموزهی
بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضو ها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامد نهند آدمی
سخن به میان آورده است. هر چند نباید از یاد بُرد که نه سعدی خود توانست به این آموزه همواره پایبند بماند و نه در جامعهی آن روز ایران این آموزه قابل تحقق بود. نکتهی مهم اما این بود که سعدی با این آموزه، افقی بسیار انسانی فرا راه ذهن و زبان جامعه گشود. دنباله . . .
چه گونگی پیدایش پرسش های شگفت آور خیام
غبار روبی از چهرهی واقعی اندیشمندان گذشته و شناخت راستین آنان، جز با آگاهی از رویدادهای زمانهی آنان و آشنایی با وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روزگارشان به شایستگی صورت نمیپذیرد. حکیم عمر خیام نیشابوری که به احتمال زیاد در سال ٤۳٩ ق. به دنیا آمده و در ۵١۷ درگذشته است نیز از دایرهی این باور بیرون نیست. روزگار او با رویدادهای رنگارنگ و پیشامدهای گوناگونی روبهرو بوده است و پیبردن به ریشههای شکلگیری اندیشههای او، بررسی اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران، پیش از سدهی پنجم و درنگ در جریانهای فکری و مذهبی آن دوران را ضروری مینماید. ویژگیهای برجستهی اندیشههای خیام عبارت است از: دنباله . . .
نقش گاو در استوره ها و باورهای ایرانی
نمونه ی واقعی یا نمادین جانوران در استوره های ایران باستان آمده است و میتوان آن را در منابع اوستایی، پهلوی و حتا فارسی دید. در بخش هایی از اوستا از جمله در بخش گاهانی: یسنا ۲۸ بند ۱، ویسنا ۲۹ بند ۱ تا ۱۱، در اوستای متأخر: یشت ۱۳ بندهای ۸٦ و ۸۷، یسنا ۱۳ بند ۷، یسنا ٦ بند ۴، یسنا ۲٦ بندهای ۴و ۵، یسنا ٦۸ بند ۲۳، یسنا ۱ بند ۲، یسنا ۳۹ بند ، یسنا ۷۰ بند ۲، یشت ۷ (مقدمه)، یشت ۱۴ بند ۵۴، و یسپرد ۲۱ بند ۲و یشت هفتم و سی روزه دوم بند ۱۲... از گاو سخن رفته است. . . .
بر پایه ی کتاب های دینی پهلوی به ویژه بندهش و نوشتههای زادسپرم و دادستان دینیک و دینکرد میتوان اینگونه برداشت کرد که کیومرث و گاو نخستین به نام اوگدات یا ایوکداد e.vak.dad از خاک درست شدند. گاو در ساحل راست رودخانه داییتی da.i.ti یا ویهدایت vi.ye.dayt و گیومرث در ساحل چپ آن آفریده شد. این گاو که بنابر بیش تر منابع نر بود، تنها آفریده ی روی زمین و حیوانی زیبا و نیرومند به شمار میرفت. دنباله . . .
۱۱۱- آیا می دانستید که عبارت اصطلاحی "هر را از بر تشخیص نمی دهد" از زبان چوپانان روستایی گرفته شده و در میان شهرنشینان رایج شده است؟
۱۱۲- آیا می دانستید که "جهنم دره" در استان آدربایجان غربی قرار دارد؟
۱۱۳- آیا می دانستید که به دلیل شیوه ی زندگی ترکان و مغولان که چادر نشینی بوده است، در زبان فارسی نیز واژه ی "اتاق" به جای "خانه" و واژه ی "خانه" به جای "سرا" نشسته است؟
۱۱۴- آیا می دانستید که شیخان فرمان روا در برخی از کشورهای همسابه ی ایران که به برکت دلارهای نفتی و پشتیبانی امپریالیستی حکومت و دم و دستگاهی یافته اند، دست آوردهای فرهنگ و ادب و هنر ایرانی و فارسی را زیر عنوان "هنرهای اسلامی" در موزه های جهان زده بندی می کنند و با بی شرمی با انتشار تمبر با چهره ی پورسینا، پزشک، دانشمند و فیلسوف بلند آوازه و جهان شناخته ی ایرانی را فیلسوف و پزشک دولت عربی می نامند؟
۱۱۵- آیا می دانستید که واژه ی "هالو" که در عبارت اصطلاحی "هالو گیر آوردن" وجود دارد، در گذشته نه در معنای منفی، بلکه درست برعکس، برای اظهار ادب و ادای احترام به کار گرفته می شده است؟
۱۱٦- آیا می دانستید که بسیاری از فارسی زبانان نمی توانند بسیاری از کشورها و ملت ها را به درستی نام ببرند و چیزی را به آن ها نسبت دهند؟
۱۱۷- آیا می دانستید که بسیاری از واژه های "عربی" موجود در زبان فارسی در حقیقت عربی نیست و تنها چون از راه زبان عربی وارد زبان فارسی شده است، عربی یه شمار می رود؟
۱۱۸- آیا می دانستید که بسیاری از مترجمان و قلم به دستان فارسی نویس هنوز نمی دانند که به هنگام ترجمه از زبان های انگلیسی یا فرانسوی به زبان فارسی، پسوند اسمساز ity- یا ité را چه گونه به فارسی برگردانند؟
۱۱۹- آیا می دانستید که بنا بر استوره ی ایرانی که در شاهنامه ی فردوسی نیز آمده است رستم دستان با یک عمل سزارین به دنیا آمده است؟
تاریخ خط حرفی در ایران و جهان
می گویند که هندوان در آغاز هر کتابی می نویسند: «درود بر کسی باد که خط را اختراع کرد.» ما نیز چنین ستایشی را به حق در خور آن کس می دانیم، چون کلید هر دانشی خط است. بی جهت نیست که آغاز دوران تاریخی را با پیدایش خط میزان کرده اند. دیر زمانی است که مردم جهان پی به اهمیت آن برده و خواسته اند که بدانند کی و کجا و چه گونه اختراع شده است.
چنان که از کتاب های فارسی و عربی و یونانی آشکار می شود، موضوع اصلی الفبا و مخترع آن چندین بار در تاریخ جهان زمینه ی بحث و جدل دینی و فرهنگی بوده است.
تا یک سده ی پیش موضوع الفبا را به گونه ای با روایات مذهبی مربوط کرده بودند که کسی از ترس تکفیر جرات سخن گفتن در آن باره را نداشت و کم کم موضوع بدین سادگی را با غرض های خاصی به موضوع باستان شاسی در آمیختند و کوشیدند پرده ای بر روی تاریخ این اختراع شگفت آور بکشانند و مخترع خط الفبایی را به دست فراموشی بسپارند.
در اسناد کهن اروپایی مدرکی دیده نمی شود که از مخترع خط نامی برده باشد و هنگامی که در این باره سخن می گویند جز افسانه و اوهام چیز دیگری دستگیر کسی نمی شود. در ایران با این که سده هاست که به علت تعصب های جاهلانه و خراب کاری زندیقان از جعل و دست خوردگی در مدارک تاریخی فروگذار نشده است، با این همه خوشبختانه از لابه لای سطور تاریخ می توان اسناد و مدارکی تاریخی و فنی یافت که به گونه ای روشن تاریخ الفبا را نشان می دهند.
ما پیش از این که وارد بحث تاریخی شویم توجه خوانندگان را به دو نکته جلب می کنیم: دنباله . . .
سوگند و رد پای آن در ادبیات فارسی
جز راست مگوی گاه و بیگاه / تا حاجت نیایدت به سوگند (ناصر خسرو)
در روزگاران قدیم و دوران های کهن راه های گوناگونی برای رفع و حل اختلاف ها و ادعاهای مردمان مرسوم و متداول بوده است که یکی از آن ها نبرد تنبهتن یا Duell و دیگری (Ordal (۳ است که ما آن را به پهلوی ور( var (۴ میخواندهایم و هنوز هم در برخی از سرزمین های افریقا رایج و معمول است. وَر نزد ایرانیان و اُردال نزد اروپاییان عبارت بودهاست از آزمایش های گوناگونی که همپتکاران (۵) یا پیشمار و پسمار طی آن میبایستی راست گویی خود را به اثبات برسانند و خویشتن را از تهمت بزه کاری بزدایند و چون در زمان های پیشین کشف چنین حقایقی را دشوار میدیدهاند، به ناچار طی محاکمه ها و تشریفاتی بس پیچیده و مبهم دو طرف دعوا را میآزمودهاند تا هرکدام که از بوته ی آزمایش رستگار به درآید، ذیحق باشد و راست گو شناخته شود.
این گونه سنن و رسوم در همه جا و در میان همه ی قوم های متمدن و غیرمتمدن آن روزگاران رایج بودهاست. از کهنترین آثار یعنی از اوستا کتاب دینی زرتشتیان و ودا (٦) آییننامه ی مذهبی برهمنان آگاهی های بسیاری در این باره میتوان بیرون آورد. در ایران باستان ور را اقسام و انواعی گوناگون بودهاست. در اوستایی که امروز (۷) در دست داریم ، چندینبار از ورهای گوناگون یاد شدهاست، دنباله . .
نقش و تصویر در ادبیات فارسی
زنده یاد هانری ماسه از ایرانشناسان نسل گذشته تنها کسی است که افزون بر آشنایی کامل با ادب فارسی به خلقیات و هنرهای عامیانه ی ایرانیان نیز توجه بسیار داشت. کتاب «اعتقاد و عادات ایرانیان»Croyances et coutumes Persanes,Paris 1938 حاصل نخستین آشنایی نزدیک و دلبستگی او به مردم این سرزمین بود. پس از آن در طی نیم سده کوشش و با انتشار « تمدن ایرانی » و « منتخبات نظم و نثر فارسی » و دهها مقاله جهانیان را بیش از پیش با شگفتیهای تمدن و ادب ایران آشنا کرد، وی هرگز از مردم بازار و روستاها نیز غافل نشد و یکی از آخرین کارهای او در این زمینه مقالهای با عنوان: Imagerie popoulaire de I'Iran است که در مجله ی آر آزیاتیک جلد پنجم – بخش ۳ - سال ۱۹٦۰ به چاپ رسیده است و ما برای معرفی بیش تر این زبان دان و ایرانشناس بزرگ برگردان فارسی آن را در پایین می آوریم:
در سده ی نوزدهم میلادی در ایران برای انتشار چند روزنامه چاپ خانهای تأسیس کردند که در واقع دستگاه چاپ سنگی (لیتوگرافی) بود. این روش تا آخرین سال های این سده برای چاپ روزنامه، نشریات عامیانه و متنهای ادبی و علمی به کار میرفت . برخی از این کتاب ها که به دقت لیتوگرافی شده با هنرهای عامیانه ایران بستگی دارد، چه گروهی از سازندگان تصویرهای آن ها به ویژه میرزاحسین از خلقیات معاصران خود الهام میگرفتند. برای مثال، من چاپ زیبای هزارویکشب (۱۲۷۳)، مجموعه ضربالمثلها (۱۲۷۳) و اسکندرنامه منظوم (۱۲۷۴) (۱) را نام میبرم . دنباله . . .
شعرها و چیزها
ایجاد نقش و نگار بر ابزار کار، یا بر دیوار محل زندگی از زمان های بسیار کهن آغاز شده است. قدیم ترین این گونه آثار را باید از مردم دوران چهارم زمین شناسی دانست که پایان آن در حدود هزاره ی دهم تا هشتم پیش از میلاد است.
مردم این دوره که در غارها زندگی می کردند و از گوشت و پوست حیوان ها برای ادامه ی زندگی بهره می بردند، بر دیوار غارها و بر ابزار زندگی خود نقش برخی از حیوان ها را می کندند. انگیزه ی این مردم در نقش صورت این حیوان ها چه بوده است؟ این شکل ها بی شک کاملن جنبه ی مذهبی، جادو و افسونگری داشته است، یعنی همان جنبه ای که بعدها در تمدن های بزرگ کهن مانند مصر و سومر و جز آن ها، به اوج قدرت خود رسید، و درک و احساس و منظور ایجاد کنندگان آن ها امروزه تا اندازه ای برای ما روشن و آشکار است.
انسان دوران چهارم، با نقش تصویر حیوان هایی مانند گوزن یا گاو وحشی بر دیوار غار، می پنداشت که این نقش ها وسیله و سبب فراوانی شکار و غلبه و چیرگی او بر این حیوان ها خواهد شد و در این نقش ها قدرتی هست که شکارها را به سوی او جلب خواهند کرد. این اندیشه در همه ی دوران های پیش از تاریخ ادامه یافت و افراد بشر می کوشیدند که اندیشه و خواست های خود را به صورت شکل های گوناگون بر آثار و ابزار زندگی خود نقش کنند. دنباله . . .
دشمن دانا یلندت می کند بر زمینت می زند نادان دوست
اینترنت افزون بر سودهایی که دارد این زیان را دارد که جهلگستری را نیز آسان کرده است! و بسیاری نیز متاسفانه بدون اندیشیدن یا بررسی، هر چه به دستشان میرسد پخش میکنند و از دیگران نیز میخواهند همین کار را بکنند!
در این جا با نمونه ای از این آگاهی رسانی های نادرست آشنا شوید.
مبادا که ترک بردارد
(بی شرمی بی مرز و کران)
با همهی ارزشی که مردم ِ دوست دار فرهنگ و ادب برای سهراب سپهری
میشناسند، گویا کسانی هم هستند که فهم هنر او را ندارند و نام ِ او
خاریست در چشمانشان! آنان حتّا سنگ ِ آرامگاه ِ او را – که پاره ای از
یکی از سروده های ِ زیبایش بر آن نگاشته شده- بود، برنتافتند و در آستانه
ی آغاز ِ سال ِ کنونی، شبیخونوار به آرامگاهش تاختند و سر ِِ خود و بی
روادید ِ خانوادهی او و دوست دارانش، سنگ را برکندند و سنگی سیاه و زشت و
بدون ِ شعر ِ او بر جای ِ آن چسباندند!
شرح این دُژکرداری را از زبان ِ فرشید ابراهیمی – که خود، شاهد ِ آن کردار ِ گستاخانه و زشت بودهاست – در این جا بخوانید. (دکتر جلیل دوستخواه)
پژوهشی در ادبیات شفاهی
ادبیات شفاهی بخش مهمی از فولکلور است و برای آن که
درک دقیقی از آن داشته باشیم، ضروری است که توضیحاتی درباره ی
فولکلور ارایه شود.
فولکلور (Folklore) که در زبان فارسی به فرهنگ
مردم، فرهنگ عامه، دانش عوام، فرهنگ توده و... ترجمه شده است،
نخستین بار توسط ویلیام جان تامز انگلیسی (در سال ۱۸۴٦میلادی) عنوان
شد. از نظر وی، این واژه ناظر بر پژوهشهایی بود که بایست در زمینه
ی عادات، آداب و مشاهدات، خرافات و ترانههایی که ازدوره های قدیم
باقی ماندهاند، صورت میگرفت.
پذیرش این اصطلاح، با
مقاومتهایی در میان پژوهشگران همراه بود. این مقاومتها بیش از هر
چیز، به ابهام هایی مربوط میشد که در خود این اصطلاح و نیز تعریف
تامز از آن وجود داشت. با وجود چنین مقاومتهایی، در زمانی نه چندان
زیاد، این اصطلاح در میان اهل علم و نظر پذیرشی جهانی یافت.
از
فولکلور تعریفهای فراوانی صورت گرفته است. این تعریفها گاه به
هم بسیار نزدیکند و گاه فاصلهای نسبتن دور از هم دارند. نگاهی به
دایره المعارفهای مهم جهان، گویای چنین اختلاف هایی است. در
فرهنگهای تخصصی نیز با چنین اختلاف هایی رو به رو میشویم. مثلن در
یکی از فرهنگهای تخصصی، به نام «فرهنگ استاندارد فولکلور،
استورهشناسی و افسانه»، نردیک به بیست و یک تعریف از اصطلاح فولکلور
ارایه شده است. (۱)
این اختلاف ها بیش از هر چیز به
استنباطهای متفاوتی مربوط میشود که نسبت به دو بخش این اصطلاح،
یعنی Folk و Lore در میان پژوهشگران وجود دارد. دنباله . . .
تکرار در ادبیات فارسی
(جایگاه تکرار و بازنویسی)
چکیده :
تکرار، غالبن سخن را آراسته تر می کند. ساختار
منظمی به آن می بخشد و موسیقی شعر را پدید می آورد. در نمایش نامه، تکرار
در ساختار گفت و شنودها به چشم می خورد. همچنین در تکیه کلام ها. در نوشته
های منثور، در روزنامه نویسی یا داستان پردازی، برای آهنگ سخن از تکرار
استفاده می شود.
بازنویسی متن نیز نوعی تکرار «بینا متنی» است و افسانه
ها و استوره های دیرین با بازنویسی حیات دوباره می یابند. از ساختار شعری
گذشتگان اقتباس می شود، اما هر بار اثری تازه و بدیع آفریده می شود.
مقدمه:
مقصود
از تکرار، اندیشه ای را برجسته ساختن یا به جنبه ای از یک تفکر جلوه ویژه
ای بخشیدن و قدرتی فزون تر کردن و سودایی را بیان داشتن است.
بی گمان
هر تکراری به خودی خود بر زیبایی سخن نمی افزاید. آن چه زیبایی می آفریند
سبک گفتاری است، نه تکرار پیام. اما تکرار کلام، وزن و آهنگی پدید می آورد،
باعث تحریر صدا می شود یا لحن را تغییر می دهد و جایگاه آرایه را به خود
می گیرد. نمونه ی بارز تکرار در شعرهایی که قالبی سنتی دارند، دیده می شود
که در آن ها، واکه ها و همخوان و قافیه ها به شکل مناسبی تکرار می شوند.
در مثالی از منوچهری می بینیم که چه گونه تکرار صوت های «خ» و «ز» به شعر
زیبایی می بخشد:
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است / باد خنک از جانب خوارزم وزان است. (ابراهیمی، ۱۳۷٦، برگ ٦۲)
در
این مقاله به شکل های دیگر صنعت تکرار نیز اشاره شده و بر تفاوت میان
تکرار، بازنویسی و بینامتنی، یا حضور متنی در متن دیگر، تأکید می شود.
در سخنوری، تکرار بر چند گونه است: دنباله . . .
گقت و گو با روز جهانی کتاب کودک
(نگاهی به وضعیت ادبیات کودکان در ایران)
- از شما خواهش میکنم خودتان و آرمانتان را معرفی کنید.
- من «دوم آوریل / روز جهانی کتاب کودک» هستم که از سال ۱۹٦۷ میلادی، در سراسر جهان جشن گرفته میشوم تا با آرمان ایجاد علاقه به مطالعه و توجه به کتاب کودک، کتابخوانی در میان کودکان گسترش یابد.
- چرا «دوم آوریل»؟
این روز به افتخار زادروز «هانسکریستین آندرسن» برگزیده شده است. او در دوم آوریل سال ۱۸۰۵ میلادی در دانمارک بهدنیا آمد. نام کوچکش «هانسکریستین» یک نام سنتی دانمارکی است و هر دو با هم یک اسم به شمارمیروند. او نخستین داستانش را به نام «شبح در گور پَلنَتوک» در سال ۱۸۲۲م منتشر کرد. «هانسکریستین» تا سال ۱۸۲۷ در مدرسه های گوناگونی درس خواند و زبان انگلیسی و آلمانی و اسکاندیناویایی را فراگرفت. وی بعدها آن سالها را بدترین و تلخترین سالهای زندگیاش نامید و گفت مدرسه او را از نوشتن دلسرد میکرد و همواره در «ساختن شخصیت خودش» مورد سوءاستفاده قرار میگرفت و همکلاسیهایش با او بدرفتاری میکردند. دنباله . . .
درست بنویسیم
هنگام سخن گفتن برای القا به تر معنی ها از تکیه, آهنگ و
تأکید بهره می گیریم. رعایت این موردها به سخنور کمک می کند به آسانی
بتواند با شنونده اش ارتباط برقرار کند. رعایت شیوه ی خط فارسی نیز در یک
نوشته موجب گویایی, سادگی و سهولت خواندن و نوشتن می شود. به کمک شیوه ای
یک دست از دوگانگی پرهیز می شود.
در شیوه ی خط فارسی اصل بر چند مطلب است:
۱- رعایت موازین دستور زبان فارسی
۲- رعایت استقلال واژه ها
۳- همخوانی نوشتار با گفتار
۴- پی روی واژگان بیگانه از شیوه ی خط فارسی
۵- آسانی خواندن و نوشتن
٦- گزینش به ترین شکل نوشتاری
۷- انعطاف پذیری
۸- چشم نوازی و زیبایی خط
اکنون به این چند جمله دقت کنید: دنباله . . .
گفت و گو پیرامون تارنمای "زبان و ادبیات فارسی"
اخیرن همکار گرامی من آقای کورش جوشن لو گرداننده ی تارنمای گران بهای "سرای دانای توس" پیرامون مراد من از راه اندازی تارنمای "زبان و ادبیات فارسی"، شیوه ی کار و موازین حاکم بر این تارنما، برنامه های آینده ی آن و همچنین در زمینه ی برخی مسایل خط و زبان و ادبیات فارسی، خواهان گفت و گویی با من شدند که من با علاقه ی فراوان این درخواست را پذیرفتم و در حد بضاعت خودم به پرسش های ایشان در زمینه های یاد شده پاسخ دادم.
آن گروه از خوانندگان ارجمند من که علاقه مند به آشنایی با مطالب این گفت و گو هستند، می توانند متن این گقت و گو را در این جا بخوانند. با سپاس آریا ادیب
مکتب خانه
«مکتب» یا «مکتبخانه»، «کُتَّاب» (به ضم کاف و تشدید تاء) یا «کتابخانه»، به نخستین محل آموزش و تربیت گفته می شده است و مدیر آن را معلم، مکتبدار، ادیب، مؤدِب، ملا و یا آخوند می نامیده اند.
پس از پیدایش اسلام در ایران، نخستین محلی که پایگاه آموزش و پرورش قرار گرفت، مسجد بود، زیرا به وسیله ی مسجد منظور مسلمانان که ترویج دین اسلام و آموزش مبانی آن بود، برآورده می شد؛ نظر به تأثیر فوقالعاده مذهب در اخلاق و رفتار گروندگان، حاکمان عرب با تأسیس مسجد و آموزش دین، تفوق و تسلط خود را بر روح و جسم ایرانیان تأمین می کردند، آنان از لحاظ دنیوی علاقهمند به تأسیس مسجد بودند.
اوقات آموزش در هنگامی بود که مردم از کار عبادت فارغ شده و به مسجد نیاز نداشتند، یعنی از بامداد تا نیمروز و بعداز ظهر در فاصله ی نمازها. جایگاه درس، شبستان، رواق و ایوان مسجد بود. موادی که تدریس می شد در آغاز عبارت بود از خواندن قرآن، حدیث، بحث در اصول دین و مذهب، تفسیر قوانین شرع (فقه)، که بعدها صرف و نحو زبان عربی و ادبیات عرب و منطق و علم کلام نیز بر این مواد افزوده شد. دنباله . . .
ترجمه ی ماشینی
در این مقاله، خلاصه ی پژوهش های انجام شده در زمینه ی پردازش زبان فارسی اعم از واکافت ساختواژی، دستوری و معنایی، شیوه ی ی بازنمایی معنای جمله ها و به کارگیری دانش بازنمایی، درک متن فارسی و ساختار دستور زبان فارسی و نیز نظریه ی گشتاری چامسکی در ساختار زبان فارسی و پژوهش هایی از این دست گردآوری شده اند.
این مجموعه می تواند در ارایه ی راه به پژوهشگرانی که هدفشان پژوهش در حوزه ی پردازش ماشینی زبان فارسی است، کمک موثری باشد. در این نوشته همچنین، به موانع موجود به ویژه در زمینه ی ابهام معنایی اشاره شده و در پایان راه حل مناسبی برای ترجمه ی ماشینی زبان فارسی مورد بررسی قرار گرفته است. دنباله . . .
لقب های پادشاهان در ادب فارسی
نخستین بار در کتاب اوستا با لقب «کی» که از لقب های پادشاهی ایران است آشنا می شویم. اوستا مجموعه ای است از کتاب های دینی که به زبانی خاص به نام زبان اوستایی تدوین شده است و متن های مقدس دین زردشتی را تشکیل می دهد. دانشمندان ایران شناس نظر می دهند که زبان اوستایی در حدود سده های ششم و هفتم پیش از میلاد مسیح رایج بوده است، بنابراین لقب «کی» از بیست و شش سده ی پیش در ایران شناخته شده است و چنان که در متن های باقی مانده از دوره ی ساسانی (۲۲٦– ٦۵٦م) آمده است طبقه ی دوم پادشاهان ایرانی به نام کیانیان نامیده می شدند و نخستین آنان «قباد» بوده است.
کلمه «کی» در اوستا به گروهی از امیران و رؤسای قبیله هایی که با زردشت پیامبر معاصر بودند، گفته می شد. این امیران پشتیبان زردشت بودند و برای گسترش دین او در میان قوم های شرقی ایران قدیم جنگ ها کردند. از پادشاهانی که به لقب «کی» خوانده می شدند باید «کیقباد» و «کیکاووس» و «کیخسرو» را نام برد. بنابراین لقب «کی» از نخستین لقب های پادشاهی ایران به شمار می رود. دنباله . . .
نسخه ی خطّی جلوه گاه اندیشه و هنر ایرانی
ثبت و ضبط اندیشه در دوران دراز تمدن بشری به سه شیوه عملی شده است : نوشتن دستی بر صفحههای گلی، سنگی، چوبی، کاغذی و . . . . ؛ چاپ آثار با وسایل فنی و صنعتی؛ و سرانجام صبط و انتقال گفته ها بر صفحه و نوار و موج و رایانه.
در تاریخ تمدن ایران، سابقه ی نسخهنویسی ِ خطی پردامنه است و این نوع کار در میان آثار باستانی دیگر ارزش خاص و اعتباری ویژه دارد. زیرا افکار همه ی اندیشمندان و دانشمندان و شاعران ما بر این اوراق که بیش ترشان اکنون فرسوده و پاره و چرکین و ناخواناست، پس از سده ها و روزگاران دراز به دست ما رسیده است و امروزه ما میتوانیم تاریخ حیات ملت نام داری را در میان آن ها پژوهش و کشف کنیم.
تردیدی وجود ندارد که اهمیت این نسخه ها نه از تخت جمشید و مسجدهای اصفهان کم تر است و نه از گنجینههای زرین زیویه و مارلیک که چشمها را خیره میکنند. شناخت ملت و سرزمین ما منحصر به تاریخ جهانگیری هخامنشی و هنر ساسانی و پهلوانی های رستم و نقش های زیبای شیخ لطفالله نیست. ما در کنار و هم تراز با این آثار بزرگ و با جلال، نسخههای خطی زیبا و پرکار هنرمندانه و کهنه کتاب های فرسوده و شیرازه دررفته ای داریم که هر یک سندی بزرگ و مهم است، هم از حیث خط و هنر و هم از دید مضمون و اندیشه. دنباله . . .
شعرهای پایان نسخه
بسیاری از کاتبان نسخه های اسلامی (به ویژه نسخه های فارسی) پس از این که «خاتمه ی مؤلف» را نقل می کردند، سطرهایی نیز از خود به نسخه ها می افزودند و در آن سطرها نام و نسب و نسبت و کنیه و لقب خود و احیانن نام شهر یا ده و حتا نام مدرسه یا رباط یا خانقاه (و جز این ها) را که نسخه در آن جا نوشته شده و نیز اطلاعاتی از قبیل آن که کدام نسخه مأخذ نسخه برداری واقع شده و البته در بسیاری از موارد تاریخ روز و ماه و سال نگارش خود را در پایان نسخه جدید می نوشتند.کاتبان، جز این اطلاعات، مقداری جمله های دعایی در طلب آمرزش و رحمت الاهی برای خود و والدین خود می آوردند و گاه به نقل شعرهایی یادگارگونه از خود (یا از شاعران و شعرهای قدیم) یا بیت هایی در عذرخواهی از خط بد خویش می پرداختند.
این مطالب که پس از آخرین کلمه ی «مؤلف» توسط کاتب در پایان نسخه ها نوشته می شد در اصطلاح فرنگی کلوفون Colophon نام دارد. اگر عبارت «خاتمه ی مؤلف» را به اصطلاح قدیمیان «خاتمه الکتاب» بنامیم، ناچار نوشته های کاتب را می توان «خاتمه ی کتاب» یا «پایان نسخه» نامید. دنباله . . .
تجلی فلسفه، عرفان و تصوف در ادب پارسی
ادب و ادبیات چیست؟
در باب واژه ی ادب و این که منظور از ادب و ادبیات چیست سخنان گوناگون گفتهاند و تعریف های گوناگونی برای ادب و ادبیات کردهاند که هیچ یک جامع نیست. البته مفهوم آن تا حدی برای همه ی مردم روشن است و منظور از آن را کم و بیش در مییابند بدون آن که نیازی به قالبگیری در تعریف و حدود معینی باشد.
آیا میتوان مرزی و حدی برای ادبیات ملت ها قایل شد و اگر میتوان حدی برای آن دانست، دامنه ی آن تا کجا کشیده میشود؟ ، من هنوز نتوانستهام احساس را از اندیشه باز شناسم و اصولن نمیدانم و یا نتوانستهام بدانم که احساسات مردم از اندیشه های آنان جدا باشد و جه امتیازی میان اندیشه های منطقی و احساسات ذوقی پیدا کنم. روزگاری گفته میشد همه ی اندیشههای انسانی در همه ی شئون فلسفی است ، من نمیدانم که آیا چه گونه میتوان خود را از دانشهای معمول عصر و زمان برکنار داشت و باز هم ادیب و نویسنده و یا شاعر بود، ادبیات کهن ما پر است از اندیشه های علمی و مذهبی و عرفانی ، اگر دیوان ها و نوشتههای شاعران و بزرگان باستان را بررسی کنیم، این امر برای ما مسلم میشود که ادیب نمیتواند از دانش های روزگار خود به یک سو باشد – زیرا ادب با همه ی شیون زندگی انسانی سر و کار دارد. دنباله . . .
بزرگ سازی و کوچک سازی ِ واژه ها در زبان فارسی
الف ) بزرگ سازی
روندِ بزرگ سازی واژه در فارسی اَشکال سخت متنوعی به خود می گیرد که در بادی امر به نظر نمیرسد که چنین باشد و این خود از گوشه های نهان این زبان است که شماز آن بسیار است و تنها با دقت و جست و جو به دست می آید.
اینک برخی موارد بزرگ سازی که نگارنده یافته است و نمونه های مربوط بدان ها:
١- با افزودن واژه ی «نره» مانند: نره شیر, نره غول, نره گدا ، نره دیو, نره گور.
فردوسی گوید:
« یکی نره گوری بزد بر درخت / که در چنگ او پر مرغی نسخت »
در این نمونه ها «نره» حتمن و ضرورتن به معنای «نر» (در مقابل «ماده» ) نیست , بلکه کلانی و هنگفتی نیز درنظر است.
۲- با افزودن واژه اکِ «خر» به معنای بزرگ :
مانند خربوف (جغد بزرگ) , خر گردن, خرپول, خرسنگ, خرچنگ, خر آس ( آسیای دستی بزرگ ), خروار دنباله . . .
ترانه، گونه ی ادبی مستقل در ادبیات فارسی
الف ) پیش از شیدا
مانند بسیاری از هنرها تاریخ دقیقی برای پیدایش ترانه (یعنی سرودن شعر بر پایه ی ملودی) و این که چه کسی نخستین ترانه را سروده است نمی توان یافت. پیشینه ی ترانه سرایی در زبان پارسی به متن های ساسانی باز می گردد و "خسروانی" هایی که به باربد منسوب است. وی موسیقی دان و بربت نواز دربار خسرو پرویز بوده است که شعرهایش را با ساز می نواخته و می خوانده است. از او در متن های ادبی بسیار یاد شده و ۳۰ لحن او در ادبیات کلاسیک پارسی معروف است.
در ادبیات پس از اسلام و با نفوذ ادبیات و عروض عرب، قالب ها و شکل های شعری آنان نیز به سرعت در میان ایرانیان رواج یافت. از این زمان تا دوره ی قاجاریه به صورت پراکنده به ترانه با تعبیرهای گوناگون اشاره شده است، مانند : حراره گویی که مقصود از حراره شعرهایی بوده است که توسط عامه ی مردم ساخته و خوانده می شده است. ترانه در متن های قدیمی عمومن به معنای رباعی به کار رفته است. دنباله . . .
گفتاری پیرامون زبان، گویش و لهجه در فارسی
برای این که تعریف دقیقی از زبان انجام بگیرد. من آن را از سه نظر تعریف می کنم. زبان به معنی اعم آن، زبان از نظر زبانشناسی و زبان از نظر گویششناسی.
• زبان به معنی اعم آن هر نوع نشانه یا قراردادی است که پیامی را به میان افراد یک جامعه می برد، مثلن بوق اتومبیل، آژیر آمبولانس، چراغ راهنمایی، زنگ اخبار، تابلوی ورود ممنوع، تابلوی توقف ممنوع، و حرکات چشم و ابرو و سرو دست و غیره نوعی زبان است.
• زبان از نظر علم زبانشناسی شامل تعداد محدودی قاعده ی آوایی، معنایی و دستوری است که همراه تعداد محدودی واژه میتواند بی نهایت جمله بسازد و این جملهها از طریق دستگاه گفتار آدمی تولید می شوند و واسطه ی ارتباط میان افراد می گردند، مثلن در زبان فارسی، ما قاعده هایی داریم که جای فاعل، مفعول و فعل در جمله کجاست، صفت و موصوف و مضاف و مضاف الیه نسبت به هم چه گونه قرار می گیرند، یعنی این چیز که به آن می گوییم دستور، جای حرف های اضافه، حرف های ربط، قید و غیره کجاست، به این قاعده ها دستور زبان گفته می شود . . .
• ولی زبان از نظر گویش شناسی تعریف دیگری دارد. دنباله . . .
ریشه ی ایرانی نام "دریای سیاه" و رودخانه های "دانوب" و "دُ ن"
نواحی اطراف دریای سیاه در دوران بسیار کهن مسکن اقوام و طوایف ایرانی بوده است. در دوره های پیش از تاریخ، این نواحی گذرگاه اقوام ایرانی بوده است که از آسیای مرکزی به سوی اروپای شرقی در حرکت بوده اند و قبایلی از آن ها با نام های "سکایی" و "سرمتی" در نواحی شرقی و شمالی در یای سیاه جای گرفته بودند و هنوز بقایای این اقوام ایرانی به صورت قوم اوسِت Osset که همان "آس" های قدیمی و تاریخی هستند، در آن حوالی سکنا دارند و دسته ی بزرگی از آنان اکنون خود را "ایرونی" Ironi می خوانند و سرزمین شان را "ارستان" erestōn می نامند به معنی جای ایرانیان.
ناحیه ی " پونت" در اطراف دریای سیاه در دوره های تاریخی زیر نفوذ هخامنشیان درآمد و به هنگام پادشاهی داریوش اول، "ساتراپ" های هخامنشی بر آن جا فرمان روایی کردند و سپس "میتریدات" جانشین ساتراپ ها شد و در سال ٣۰١ پیش از میلاد یک سلسله ی پادشاهی در ناحیه ی پونت تشکیل داد و پادشاهی پونت تقریبن همه ی سواحل جنوبی دریای سیاه را فراگرفت و نوادگان میتریدات مدت های دراز در آن جا فرمان روایی کردند.
از این رو اقوام گوناگون ایرانی ساکن در اطراف دریای سیاه، به بسیاری از نواحی آن جا و از جمله به خود این دریا نام "دریای سیاه" دادند که ریشه ی ایرانی دارد. دنباله . . .
شاعرانی که زن به شمار آمده اند
تذکره نویسی ظاهرن کاریست که مایه نمیخواهد، همچنان که از سده ها پیش تا کنون عدهای بیمایه دست بدین کار زدهاند و عدهای دیگر نسنجیده به گفته ی آنان اعتماد کرده و استناد جستهاند، ولی اگر بنا باشد که کسی یک تذکره ی سودمند و درخور اعتماد بنویسد، افزون بر اسباب جمع، اطلاعات و معلومات زیادی هم درین زمینه باید کسب کرده باشد.
درباره ی روش کار تذکرهنویسان و ارزیابی اثر هر یک از ایشان آن چه به نظر بنده رسیده است، در دو مجلد «تاریخ تذکرههای فارسی» نوشتهام و درین مختصر اجمالن عرض میکنم این که پژوهشگران برای آگاهی یافتن از احوال و آثار هر شاعری ناگزیرند دیوان او را از آغاز تا انجام بخوانند.
کسانی که تذکره ی عمومی نوشتهاند غالبن درباره ی شاعران پیش از خود اطلاعات دقیقی در اختیار ما نگذاشتهاند. هر یک از عبارت های زیر به اصطلاح ترجمه ی حال شاعریست که صاحب "ریاضالشعراء" زحمت نگارش آن را به خود داده است: دنباله . . .
علل و تاریحچه ی پیدایش خوش نویسی در خط فارسی
نگاهی کوتاه به نقشی که خط در فرهنگ و هنر بشر دارد ، ارج و ارزش آن را بر ما روشن می کند . به راه گزاف نرفتهایم اگر خط را مادر همه ی دانش ها و دانستنی های بشر بدانیم . زیرا اگر خط نبود که بتوان دانش ها و دانستنی ها را به وسیله آن نوشت، و از دستبرد زمان نگاه داشت، گنج بزرگ دانش امروز بشر را گردباد مهیب زمان و رویدادهای گوناگون آن از میان برده بود.
بدین سان پیدایش خط را باید یکی از بزرگ ترین رویدادهای تمدن بشر دانست. رویدادی که هر چه زمان بیش تر بر آن بگذرد ارزش و اهمیت آن روشن تر می شود. نیازی به گفتن نیست که فرهنگ امروز بشر دارای ریشههای عمیق چند هزار ساله است و تلاش و اندیشه ی میلیون ها بشر دست به دست هم داده تا دانش بشر را بدین پایه رسانده است. انتقال این میراث گران بها که هر روز بارورتر و بارورتر می شود، چه گونه انجام پذیرفته است ؟ این پرسشی است که تنها یک پاسخ دارد. از راه نوشتن. دنباله . . .
هنر تزیین به وسیله ی خط
چرا خارجی ها بدون آن که اطلاعی از زبان فارسی داشته باشند کار خوش نویسان ما را میخرند؟ چه گونه ذوق لطیف ایرانی خط را به عنوان یک عامل تزیینی مورد استفاده قرار داده است؟
در سراسر جهان خط وسیله ای برای فهماندن آن چیزی است که در مغز انسان می گذرد. در کشور ما که همه چیز را با شعر و هنر همراه می کنیم، خط را نیز به صورت یک رشته ی هنری بسیار زیبا درآوردهایم، به گونه ای که کسانی مانند هلندیها و فرانسویها یا آمریکاییها، که کوچک ترین اطلاعی از خط ما ندارند، صفحات خوش نویسان ما را به بهای گزاف می خرند و آن ها را زینت خانههای خود می کنند.
در عهد اشکانیان و ساسانیان هنرمندان ایرانی برای تزیین در و دیوار کاخ های امیران و پادشاهان از گچ بری ها استفاده می کردند. دنباله . . .
داستان جلد کتاب در ایران
یکی از هنرهایی که ایرانیان در آن مهارت زیاد داشتهاند ساختن جلدهای زیبا برای کتاب های خطی بوده است. امروز نمونههایی از جلدهای چرمی ساخت ایران در موزههای بزرگ جهان موجود است که هر کدام بیش از چند مقاله و کتاب ذوق هنری پدران ما را معرفی می کنند.
در حقیقت مردمی که از این کتاب ها استفاده میکردند از دو جهت لذت میبردند: یکی از جهت مطالبی که در آن ها موجود بود، دیگر از جهت ارضای حس زیبا پرستی که در همه ی امور پدران ما دخالت داشت.
ساختن جلدهای چرمی از هنگامی آغاز شد که سلطان حسین بایقرا تصمیم گرفت در هرات کتاب خانه ی معتبری به وجود آورد. دنباله . . .
کتاب آرایی در ایران
ایرانیان به آرایش کتاب دلبستگی فراوان داشته اند. ولی از آن جا که پوست و کاغذ که نقش بر روی آن ها پدید می شود از اجناسی است که در برابر رویدادها پای داری کم تری دارد، نمونه های باستانی این هنر بسیار کمیاب است. بید و موریانه و دیگر حشره ها و آتش و عامل های دیگر همیشه کتاب و دفتر و نامه ها را تهدید می کند.
بدون شک هنگامی که در سال ۳۸۹ هجری قمری کتاب خانه ی باشکوه سامانیان دستخوش آتش سوزی شد، بسیاری از کتاب های مصور و گران بهای ایران در آن سوخته است. همچنین هنگامی که کتاب خانه آل بویه در ری به دست سلطان محمود غزنوی ویران شد، انبوهی از کتاب های گران بهای باستانی ایران از میان رفت. ولی همه ی این ویرانی ها و آتش سوزی کتاب خانه ها در برابر تاراج مغولان ناچیز می نماید. دنباله . . .
نگاهی به تاریخ نمایش و نمایش نامه در ایران
قدمت نمایش درایران را اگر بخواهیم از دوران پیش از اسلام بررسی کنیم، باید بحث خود را از نمایشهای آیینی که به داستان سوگ سیاوش و کین ایرج معروف شده است آغاز کنیم. بنابر آن چه در آثار بر جای مانده از ادبیات کهن ایران و شاهنامه فردوسی و اشارههایی که در برحی از کتاب های تاریخی ایران آمده (۱)، این مراسم هرسال در زمانی معین برگزار میشده است و در دوره ی اسلامی چون با سنتها و آیینهای «گبرکان» مخالفت میشد به تدریج رنگ اسلامی گرفت و با روی کارآمدن مذهب تشیع به تعزیه ی حسین و یارانش تغییر شکل داد. درباره ی زمان آغاز تعزیه میان پژوهشگران اختلاف نظر هست. دنباله . . .
درباره ی شعر و شاعر
(شعر و نوپردازی)
در مطبوعات ایران بحثی درباره ی آن که شعر چیست و شاعر کیست بسیار درگرفته و سخنوران و سخن سنجان نوپرداز و کهن پرداز در این زمینه بارها به میدان آمده اند. ما برای خود این حق و وظیفه را قایل نیستیم که در میان طرفین به داوری برخیزیم، ولی از آن جا که مایلیم ارزیابی خود را از شعر نو عرضه داریم به عنوان پیش زمینه ی سخن پر بیراهه نمی دانیم که اندیشه ی خود را درباره ی برخی مسایل مورد بحث درباره ی شعر و شاعر، از کنار بیان داریم.
شعر مرکب از چهار عنصر ضرور است:
١- اندیشه
۲- احساس
٣- تخیل
۴- آهنگ
نقش اروپا در ادبیان امروز ایران
نخستین نشانه های تاثیر اروپا در ادبیات امروز ایران را می توان در تحولات این ادبیات در دوره ی بازگشت ادبی به سوی شاعران کهن و ماقبل کلاسیک ( مانند عنصری، فرخی و منوچهری) دید که با ایجاد نوع جدیدی از ملی گرایی عصر قاجار پیوند خورده بود (بر خلاف تصور عامه، پیدایش ایران به عنوان یک "دولت ملی" نه به دوره ی صفویه یا پیش از آن، بلکه به عصر قاجار برمی گردد).
در آن هنگام که شعر غنایی اروپا در مکتب های نئو رمانتیسم، رئالیسم، سمبولیسم و غیره مورد بررسی و تحلیل قرار می گرفت، ایران که سبک های گوناگونی را تجربه کرده بود، به نوعی نئوکلاسیسم برگشت که به جنبه های ناب و زیبای زبان تاکید داشت و برای ترجمه به زبان های اروپایی مشکل و به ذائقه ی اروپاییان نیز خوش نمی آمد. این مساله نه برای ایرانیان که تلفیقی از سبک های اروپایی و ایرانی را تجربه می کردند، بلکه بیش تر برای محققان اروپایی مسایل پیچیده ای را پیش کشید و در عین حال توجه و علاقه ی زیادی را در آنان برانگیخت.
ادبیات نوین ایران چندین سال پیش از انقلاب مشروطیت ظاهر گردیده بود، ولی جز غرق شدن در نظریات اجتماعی نتوانسته بود روشنگر راهی باشد. شعر نئوکلاسیک فارسی بدون آن که قالب های پذیرفته شده اش را از کف بدهد، سرشار از مفاهیم اخلاقی و اجتماعی شد. آثار منثور دارای طنزهای گزنده علیه حکومت مستبدانه بود و کوشش هایی را نیز در زمینه ی قصه های کوتاه و رمان ( که اغلب بدون جنبه ی هنری بودند) شامل می شد. دنباله . . .
نخستین مطبوعات کودکان و نوجوانان در ایران
پیدایش مطبوعات کودکان و نوجوانان در ایران بهعنوان نشریاتی
که به طور مشخص، تنها برای خوانده شدن توسط کودکان یا نوجوانان نوشته
میشوند، نه پدیده ای ناگهانی، بلکه همچون هر مقوله ی فرهنگی دیگری، پیامد
حرکتی پیوسته و زمانمند بود.
نگاهی تاریخی به این مقوله نخست این پرسش
را مطرح می سازد که در تاریخ مطبوعات ایران نخستین بار در کجا و چه گونه
به کودکان اشاره شده است؟ گام بعدی جستوجوی مطالب درباره کودکان، و گام
ها ی پس از آن نیز جستوجوی نشریات درباره کودکان و نوجوانان و مسایل آنان
(همچون آموزش و پرورش) و نشریاتی است که در اماکن منسوب و مربوط به کودکان
و نوجوانان (مانند مدرسه ها و آموزشگاهها) انتشار یافته است.
پیششماره
ی نخستین نشریه ی ایرانی که امروز با نام "کاغذ اخبار" (Newspaper ) از آن
یاد میکنیم و در سال ١٢۵٢ قمری، در دوران سلطنت محمدشاه قاجار منتشر شده
است، اشارهای کوتاه به کودکان دارد. دنباله . . .
ضرب المثل های فارسی
ضرب المثل ها در میان مردم و از زندگانی مردم پدید می آید و با مردم پیوند ناگسستنی دارد. این جملات کوتاه زاییده ی اندیشه و دانش مردم ساده و میراثی از غنای معنوی نسل های گذشته است که دست به دست و زبان به زبان به آیندگان می رسد و آنان را با آمال و آرزوها، با غم و شادی، با عشق و نفرت، با ایمان و صداقت و با اوهام و خرافات پدران خود آشنا می سازد.
زبان شیرین پارسی در نتیجه ی فکر موشکاف و باریک بین و طبع بذله گو و نکته سنج ایرانی، از لحاظ امثال و حکم از غنی ترین زبان های دنیاست. امثال و حکم از دیرباز در ادبیات منظوم و منثور ایران رخنه کرده و هیچ شاعر معروف ایرانی نیست که در سخنان خود مقداری از این ضرب المثل ها را به کار نبرده باشد. هم در ادبیات کلاسیک فارسی و هم در نیم زبان ها و لهجه های ایرانی ضرب المثل ها به فراوانی دیده می شود.از سده ی دهم هجری به بعد، برخی از ضرب المثل ها در جُنگ ها و بیاض ها و مجموعه های شخصی و خصوصی ثبت و ضیط شده و حتا مقداری از آن ها را به عنوان شاهد مثال در فرهنگ های فارسی که از سده ی پنجم به بعد در ایران تالیف شده، می توان دید. دنباله . . .
فرافکنی در ادب فارسی
فرافکنى یا برونفکنى، یکى از اصطلاح ها و مفهوم های نوین
روانشناختى است که نخستین بار در آثار زیگموند فروید ــ روانشناس و
روانپزشک نامدار اتریشى ــ ضمن بحث سازوکار (مکانیسم)هاى دفاعى مطرح شد.
اما اگر آن را، فارغ از مباحث صرفن تخصصى و نکتهسنجىهاى فنى، بهمعناى
سادهاش: «افکندن گناهِ کمبودها و تقصیرهاى خود بهعهده دیگران یا عامل های
خارجى» و یا به معنایى عامتر: «تسرى احوال خود بر دیگران» درنظر بگیریم،
مفهومى است بسیار کهن که از دیرباز مورد توجه و اشاره اندیشه مندان و
صاحبنظران فرهنگهاى گوناگون قرار گرفته است و سابقه ی آن شاید به قدمت خود
انسان برسد.
فرافکنى، بهویژه در حالت های ساده و غیرپیشرفته ی آن،
بسیار شایع است، تا آن جا که روزانه موارد متعددى از آن را مىتوان در
گفتارها و رفتارهاى خود و دیگران آشکارا دید: دنباله . . .
بازگشت ادبی در ایران
(رنسانس ادبی)
نگاهی دقیق به دوره های ادبیات فارسی نشان میدهد که این دوره ها پیوسته به عامل های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی وابسته بودهاند. دورهی بازگشت یا رنسانس نیز از این قاعده مستثنا نیست. دورهی بازگشت، از لحاظ محتوای ادبی دورهایست کممایه و بیجان و اسمهایی که به یاد انسان میآید ـ یعنی چهرههای برجستهاش، هرچند اینها چندان برجسته هم نیستند – چهرههای مکرر و زایدی است. (شفیعی. ۱۹) همه ی نقدهایی که بر این دوره از ادبیات فارسی میشود، ریشه در عامل هایی دارد که بر این دوره وارد شده است. با نگاهی به تاریخ میتوان دلیل های کممایگی بازگشت ادبی را جست و جو کرد . با وجود این عیب ها، نمیتوان نقش مهم این دوره و تاثیری را که بر ادبیات معاصر گذاشت، از یاد برد. ادبیات معاصر کالبدی تازه به حیات ادبی ایران دمید ولی پیش از آن، جنبش بازگشت، سادهگویی و سادهنویسی را به ادبیات فارسی بازگردانده بود. بازگشت ادبی، مقدمهی شکلگیری ادبیات معاصر است. زمان حیات این دوره از ادب فارسی طولانی نیست . از اواسط حکومت کریمخان زند، دو، سه تن از مردان خوشقریحه و صاحبذوق یکباره روی از سبک رایج هندی (اصفهانی [آریا ادیب]) برتافتند و به شیوهی استادان پنج و شش سده ی پیش پرداختند و زمینهی پیدایش گویندگان از خود بزرگ تر را فراهم کردند. ( آرین. ۱۳) این دوره کم و بیش تا زمان انقلاب مشروطه ادامه پیدا کرد. هر چند در طول حیات خود، فراز و نشیبهایی نیز داشت که ریشهی آن را میتوان در عامل های فرهنگی جست و جو کرد. دنباله . . .
طنز حافظ
هرکس اندک تاملی در شعر حافظ داشته باشد به نیکی دریافته است که یکی از برجسته ترین ویژگی های شعر او لحن طنزآمیز کلام اوست. مثلن در این بیت:یا رب آن زاهد خودبین که به جز عیب ندید / دود آهیش در آیینه ی ادراک انداز
اگر
در رابطه ی معنایی کلمه های (خودبین) و (به جز عیب ندید) اندکی تامل داشته
باشیم، متوجه می شویم که حافظ می خواهد بگوید: «زاهد، خود نَفس ِ عیب
است.ذات عیب است. نه این که دارای عیب باشد، خودبین است و به جز عیب نمی
بیند. خودش را می بیند که عیب است. یا عیب را می بیند که خود اوست.» اما
تبدیل عبارت او به هر صورت دیگری، لحن طنزآمیز و هنر شگفت آور او را کم رنگ
و احتمالن نابود می کند.
شاید مقاله ها و کتاب های بسیاری در باب طنز
حافظ نوشته شده باشد و من در این لحظه به هیچ کدام از آن مقاله ها یا کتاب
های احتمالی کاری ندارم.من در این یادداشت براساس تعریفی که خودم از طنز
دارم این مساله را بررسی می کنم و معتقدم که تا این لحظه تعریفی جامع تر و
دقیق تر از این تعریف در باب طنز در هیچ زبانی نیافته ام. بر اساس این
تعریف، طنز عبارت است از: «تصویر ِ هنری ِ اجتماع ِ نقیضَین و ضدَّین». دنباله . . .
نگاهی به تاریخچه ی خط و زبان در ایران
آغاز تاریخچه ی خط در ایران باستان که طبق کتیبه ای که در جنوب ایران کشف شده است به حدود پنج تا هفت هزار سال پیش می رسد و برای نمونه می توان از کتیبه های موجود در معبد سه هزار و پانصد ساله ی زیگورات نام برد. ولی از آن جا که مدارک ما در این باره کامل نیست، ما نیز از اشاره به زبان ها و خط های پیش از هخامنشیان خودداری نمودیم.
تاریخ ایران از زمان مادها روشن و مدون است و خلاصه اش این است که شخصی به نام دیاکو بنیادگذار سلسله ی ماد بود. او هگمتان یا اکباتان (همدان) را پایتخت خود قرار داد. یکی از فرمان روایان بزرگ ماد به نام هُوَخشَتَرَ حکومت آشور را برانداخت و دولت ماد را اقتدار و اهمیت بخشید. جانشین او نیز که آستیاگ نام داشت مغلوب کوروش کبیر گردید و سلسله ی ماد برافتاد. کوروش بنیادگذار سلسله ی هخامنشیان، مرکز حکومت خویش را در پاسارگاد قرار داد و کشور لیدی و بابل را مسخر نمود و مهم ترین دولت و سلطنت دنیای قدیم را تشکیل داد. داریوش بزرگ ترین شاهنشاه هخامنشی هم، نخست یاغیان را سرکوب کرد و کشور ایران را از سر حد چین تا ریگزارهای سوزان افریقا بسط داد و دولت هخامنشی را از مقتدرترین دولت های روی زمین کرد. از زبان مادی سند و آثار کتبی بر جای نمانده است ولی شکی نیست که زبان مادی با پارسی باستان خویشاوندی نزدیک داشته است، به طوری که پارسی ها و مادی ها زبان یکدیگر را به خوبی می فهمیده اند. دنباله . . .
واژه های فارسی به کار رفته در قرآن
آرتور جفری، زبان شناس و اسلام شناس انگلیسی (پروفسور دانشگاه کلمبیا و نیز دارنده ی کرسی الاهیات در دانشگاه های نیویورک و قاهره ) که تخصص اصلی اش در زبان های سامی بوده است، در کتاب خود با نام The Foreign Vocabulary of the Qur'an کوشیده است تا واژگان گوناگونی را که از سایر زبان ها به عربی راه یافته و در قرآن نیز به کار گرفته شده است، گردآوری نماید و بدین ترتیب به یک مطالعه ی ریشهشناختی Etymologic دست زده است و کتاب وی با نام «واژگان دخیل در قرآن» و برگردان «فریدون بدرهای» در ایران نیز به چاپ رسیده است.
دانش ریشهشناسی، در علوم اسلامی با نام «علم الاشتقاق» شناخته می شده است، لیکن روش به کار رفته در علمالاشتقاق با روش های زبانشناسی امروزی و دانش نو در ریشهشناسی واژه ها بسیار متفاوت بوده و آگاهی زبان شناسان قدیم از دانش ریشه شناسی نیز در سنجش با امروز بسیار اندک بوده است، از این رو در گذشته برخی از پیشینیان بر این باور پافشاری میکرده اند که تمامی واژگان به کار رفته در قران، واژگان عربی فصیح است و هیچ واژه غیر عربی در این کتاب راه نیافته است. دنباله . . .
ویژگی های سبک شاعران و قالب های شعر کلاسیک فارسی
هر چند در شعر همه ی شاعران، می توان عناصری را یافت که سبب تمایز کلام آنان از سخن عادی می شود، ولی شیوه ی استفاده ی آنان از این عناصر یکسان نیست. مثلن عنصر خیال (در کنار عنصرهای زبان و موسیقی شعر)، یکی از ابزارهای عمده ی بیان شاعرانه است. اما در همین زمینه، از میان چند شاعر هم دوره، ممکن است یکی به تشبیه گرایش بیش تری داشته باشد، یکی به استعاره و دیگری به مجاز.
١- ویژگی های سبک شاعر
منظور از سبک یک شاعر، مجموعه ی آن ویژگی هایی است که شعر او را از عامه ی شاعران آن روزگار، متمایز می سازد. دنباله . . .
تحولات ادبیات فارسی از انقلاب مشروطه تا انقلاب بهمن
١- دوره ی پیش از مشروطه ( از اواخر صفویه تا قاجار )
مترقیان ایرانی از اواخر دوره ی صفوی به ویژه از طریق هند تا حدی با شیوه های تفکر و نظم اجتماعی اروپایی و شیوه ی زندگی مردم غرب آشنا شده بودند. یکی از نخستین کسانی که به این مقوله توجه کرد حزین لاهیجی (١١٤۵- ١٠٧١ ش) است که از شاعران مبرز آن عصر به شمار می رود. او در یکی از آثار خود به طرز حکومت و شیوه ی زندگی اروپاییان و محاسن آن توجه کرده و می نویسد: « شاید تنها راه اصلاح امور ایران در این باشد که آن را بر اساس شیوه های غربیان سر و سامان بخشند ». چندی بعد در همان زمان، عبداللطیف شوشتری در تحفه العالم توصیفات چندی از زندگی مردم انگلستان عرضه کرد که نشانگر آشنایی او از حکومت قانون در این کشور بود. او اثر خود را در اوایل دوره ی قاجار تالیف کرد و در هند منتشر ساخت. بحث او پیرامون فراماسونری و برابری حقوق همه در مقابل قانون جالب توجه است. دنباله . . .
ریشه ی نام شهرهایی از گیلان و مازندران
گیلان کادوسیان یا کاسپیان نام مردمان بومی بود که در گیلان امروز و بخش هایی از مازندران می زیستند. دیگر قوم ها, مثل آشوری ها, یونانی ها و مادها آنان را به نام های کادوسیان, آمردان و گلان (گیلان) می نامیدند. همان گونه که مثلن آلمانی ها به نام های ژرمن, دویچ, توسک و آلمانی نامیده می شوند. به روایتی کادوسیان خود شامل سه قبیله خویشاوند: کادوسیان, آمردان و گلان بودند. باری نام سرزمین گیلان گرفته شده از نام قوم باستانی ساکن ساحل جنوبی دریای مازندران یعنی کادوسیان و یا گلان است. دنباله . . .
لالایی ها نخستین شعرهای نانوشته ی زنان ایرانی
«لالایی» نخستین پیمان آهنگین و شاعرانه ای است که میان مادر و کودک بسته می شود. رشته ای است، نامریی که از لب های مادر تا گوش های کودک می پوید و تاثیر جادویی آن خواب ژرف و آرامی است که کودک را فرا می گیرد. رشته ای که حامل آرمان ها و آرزوهای صادقانه و بی وسواس مادر است و تکان های دمادم گاهواره بر آن رنگی از توازن و تکرار می زند. و این آرزوها آن چنان بی تشویش و ساده بیان می شوند که ذهن شنونده در این که آن ها آرزو هستند یا واقعیت، بی تصمیم و سرگردان می ماند. انگار که مادر با تمامی قلبش می خواهد که بشود و می شود.
«لالایی» ها از جمله ادبیات شفاهی هر سرزمینی هستند، چرا که هیچ مادری آن ها را از روی نوشته نمی خواند و همه ی مادران بی آن که بدانند از کجا و چه گونه، آن ها را می دانند. انگار دانستن لالایی و لحن ویژه ی آن از روز نخست برای روان زن تدارک دیده شده است. دنباله . . .
زبان و جامعه
مجموعه ی لغاتی که در طی تاریخ در زبان ملتی وجود داشته و به کار رفته است در حکم فهرست حوادث و شیوه ی زندگانی و تمدن و اندیشه ها و آرزو های آن ملت است. از مطالعه ی این مجموعه می توان بر سرگذشت مادی و معنوی هر یک از جوامع انسانی وقوف یافت.
این مجموعه ی لغات در هیچ زبانی هرگز مدتی دراز یکسان نمی ماند. هر تحولی که در جامعه رخ می دهد، چه مادی و چه معنوی، تغییراتی در لغات متداول آن جامعه پدید می آورد. یک دسته از لغات، به سبب آن که مصداق خارجی آن ها متروک شده است از این مجموعه بیرون می رود و منسوخ می شود.
اما چیزهای تازه و معانی نوی که به اقتضای تحولات اجتماعی ایجاد شده محتاج الفاظی است که بر آن ها دلالت کند. این الفاظ ناچار به وسیله ی اقتباس از زبان های دیگر، یا اشتقاق، و یا استعمال لغات متروک در مورد و معنی جدید ایجاد می شود. دنباله . . .
تاریخچه ی پژوهش در زبانهای ایرانی
بر خوانندگان معلوم است که اصطلاح "زبانهای ایرانی" منحصر به زبان و گویشهای زبان در ایران کنونی نیست. این تعبیر مربوط است به همهی زبانهایی که امروز در فلات ایران با آنها ایرانینژادان سخن می گویند. مانند فارسی ایران، افغانستان و ماوراءالنهر و جزیرهنمای هند، کردی، لوری، گیلانی، پشتو، آسی، تاتی، تالشی، بلوچی، زبانهای پامیری، یغنابی و غیره. دستآوردهای علم زبانشناسی اثبات کرد که زبانهای نام برده، ریشه به زبان قوم قدیمی با نام آری ـ آریانی دارد. دورهی موجودیت این زبان، تقریبن از هزارهی سوم تا هزاری یکم پیش از میلاد ادامه داشته است. ایراتوسفن، جغرافیاشناس یونان قدیم (۲۶۷ ـ ۱۹۲ پیش از میلاد) کشور میان هند و بینالنهرین را آریان مینامد. و اتیمولوژی کلمهی ایرانی از کلمهی "آری" مشتق گردیده است.
تقریبن در هزارهی دوم پیش ازمیلاد، قوم های آری به دو دسته، یعنی هند و ایرانی تقسیم میشوند. اوستا اثر خطی کهنترین ایرانیان و ریگویدا یا ویدا، اثر خطی کهن ترین هندوان، در این باره شهادت میدهند. دنباله . . .
تخلص در ادبیات فارسی
خواجه شمسالدین محمد ابن محمد شیرازی را همه با نام «حافظ» و
سید محمد حسین بهجت تبریزی را با نام «شهریار» میشناسند. «حافظ» و
«شهریار» "نام شعری" یا "تخلص" این دو سخنسرای نغز گفتار است. تخلص نامی
است که شاعر در شعرش، خود را به آن مینامد و میخواند.
شاعران به چند روی، برای خود نام شعری برگزیده و در شعر خود میآورند: دنباله . . .
نـظامی عـروضی و داسـتان ِ بیمقدار او
درباره ی فردوسی و سلطان محمود غزنوی
درباره ی فردوسی بیش تر از همه ی شاعران گذشته ایران سخن رفته است، اما بیش تر و یا حتا همه ی پردازندگان به فردوسی حکایتی را که نظامی عروضی درباره ی فردوسی آورده است کم و بیش پایه ی حدس و گمانهای خود کردهاند و تقریبن همه دست کم بخشی از داستان نظامی را در چهار مقاله پذیرفتهاند (١).
شاید هیچ نوشته ی دیگری را نتوان یافت که به اندازه ی داستان نظامی به آن تکیه شده باشد. واقعن اعتماد زیادی که به این آبشخور سطحی و کدر شده است، حیرتانگیز است. بنا بر این ناگزیریم یک بار دیگر و با همدیگر این داستان را بیکم و کاست بخوانیم: دنباله . . .
سرگذشت واژه ی گل
گل در مرز و بوم ایران پیشینه ای بس دراز دارد و اگر می بینیم که در شعر و ادب فارسی بیش تر از دیگر سرزمین ها سخن از گل می رود، برای آن است که مردم این سرزمین از دوران های کهن به گل عشق می ورزیده اند و ایران زمین مهد پرورش گل بوده است. در میان گل ها، گل سرخ ( گل سوری) بیش تر مورد توجه ایرانیان بوده و هنوز بوته های وحشی این گل در گوشه و کنار روستاهای ایران به فراوانی دیده می شود و گلاب از زمان های بسیار قدیم شناخته شده بوده و در مراسم مذهبی و نیز در پزشکی به کار می رفته است و هنوز هم به کار می رود و در جشن ها، عروسی ها و میهمانی ها هنوز گلاب می گردانند.
واژه ی مرکب گلاب خود می رساند که مراد از گل، همان گل سرخ است و در ادبیات فارسی نیز گل بیش تر به گل سرخ گفته می شود و شکل های گوناگون این واژه در دوران های پیش از اسلام نیز به معنی گل سرخ است.بررسی های ریشه شناختی نشان می دهد که واژه ی گل خود شکل دگرگون شده ی واژه ی دیگری است که در زبان فارسی برای این گیاه وجود داشته است و ما رد آن را خواهیم گرفت. دنباله . .
پیشینه ی تئاتر ایران در ادبیات فارسی
عطار، "پرده بازى" ، "خیال بازى" و "بازى خیال" را تقریبن به یک معنى به کار مى بَرَد و این معنا ظاهرن برابر است با آن چه در زبان عربى به آن «خیالُ الظّل» مى گفته اند. از این بیت خاقانى (دیوان، برگ ۲۲۷)
در پرده دل آمد دامن کشان خیالش *** جان شد خیال بازى در پرده وصالش
روشن مى شود که "پرده بازى" و "خیال بازى" یک چیز بوده است. عطار خود "بازىِ خیال" را به گونه اى تصویر مى کند که امرى است که در نظر جلوه مى کند و سپس محو مى شود (مختارنامه، برگ ۱۱۹ دیوان، برگ ۲۹۵)
چندان که به سرِّ کار درمى نگرم *** مانندِ خیال بازى ام مى آید.
ور ز رخش لحظه اى نقاب برافتد *** هر دو جهان بازىِ خیال نماید
و نشان مى دهد که کسانى که "پرده بازى" مى کرده اند، در پرده نهان مى شده اند و سپس به گونه اى دیگر آشکار مى شده اند (مختارنامه، برگ ۲۲۷ دیوان، برگ ۴۱۲). دنباله . . .
تاثیر متقابل سنت و تجدد در ادبیات کودک ایران
مدرنیته (تجدد، نو گرایی) یک طرح کودتایی علیه سنت نیست ، بلکه پروسه ای است که نخست با هدف روزآمد کردن سنت های فرهنگی و فکری ، به بازنگری سنت دست می یازد و سپس به نواندیشی به عنوان یک ضرورت میپردازد. البته بازتاب این امر در جوامع شرقی ، از جمله ایران، به طور ناقص انجام شده و مدرنیته تنها در نواندیشی و نوآوری خلاصه شده است، بی آنکه به باز نگری سنت پرداحنه باشد. از این رو وقتی به پدیده ی ادبیات کودک در ایران می پردازیم ، در برابر این پرسش قرار میگیریم که ادبیات کودک به چه نسبت از فرهنگ سنتی و ایده های مدرنیته تأثیر پذیرفته است؟ آیا همانگونه که برخی از صاحبنظران معتقدند، این ژانر ادبی، سابقه ی تاریخی در ایران داشته و تنها پس ار مشروطیت دچار تحول ساختاری شده است (١)یا اینکه ادبیات کودک در بنیاد خود، رهاورد اندیشه ی مدرن است و از سابقهای طولانی برخوردار نیست ؟ (٢). دنباله . . .
سلام عمو صمد !
«شهری است که ویران می شود، نه فرونشستن بامی. باغی است که تاراج میشود، نه پرپر شدن گلی. چلچراغی است که در هم میشکند، نه فرومردن شمعی و سنگری است که تسلیم میشود، نه از پا درآمدن مبارزی! صمد چهره ی حیرت انگیز تعهد بود. تعهدی که به حق میباید با مضاف غول و هیولا توصیف شود: «غول تعهد!» ، «هیولای تعهد!» چرا که هیچ چیز در هیچ دور و زمانهای همچون ‹‹تعهد روشنفکران و هنرمندان جامعه›› خوف انگیز و آسایش برهم زن و خانه خراب کنِ کژیها و کاستیها نیست. چرا که تعهد اژدهایی است که گرانبهاترین گنج عالم را پاس میدارد، گنجی که نامش آزادی و حق حیات ملتها است. و این اژدهای پاسدار، میباید از دسترس مرگ دور بماند تا آن گنج عظیم را از دسترس تاراجیان دور بدارد. میباید اژدهایی باشد بیمرگ و بیآشتی. و بدین سبب میباید هزار سرداشته باشد و یک سودا. اما اگر یک سرش باشد و هزار سودا، چون مرگ بر او بتازد، گنج بی پاسدار میماند. صمد سری از این هیولا بود. و کاش ... کاش این هیولا، از آن گونه سر، هزار می داشت؛ هزاران می داشت!» (احمد شاملو) دنباله . . .
کتاب های علمی برای کودکان و نوجوانان
به گونه ای کلی، کتابها را در دو دستهی ادبیات خیالی (Fiction) و ادبیات واقعی (Nonfiction) قرار میدهند. ادبیات خیالی شاخهای از ادبیات است که از خیال نویسنده ریشه میگیرد و شامل ادبیات داستانی و شعر است. ادبیات واقعی دربارهی جهان واقعی سخن میگوید و دربارهی مردمان واقعی، رویدادهای واقعی زندگی و مکآن های واقعی به خواننده اطلاعات میدهد. زندگینامهها، کتابهای تاریخ، کتابهای علوم گوناگون، فرهنگ نامهها، کتابهایی دربارهی موضوعهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی یا ورزشی، کتابهای دینی، کتابهای جغرافیا، کتابهای خاطره، گفت و گو و نامهها، در گروه ادبیات واقعی قرار میگیرند. گاهی نیز ادبیات واقعی با خیال آراسته میشود تا مخاطب را بیش تر جذب کند. البته، کتابهای معروف به علمی و تخیلی مورد نظر نیست؛ بلکه کتابهایی مورد نظر است که از خیال بهره میگیرند تا مفهوم های واقعی را آموزش دهند. مجموعه ی کتابهای سفرهای علمی نمونهی خوبی در این زمینه است. دنباله . . .
شعرهای زن ستیزانه ی فردوسی
در شاهنامه بیت های بسیاری در توصیف و ستایش
ویژگی های ظاهری و معنوی نیکوی زنان آمده است. توصیف هایی از این دست
فراوان به چشم میخورد: آراسته همچو باغ بهار، آرایش روزگار، پری چهره، سرو
سهی، ناسفته گوهر، آرام دل، بهشتی روی، بهشت پرنگار، ماه دیدار (۲) ولی در
شاهکار فردوسی بیت هایی نیز هست که زنستیزانه است و در آن ها عقاید منفی
نسبت به زن ابراز شده است. چه بسیارند زنان و مردان ایرانی که این بیت ها
را از زبان شاعر بزرگ ملی خود، که بر قله ی شعر و ادب فارسی خوش نشسته است،
برنمیتابند و احیانن شخصیت واقعی او را در هالهای از ابهام مینگرند و
شاید از خود میپرسند، شاعر و حکیم و اندیشمندی که شاهکار او شناسنامه ی
ملی هر ایرانی است، چه گونه میتواند چنین حکم تعمیمپذیری را درباره زنان
صادر کند:
زن و اژدها هر دو در خاک به / جهان پاک ازین هر دو ناپاک به دنباله . . .
گذری در استوره های اوستا
درباره ی این که استوره چیست و انواع آن کدام است؛ چرا استوره سازی پدید شده و چه وظیفه های اجتماعی و معرفتی را اجرا کرده؛ انگیزه ی روانی و اجتماعی استوره سازی چیست: استوره های ملت ها را چه گونه باید تقسیم و جدول بندی کرد؛ رابطه ی استوره با مذهب و جادو و مراسم دینی کدام است؛ اثرات استوره های کهن در اندیشه و ادب و زندگی اجتماعی معاصر چیست و ده ها موضوع دیگر، طی سده ها صدها بررسی انجام گرفته و قصد ما در این گفتار کوتاه، ورود در این بحث و تکرار گفته شده ها نیست. دنباله . . .
نگاهی به ریشه و معنی واژه ی آذربایجان
منطقه ی آذربایجان بخشی از سرزمین ماد بزرگ بود. این سرزمین از زمان یورش اسکندر مقدونی به نام آتورپاتگان معروف شده است. نام این منطقه در کتاب بن دهش (خلاصه ی اوستا) "ایـران ویچ" نوشته شده است. در آن کتاب می خوانیم: «ایـران ویچ ناحیت آذربایجان است. ایـران ویچ (آذربایجان) به ترین سرزمین آفریده شده است. زرتشت چون دین آورد، نخست در ایـران ویچ (آذربایجان) فراز یشت، پرشیتوت و مدیوما (مدیا – ماد) از او پذیرفتند. ایرانویچ یعنی آذربایجان».(۱)
علاوه بر ایـران ویچ که به آذربایجان اطلاق شده، نام بامسمای آذرگشسب نیز به آذربایجان داده شده است و بنا به خبر شاهنامه، دو آتشکدهی مقدس به نام آذرگشسب بوده است که هنوز یکی در باکو و دیگری در شیزمراغه (تخت سلیمان) قرار دارد. دنباله . . .
١- بیست سال پیش در مجموعه ی مقالاتی که به کوشش گروهی از پژوهشگران در یک جلد به خاطره ی و. مینورسکی اهدا شد، مقالهای به چاپ رساندم که در آن ضمن تجزیه و تحلیل مقدمه ی ابن مقفع درباره ی زبانهای ایرانی، بر معانی گوناگون نامهای پهلوی، پارسی و دری تاکید کردم (لازار، ١٩۷١). من موضوع یاد شده را بدین مناسبت برگزیده بودم که در میان مباحث فراوان مورد علاقه مینورسکی، تاریخ زبانها همواره یکی از موضوعهایی بود که توجه او را به خود جلب میکرد. اکنون که دادههای تازه امکان تکمیل این مقاله را به من میدهد، خوشوقتم که آن را به نشانه ی احترام، همراه با درودهای دوستانه به تاریخدان دیگری که او هم علاقه ی ویژه ای به تاریخ زبانها ابراز میدارد، پیشکش کنم. دنباله . . .
بررسی تاریخچه ی آواشناسی آکوستیک
هنگامی که با واژه ی آواشناسی رو به رو می شویم مراحل تولید آواها در ذهن ما تداعی می شود و عقیده ی بیش تر افراد بر این است که آواشناسی علمی است که چه گونگی تولید آوا ها را بررسی می کند. ولی آیا فقط با تولید آوا رابطه ی زبانی میان سخن گو و مخاطب برقرار می شود ؟ قطعن چنین نیست. اگر ما سخن بگوییم بدون این که مخاطب ما سخنانمان را بفهمد ارتباط زبانی برقرار نشده است. بنابراین اگرچه نخستین مرحله در برقراری ارتباط تولید آوا توسط سخن گوست اما برای برقراری ارتباط زبانی کافی نیست. پیش از این که سخن گو آغاز به سخن کند تصمیم می گیرد که چه بگوید و این مغز است که پیغام تولید آوا را بر اساس آن چه سخن گو در نظر دارد به اندام های تولید آوا می رساند. پس از رسیدن این پیام، اندام های آوایی برای رساندن منظور و مفهومی خاص آغاز به تولید آوا می کنند. دنباله . . .
اگر آغاز نگارش را از زمانى بدانیم که بشر خواسته است آن چه را مى اندیشد نفش کند و به دیگران برساند، پس نخستین نگاره هاى روى سفال ها نخستین گام براى نوشتن بوده است، و از آن جا که برخى از دانشمندان و از آن جمله گیرشمن زادگاه اولیه ی سفال هاى نقش دار را نواحى غرب سرزمین ایران مى دانند [۱]. پس در آغاز این شاهراه فرهنگى، سرزمین ما جاى دارد. گرچه با دلایلى که عرضه خواهد شد نیاکان ما دیرتر از دیگران در به روى خط گشوده اند.
دانشمندان معتقدند که خط به معناى واقعى و کاربردى خود، در بین النهرین از حدود پنج هزار سال پیش پاى گرفته است [۲] و سومر گاهواره ی اصلى آن است [۳] دنباله . . .
نسخه های خطی تصویردار ایران در موزه های جهان
یکی از قدیمی ترین کتاب های خطی که صفحات آن مصور شده است و در حال حاضر موجود است، کتاب «منافع الحیوان» است که درکتاب خانه ی «مورگان» Morgan در نیویورک حفظ می شود و شماره M.500 به آن داده شده است این کتاب مربوط به حیوانات است و به اصطلاح امروز می توان آن را کتاب «حیوان شناسی» نامید. اصل آن در تاریخ ۳۳۰ هجری به دستور خلیفه المتقی در بغداد به وسیله ی پزشک «ابن بختیشو» نوشته شده است. غازان خان پادشاه ایلخانی به عبدالهادی نامی دستور داد آن را به فارسی ترجمه کند و نقاشانی که نامشان زیر کارشان قید نشده صفحه هایی از آن را مصور کرده اند و همین نسخه است که امروز در کتاب خانه ی «مورگان» در نیویورک حفظ می شود و قدیمی ترین کتاب مصور است که در ایران نوشته شده و امروز به دست ما رسیده است. این گفته به این معنی نیست که پیش از آن کتابی در ایران مصور نشده است، بلکه قدیم ترین کتابی است که از میان نرفته و اکنون موجود است. دنباله . . .
تلفظ و نوشتن نام های بیگانه در زبان فارسی
نام های خارجی را، که مهم ترین آن ها نام مکان یا شخص است، می توانیم به سه گروه بخش کنیم:
گروه نخست نام هایی است که در گذشته با تلفظ هایی معیّن در زبان فارسی تداول پیدا کرده، وارد فرهنگ زبانی شده و دیگر صلاح نیست که به سلیقه ی یا حکم کسی تغییر کند. مثلن کشور یونان از وقتی که در زبان فارسی پس از اسلام ذکر آن رفته است، همیشه «یونان» بوده است و به سه فیلسوف بزرگ آن کشور هم می گفته ایم سقرات، افلاتون و ارستو. کار نداشته ایم که یونانی ها خودشان نام این فیلسوف ها را چه گونه تلفظ می کرده اند یا می کنند. در متن های ادبی، فلسفی و تاریخی کلاسیک فارسی گاهی به جای ارستو نوشته اند «ارسطاطالیس»، ولی این تلفظ تداول پیدا نکرده است. ضمنن چون این گونه نام ها از راه ترجمه ی متن های عربی وارد فارسی شده است، ما تا کنون همان املای عربی آن ها را حفظ کرده ایم، هر چند که برخی از واج های (phoneme) آن ها را مانند عرب ها ادا نمی کنیم. مثلن حرف «ط» در ارسطو در فارسی «ت» تلفظ می شود و اکنون باید این نام را به صورت «ارستو» بنویسیم. دنباله . . .
درباره ی ریشه ی فعل "کردن" در زبان فارسی
در زبان های ایرانی یک ویژگی هست که در آن با پیوند میان دو یا چند واژه، واژه ی دیگری ساخته میشود و این ویژگی در زبان های اشتقاقی دیده نمی شود . مثلن واژه ی " کاروانسرادار " از سه بهر کاروان، سرا و دار تشکیل شده است و اگر به بخش کاروان آن نیز بنگریم، آن نیز خود از دو بخش ترکیب یافته است ( کار + وان )، زیرا که در کنار همین کاروان دست کم واژه دیگری را به نام ساروان داریم و بخش پایانی و مشترک این دو ( یعنی وان)، از واژه های سار و کار جدا است و آشکار میسازد که کار نیز در واژه ی کاروان خود واژه ای جداگانه است. پس با این حساب کاروانسرادار واژه ای است مرکب از چهار بخش و کاروانسراداری پنج بخش دارد.
بسیاری از واژههای زبان فارسی که یک بخشی به نظر میآید خود از دو یا چند بخش تشکیل شده است . دنباله . . .
تاریخ نقد شعر در ادبیات کلاسیک ایران
قدیمی ترین برگه هایی که بر وجود "شعور نقدی" در تاریخ شعر ایران دلالت می کند، از سده ی چهارم هجری فراتر نمی رود. گفت و گو از شعر جدید ایران، یعنی ادبیات پس از اسلام است، زیرا آن چه از شعر قدیم و ادبیات پیش از اسلام به دست ما رسیده است، چندان نیست که آثار و آغاز نقد شعر در ایران را در آن جست و جو توان کرد.
در اواخر سده ی چهارم هجری است که در شعر ایران اثر توجه به صنعت شعر ظاهر گشت. نام برخی از صنعت های بدیع گویا برای نخستین بار در شعرهای فرخی و عنصری گفته می شود. همین اندازه توجه به صنایع لفظی از وجود نوعی ذوق انتقادی حکایت می کند، ولی اثر این درجه از نقد در کتاب های آن زمان به زحمت دیده می شود.
همچشمی و رقابتی که در دربارها میان شاعران بود، آنان را به انتقاد از آثار یکدیگر وادار می کرد و این کار به تدریج در ادبیات ایران سنتی شد. طرح تاریخچه ی نقد شعر در ایران، بدون اشاره به این نکته ناقص خواهد بود، زیرا این نیز خود نوعی نقد شعر، ولی نقدی بدون قاعده و ترتیب بود. دنباله . . .
مقوله های اقتصادی در ادبیات کلاسیک ایران
آثار منثور و منظوم ادبیات کلاسیک ایران که در طی نزدیک به هزار سال پدید شده بسیار متنوع است . این آثار بی شک در عین حال اسناد معتبری است برای شناخت تاریخ ده سده ی اخیر کشور ما و به طور کلی برای آشنایی دقیق با جامعه ی سنتی ایران که بسی بیش تر از این ده سده با تغییرات کمابیش در این آب و خاک دوام آورده و آمیزه ای از نظام اربابی ـ رعیتی، غلام داری و پدر سالاری همراه با استبداد شرقی و نظام خراج بوده است.
این آثار را می توان از زاویه های گوناگون بررسی کرد: ادبی و لغوی، فلسفی و ایدئولوژیک، تاریخی و جامعه شناسی و غیره. نگارنده یک بار به مطالعه ی اجمالی برخی از مهم ترین آثار ادبی منثور و منظوم ایران در جست و جوی مقوله ها و مسایل اقتصادی دست زد و این بررسی اجمالی را چنان که این نوشته نشان خواهد داد، بی فایده نیافته است. دنباله . . .
فارسی شناسی
* ثبت و مطالعه گویشها و لهجههای زبان که شما برایشان از اصطلاح" گونههای غیر معیار" استفاده میکنید، اساسن چه فایدهای دارد؟ دکتر علی اشرف صادقی: به دو دلیل این ها باید ثبت شوند، زیرا، هم تاریخ زبان فارسی خودمان را روشن میکنند و هم به روشن شدن نکات مبهم و حل نشده از زبانهای میانه و قدیم کمک میکنند. ما هنوز نتوانستهایم معنای برخی از کلمات پهلوی را در متون تشخیص دهیم. معنی این ها با مطالعه ی گویشهای فارسی روشن میشود. خیلی از این کلمات هنوز زنده هستند. حتا زبان دورافتاده و خاموشی مانند اوستا که دو هزار سال است که مرده است معنای برخی از کلماتش مشخص نیست. دنباله . . .
زبان دیو زدگی
کتاب «زبان باز، پژوهشی در بارهی زبان و مدرنیّت» نوشته ی پژوهشگر نام آشنای ایرانی آقای داریوش آشوری است که نشر مرکز همین امسال در تهران به چاپ رسانده است. این کتاب بسیار خواندنی است و برانگیزاننده؛ خواندنی است چرا که برخی از رایجترین کجفهمیها از مقوله ی زبان را با نثر بسیار شیوایی بر آفتاب انداخته است؛ و برانگیزاننده است چرا که به مانند بیشینه ی نوشتههای ایشانُ، از زبان، این شاکله ی بنیادین هویت فردی و ملی، گفته به میان آمده است.
در آن چه در پی میآید، من به چند نکته از درونمایه ی این کتاب میپردازم، هم برای ادای دین به آنانی که آموزگارم بودهاند و هم به پاسداشت زبانی که دل در گرو آن داریم. دنباله . . .
پادشاهان سخن پرداز ایران
در این مقاله گروهی از پادشاهان ایران - از آغاز تا پایان سلسله ی قاجار- که در زمینه ی شعر فارسی ذوق آزمایی کردهاند معرفی میشوند:
بهرم گور و ماجرای نخستین شعر فارسی:
بهرام گور پادشاه معروف ساسانی که در تاریخ به بهرام پنجم مشهور است از ۴۲۰ تا ۴۳۸ ه میلادی سلطنت کرده است. از زندگی پرتنعم و جنگاوری ها و خوش گذرانی های او داستان های بسیار گرد آمده که بخش عمده ی آن ها از کتاب های پهلوی نقل شده است .
اگر گفته ی همه ی مؤلفان و پژوهشگران تاریخ ادبیات ایران و تذکرهنویسان پذیرفته آید که نخستین شعر فارسی- و لو درهم شکسته و بدون آهنگ عروضی- از آن اوست، پس بهرامگور را باید نخستین شاعر شعر (پهلوی با دری آمیخته به عربی) دانست که در مقام سلطنت به نظم کلام پرداخته است. نورلدین محمد عوفی صاحب کتاب مشهور لبابالباب گوید: دنباله . . .
شاه زادگان سخن پرداز ایران
من در جست و جوی نام کسانی از شاه زادگان ایران به این نتیجه رسیدم که پیش از تیموریان، شمار کسانی از این طبقه که به شعر و شاعری تمایلی نشان داده اند بسیار اندک و برعکس، در سه دوره ی تیموری، صفوی و قاجار شماره ی آنان سخت روزافزون است. از آن جا که حسب حال و آثار هر دوره به تنهایی محتوای یک جُنگ یا تذکره ای غنی و پرسخن تواند باشد. با این ملاحظه ها، در نوشتن مقاله ی حاضر برای آن که مبادا درازای کلام، ابهت و لطافت سخن صاحبان تراجم را از میان ببرد، تنها به معرفی گروهی از آنان، مبادرت ورزیدم و جویندگان و علاقمندان را به مطالعه ی تذکره هایی که جای جای در متن یاد می شود حواله می دهم. دنباله . . .
کند و کاوی در معنی واژه ی دهقان
در دوران پادشاهان ساسانی که اصول طبقاتی برقرار بود، مردم به پنج طبقه ی شهرداران، شاه زادگان، بزرگان، آزادگان و دهقانان تقسیم می شدند که سه طبقه ی نخست یعنی شهرداران، بزرگان، شاه زادگان در یورش عرب ها از میان رفتند. و فقط دو طبقه ی آخر که آزادگان و دهقانان باشند بر جای ماندند، و دهقانان که تا استیلای مغولان بر ایران باقی بودند، اغلب طبقه ی ملاکان ایران را تشکیل می دادند و بسیاری از مردان عمل و ادب دوره ی اسلامی دهقان و دهقان زاده بودند و از معروف ترین آنان می توان فردوسی و فرخی و نظام الملک توسی را نام برد. کریستینس می گوید: دهقانان از طبقه ی نجبای درجه دوم بودند که اقتدارشان بدین بود که اداره ی امور محلی به ارث به آنان می رسیده است، و اگر چه اینان در رویدادهای تاریخی تظاهری نداشته اند، لیکن از جهت این که جزو ارکان کشور به شمار می آمدند دارای اهمیت فوق العاده ای بودند و خود دهقانان بر پنج صنف بوده اند که به جامه های گوناگون از هم متمایز می شدند. دنباله . . .
شاهنامهخوانی از دیدگاه مردمشناسی
(نظری به تاریخچه ی شاهنامهخوانی)
استوره از زیباترین تجلیات روح آدمی است؛ در استوره آفرینش و هستی جهان بر بنیاد تجربه های مردم بازسازی میشود. استوره جلوهگاه آرزوهای نهفته ی بشر در چیرگی بر سراسر هستی و نمودار خواست آدمی در گشایش رازهای آفرینش است. از این رو است که استوره به دل مینشیند و به این سبب است که تداوم مییابد. و حماسه فرزند بلافصل استوره است، با این تفاوت که در حماسه آدمی، بیش تر در قالب آدمی، بر سریر آرزوهایش مینشیند و از خدایان فاصله میگیرد. در شاهنامه، استوره هست، حماسه هست و تاریخ نیز؛ و از این رو است که شاهنامه شناسنامه ی فرهنگی ایران است، و چیزی بسیار برتر از یک شاهکار شعری و هنری. بیسبب نیست که دهقان ایرانی هنگامی که به دنبال گاو زمین را شخم میزند شاهنامهخوانی میکند؛ و شب هنگام که برای رفع خستگی به گوشه ی قهوهخانه پناه میبرد به شهنامهخوان گوش فرا میدهد و برای فرزندش قصه از رزمآوران شاهنامه میگوید و دلیریها را از رستم مثال میآورد. دنباله . . .
فرهنگ عامه و زندگی
در این روزها دیگر گمان نمیرود سخن گفتن در باب لزوم گردآوری فرهنگ عامه و پبش گیری از تباه شدن و از میان رفتن این شاخه ی عظیم درخت تناور فرهنگ و هنر مردم ایران موردی داشته باشد. بیست سال پیش ـ و شاید حتا ده سال پیش ـ چنین گفتاری ممکن بود مؤثر واقع شود و گروهی از علاقه مندان به ادب و فرهنگ را در این کار رهنمون شود. اما امروز دستگاه های متعدد، مرکز مردم شناسی وزارت فرهنگ و هنر، دستگاه رادیو تلوزیون و برخی سازمان های دیگر از روی شغل و علاقه به این کار میپردازند و گروهی جوانان پر شور در دور افتاده ترین نقاط کشور یا به دست یاری ایشان بر میخیزند و یا خود در حد امکان ها و مقدورات خویش گامی در این راه بر میدارند و هر روز که میگذرد، شاهد انتشار اثری تازه در این زمینه هستیم و این خود ـ با نهایت مسرت نشان آن است که کوشش گذشتگان و پیشگامان در این راه مؤثر اقتاده و جماعتی را در این میدان به تلاش و تکاپو وا داشته است. آهنگ این فعالیت نیز خوش بختانه روی در افزونی دارد و آینده ی به تری را نوید میدهد. دنباله . . .
اصطلاح ها و تعارفهای رایج در میان زنان شیرازی
اگر از افادهی خیابانهای «متشخص» دلتنگ شوی و به هوای یافتن باز مانده ای از صفا و سادگی سر به خلوت پسکوچههای خودمانی شیراز بگذاری، هنوز هم «آنان» را میبینی. آنان که آرام و اندیشهناک در آمد و شد هستند. در خم گذرگاههای تنگ عافیتسوز، در دوردست کوچههای باریک و دراز نرسیدن، در انتهای بنبستهای گردآلود فقر، و در تاریکنای دالانهای فراموشی به یکدیگر بر میخورند، به دوستی و مهر حالِ هم میپرسند، به اندوهگزاری بار سنگین غم از دوش دل بر میدارند، و غم زمانه اگر سخت زورآور شده باشد، چشمی هم نم میکنند. اما به پایان این گپ و گفتِ اتفاقی اشک از چشم میزدایند و خواه ناخواه چهره را به لبخندی درخشان میکنند، به لطف و صفا بدرود هم میگویند و دیگر بار در افق کوچههای باریک و دراز نرسیدن غروب میکنند و در تاریکنای دالانهای فراموشی ناپدید میشوند. آنها زنان شیرازند. اگر به گپ و گفتِ ایشان گوش بداری گه گاه درخشش الماس گونهی نابترین تعبیرهای شاعرانه چشم و دلت را خیره خواهد کرد. جای شگفتی نیست. آنان شاعرانی گمنامند که گهوارهی نامدارترین شاعران این سرزمین را جنباندهاند. دنباله . . .
زبانِ زایا و شاعر توانا
تقسیمبندیهای گوناگون شعری و ارزشگذاریهای گاه سلیقهای در گستره ی ادبیات از دیرباز وجود داشته است، اما این مقوله در دهههای اخیر به صورت پررنگتری نمود یافته و بحث هایی غیرتخصصی را دامن زده است. این که فلان قالب شعری دارای قابلیتهای ویژهای است و مابقی نه، یا این که به گمان برخی تنها یک شیوهی گویش شعری مشخص را میتوان اثر هنری نامید و ...، موردهایی است که از دل این تقسیمبندیها بیرون میآید. تقسیمبندی واژهها به "شاعرانه" و "غیرشاعرانه" و این که به کار گیری واژههای غیرشاعرانه و کاربرد آن در شعر چیزی به غنای معنایی و عاطفی یا بار تخیلی آن نمیافزاید، از این دست است. دنباله . . .
بازتاب موسیقی در ادب فارسی
الف) رابطه ی ادبیات و موسیقی
درخشش علوم و صنایع ایران، در دوره ی ساسانی بود. هنر موسیقی
نیز در اثر تشویق شاهان رونقی به سزا یافت. در دوره ی اردشیر موسیقی دانان
طبقه ی جداگانه ای را تشکیل داده و به مقام ویژه ای نایل شده بودند.
در
دوره ی خسرو پرویز موسیقی پیش رفت بسیار کرد. از نوشته های شاهنامه فردوسی و
خسرو شیرین نظامی برمی آید که «باربد» بزرگ ترین موسیقی دان این زمان بوده
است. (وی را مبتکر ۳٦۰ لحن موسیقی می دانند) از دیگر موسیقی دانان این
دوره می توان «نکیسا»، «بامشاد» ، «رامتین» و «آزادوار چنگی» را نام برد.
در دوره ی ساسانی ۷۲ نغمه از نغمه های موسیقی رواج داشته است. از آن جمله :
پالیزبان ، سبزه، باغ سیاوشان، راه گل ، شادباد، تخت درویش، گنج سوخته، دل
انگیزان، تخت طاقدیس ، چکاوک، خسروانی، نوروز، جامه دران، نهفت ، گلزار،
در غم، گل نوش و زیرافکن که هنوز برخی از این اصطلاح ها در موسیقی امروز ما
رایج است. دنباله . . .
تاریخ و سنت ترجمه در ایران
ترجمه به فارسی تاریخچهای دراز و پرماجرا دارد و در تکامل تمدن های ایرانی و ایرانی شده در سراسر آسیای غربی و فراسوی آن نقش مهمی ایفا کرده است. اطلاعات درباره ی ترجمه پیش از ظهور اسلام در سده ی هفتم میلادی بسیار ناچیز است. در ایران سدههای میانی، داد و ستد میان عربی و فارسی، ویژگی اصلی و تعیینکننده ی فعالیت های مربوط به ترجمه بود. در پیِ یورش های مغول و تاتار در سدههای هفتم تا نهم هجری کنش و واکنش های تازهای میان فارسی از سویی و شماری از زبان های هندی و ترکی، از سوی دیگر، پدید آمد و موجب پیچیده و گونهگونتر شدن این تاریخچه شد. از میانههای سده ی سیزدهم قمری، چه در ایران و چه در سرزمین های فارسی زبان خارج از ایران، ترجمه از زبان های اروپایی بخش جدانشدنی از برنامههای گوناگون امر امروزیسازی بوده است. دنباله . . .
مقوله هایی از زبان شناسی در زبان فارسی
* شما در نوشته هایتان، هرگاه که به مساله ی خط پرداخته اید، همواره به اصلاح نظر داشته اید نه به تغییر. چون تغییر را کاری پر دردسر ارزیابی کرده اید. حال که اصلاح یک امر شدنی است، از نظر شما مهم ترین نقص خط فارسی کدام است، به زبان دیگر مهم ترین اصلاحی که باید یا می تواند در خط فارسی صورت گیرد کدام است؟
- من قبلن فکر می کردم اصلاح خط فارسی ممکن است و کم ترین اصلاحی که پیشنهاد کرده بودم این بود که سه نشانه برای سه مصوت زیر و زبر و پیش، در زنجیره ی خط وارد شود. ولی حالا نظرم را تغییر داده ام. به دو علت: یکی این که اگر این سه نشانه در زنجیره ی خط وارد شوند، ریخت کلمات تغییر می کند ؛ دوم این که حرف های "د، ذ، ر، ز، ژ" هیچ حرف دیگری را به دنبال خود نمی پذیرند و در نتیجه چنان چه برای سه مصوت بالا نشانه هایی هم در زنجیر ی خط وارد شود این حرف ها استثنا خواهند بود. می توان گفت که خط فارسی معایب ذاتی دارد و به هیچ روی سامان پذیر نیست. در واقع یا باید خط را عوض کرد یا با همین خط ساخت تا این که زمان برای تغییر آن فرا برسد. ولی یک اصلاح را شاید بتوان در خط فارسی وارد کرد و آن وارد کردن ِ نشانه ای برای "اضافه" در زنجیر ی خط است. با این کار، مشکل نحوی زبان به اندازه ی زیادی حل خواهد شد. دنباله . . .
نگاهى به اژدها در استوره های ایرانی
واژه ی «اژدها» که در فارسى صورت هایى دیگری
چون اژدر، اژدرها و اژدهاک دارد به معنى «مارى باشد بس بزرگ، با دهان فراخ و
گشاده و کنایه از مردم شجاع و قهرآلود هم هست و رایت و سر عَلم را نیز
گویند و پادشاه ظالم و ضحاک ماران را هم گفتهاند» (۱) و لقب ضحاک نیز هست؛
چنانکه خاقانى گوید:
در دل غم اژدها نیارم / کافریدونى درفش دارم
و نیز «اژدها» نوعى آتش بازى است، وحید در تعریف آتش باز گوید:
چون آن پر فسون برد افسون به کار/ زدم اژدها ریخت تخم بهار
حکیم اسدى در تعریف «اژدها» گوید:
سرش پیسه، از موى چون کوه تن/ چو دودش دم و همچو دوزخ، دهن
دو چشم کبودش فروزان ز تاب / چو دو آینه، از تف آفتاب
زبانش چو دیو سیه، سرنگون / که در دم ز غازى سر آرد برون
ز دنبال او، دشت هر جاى جوى / بهر جوى در، رودى از زهر اوى
چو بر کوه سودى، تن سنگ رنگ / به فرسنگ رفتى چکاچاک سنگ (۲)
در «فرهنگ جهانگیرى» آمده است که اژدها چهار معنى دارد: دنباله . . .
دگرگردی واژه ها در سیر زمان
١- برخی واژهها در درازنای تاریخ واژگون میگردد و
۲- برخی نیز معنای خویش را از دست میدهد و مفهومی تازه به خود میگیرد و
٣- برخی اگرچه خود در معنی، دیگرگون میشود، اما در واژههای ترکیبی، معنای اصلی خویش را نگه میدارد.
١- از واژههای گروه نخست، یکی «وایتی» اوستایی است که در پهلوی «وات» خوانده میشد، در فارسی دری آن را « باد»، در کهکیلویه و نیشابوری «بای»، و در گویش اورامی کردستان آن را «وا» میخوانند. این واژه همان است که در مفهومی دیگر در همه جای ایران، در ترکیب «ای وای» یا «وای بر تو» یا «وای من» به صورت «وای» تلفظ میشود و نیز همین واژه است که در انگلیسی «ویند» خوانده میشود و در زبان فرانسه بدان «وان» میگویند. دنباله . . .
پیشینه ی دستور نویسی برای زبان فارسی
به علت طرز تلقی ویژه ای که گذشتگان از دستور زبان داشتهاند، یعنی این که آموزش دستور زبان را برای کسانی لازم میدانستند که بخواهند آن زبان را به عنوان زبان دوم بیاموزند، کم تر اتفاق میافتاد که اهل یک زبان به تألیف و آموزش دستور همان زبان بپردازند؛ این قاعده درباره ی تدوین لغتنامه هم صادق بود؛ مثلن اگر مروری بر فهرست مؤلفان لغتنامهها و کتاب های صرف و نحو عربی بیاندازیم، میبینیم، غالب این مؤلفان غیرعرب بودهاند. این نظریه درباره ی دستورنویسی برای زبان فارسی هم صدق میکند، چنان که دستورهای اولیه ی فارسی را کسانی نوشتهاند که فارسی زبان نبودهاند. از سوی دیگر زبان عربی که افزون بر زبان دینی، زبان سیاسی و علمی آن روزگاران نیز بود، در میان گویندگان فارسی به گونه ای رایج بود که آنان را از توجه به زبان فارسی، که حکم زبان محلی را برای نویسندگان داشت، منصرف میکرد و مانع میشد که به تدوین قاعده های آن بپردازند. از این رو در جست و جو برای نخستین دستورهای زبان فارسی، لازم است به کشورهای همسایه و یا جاهایی که زبان فارسی به دلیل هایی مورد توجه بوده است، نگاه کنیم.
برای تدوین تاریخ دستورنویسی برای زبان فارسی به چند موضوع باید توجه داشت؛ یکی زبان اثر، دیگری محل تألیف این دستورها، و سرانجام قومیت و زبان مؤلف. با در نظر داشتن مورد های بالا، نخستین دستورهای زبان فارسی را به هفت دسته ی گوناگون میتوان تقسیم کرد: دنباله . . .
تاریخچه ی کتاب های درسی در ایران
(از آغاز تا انقلاب بهمن)
نزدیک به دو سده ی پیش، پس از شکست ایران در جنگ با روسیه و
از دست رفتن بخش هایی از سرزمین های ایران و بستن دو پیمان نامه ی ننگین
گلستان و ترکمانچای، ایرانیانی که گذشته ی پرافتخار این سرزمین را می
شناختند و به آینده ی آن امید داشتند، پرسش های جدی ای را مطرح ساختند، از
آن جمله بودند: چه گونه می توانیم نیرومند شویم و شکست و عقب ماندگی خود را
جبران کنیم؟
اندیشمندان و اصلاح طلبان جامعه، وجود نظم و قانون و
داشتن دانش و فن آوری های جدید را عامل پیش رفت تشخیص دادند و چاره ی کار
را در دست یافتن به آن ها از راه تاسیس مراکز علمی و فنی، استخدام
آموزگاران و مشاوران خارجی، فرستادن دانش جو به خارج از کشور، انتشار
روزنامه، ترجمه و تالیف کتاب های علمی و فنی و برقراری ارتباط با کشورهای
پیشرفته یافتند و برای عملی کردن این کارها به دنبال فرصت بودند. دنباله . . .
پژوهشی در اصل و ریشه ی واژه ی «گپ»
گپ : gap – واژه ی گپ در همه ی فرهنگ های فارسی به چشم می خورد و به جز در فارسی این واژه در همه ی زبان های زنده ی هند و پاکستان و افغانستان مانند سانسکریت، اردو، هندی، مراتی، گجراتی، پشتو، سندی، بلوچی و فارسی دری افغانستان فراوان به کار می رود . نه فقط به زبان های آسیایی بلکه در زبان های اروپایی هم این واژه به صورت های گوناگون آمده است . ولی ریشه ی این واژه آریایی است .
در این جا ما نخست معنی و کاربرد آن را که در فرهنگ های گوناگون آمده است دنبال میکنیم تا سپس بپردازیم به ریشه ی اصلی آن: دنباله . . .
تاثیر ادبیات ایران بر ادبیات جمهوری آذربایجان
ادبیات کهن ایران بر ادبیات بسیاری از ملت های جهان به ویژه
ادبیاتمشرق زمین تاثیری شگرف نهاده است. این تاثیر در ادبیات
حمهوری آذربایجان از نخستین دوران های شکلگیری ادبیات به شکل آشکاری نمود
یافته است. گفتنی است که شاعران و نویسندگان آذری را به لحاظ تاثیر از ادب
فارسی به دو دسته میتوان تقسیم کرد.
۱- گروهی که آثار خود را به فارسی نوشتهاند.
۲-
شاعران و نویسندگانی که به زبان ترکی آذربایجان صاحب آثاری هستند (اگر چه
در میان گروه اخیر برخی به زبان فارسی نیز آثاری دارند) دنباله . . .
پژوهشی در "فعل های نمودی" در فارسی
"نمود" مقوله ای از چند مقولهی درهمپیچیدهی تصریف فعل است که آن اندازه در دو مقولهی دیگر، یعنی زمان و وجه فعل، حل شده که تا این اواخر، یعنی تا نزدیک به سه تا چهار دههی پیش، به وجود آن در زبان فارسی تصریح نشده، چه رسد به این که پژوهشی فراگیر و مستقل در اینباره ارایه شده باشد. تنها منبع جدید و مستقل در اینباره پایاننامهی نگارنده (۱۳۷۵) به راهنمایی جناب آقای دکتر حقشناس است که به تفصیل به این مفهوم پرداخته است. مقاله ی زیر بسط بخش کوچکی از این اثر با عنوان «فعل های نمودی» است. دنباله . . .
کتاب های پهلوی در سه سده ی نخست هجری
در روزگار ساسانی، مذهب های زردشتی، مانوی، مزدکی، مسیحی و یهودی همچنان رواج داشت و پی روان این مذهب ها در گوشه و کنار شاهنشاهی ساسانی به انجام مراسم و آیین دینی و مذهبی خود می پرداختند. با شکست دولت ساسانی به تاریخ ٦۳۲ میلادی و تضعیف قدرت های حکم رانان و عاملان ایالت ها و ولایت های ایرانی در نگاهبانی از سرزمین کهن سال نیاگان خود، شهرهای ایران یکی پس از دیگری به تصرف و تسلط سپاه اسلام درآمد و دوره ی جدیدی در تاریخ این سرزمین آغاز شد. اگر چه فتح عرب ها در جنگ نهاوند (فتح الفتوح) در سال ۲۱ هجری به سرداری نعمان و فیروزان، آخرین جنگ ایرانیان با عرب ها به شمار نمی رود، با وجود این، ایرانیان میهن پرست و فرهنگ دوست در طول این همه جنگ های خانمان سوز دلیرانه و شجاعانه برای حفظ و نگاه داری آثار نیاگان و نگاهبانی از سرزمین باستانی خویش کوشیدند و به ویژه مردم تبرستان و دیلمان، گیلان و دماوند و بخشی از نواحی ماوراء النهر تا دوره ی خلافت بنی عباس استقلال سیاسی و ملی خود را همچنان حراست کردند دنباله . . .
علم بیان
بیان به معنی پیدا و آشکار شدن است و در اصطلاح ادبیات عبارت است از مجموع قواعد و قوانینی که به وسیله ی آن ها یک معنی به راه های گوناگون نشان داده می شود.
شیوه های بیان اندیشه را دردانش بیان در چهار زمینه گنجانده اند که ما در این بخش به بررسی هر یک از آن ها می پردازیم. این چهار زمینه که مباحث علم بیان است، عبارت است از:
تشبیه ، استعاره ، مجاز و کنایه که از نظر حالات سخن نیز به سه دسته ی ایجاز، اطناب و مساوات بخش می شود. دنباله . . .
رابطه ی زندگی نامه و داستان
وقتی دبیر بخش اندیشه ی نشریه ی آدم برفی ها موضوع این شماره را که توضیح و زندگی نامه ی یکی از اندیشمندان بود را به من گفت، چند روزی درگیر این قضیه بودم که چه شخصی را انتخاب کنم؟! از ایران سروش، فردید و منزوی و از خارجی ها راولز و هیوم در ذهنم بودند، ولی سرانجام به این نتیجه رسیدم، به جای آن که بخواهم در مورد یک اندیشمند یا ادیب مطلبی بنویسم، موضوع را از زاویه دید دیگری نگاه کنم. پرسش هایی برایم مطرح شدند. از جمله آن که رابطه ی داستان و به طور کلی ادبیات با زندگی نامه و به طور کلی تاریخ چیست؟ شرح حال و زندگی نامه نویسی صرف، چه سود و زیان هایی دارد؟ چرا در ایران ما فقط به این گونه نوشته ها بسنده می کنیم؟! دنباله . . .
آشنایی با مولفه های ادبیات داستانی پست مدرن
داستان پست مدرن چیست؟ چه گونه بدانیم یک داستان پست مدرن است؟ ویژگی های یک داستان پست مدرن چیست؟ تفاوت ادبیات کلاسیک و مدرن با پست مدرن چیست؟ این پرسش ها که ذهن مخاطبان داستان و حتا نویسندگان آن را به خود معطوف می کند از جمله پرسش هایی است که منابع بسیار محدودی در زمینه ی آن ها وجود دارد و همین اندک منابع هم پراکنده و غیر منسجم به آن ها پرداخته اند. دنباله . . .
کتک کاری استتیک
(درباره ی نقد ادبی)
یک آدم شیر حلال خورده ای روزی گفت، نقد ادبی ترقی خواه باعث تولد، شکوفایی و پیشرفت ادبیات مردمی می شود و انتقاد ادبی را به طنز "کتک کاری استتیک" نام گذاشت. ویکتور هوگو ، خالق رمان بینوایان می نویسد : نقد، وجدان هنر است. و در مطبوعات ما سال هاست که می پرسند: چرا ادبیات ایرانی جهانی نمی شود ؟ چرا نوبل ادبی را به ما نمی دهند ؟ چرا کسی آثار فارسی را به زبان های خارجی ترجمه نمی کند ؟ و..و..و . در این جا باید گفت، در مملکتی که تعداد "بساز و بفروش" های ادبی روز به روز زیادتر و تعداد اهل قلم و منتقدان روز به روز کم تر می شود، آیا می توان انتظاری از این به تر داشت ؟ نقد ادبی در غرب، فرزند خلف عصر روشنگری و حکومت مردم بر مردم بود. نقد ادبی در جامعه ی مدعی مدنیت نیز نیاز به آزادی و برخورد عقاید دارد تا زیر شلاق سانسور به خودسانسوری و سطحی گری مبتذل دچار نشود. هر بحران ادبی، بحران نقد را نیز به همراه دارد و بر عکس. دنباله . . .
نامه به شاعری جوان
آقای عزیز
نامهی شما تازه به من رسیده است. از اعتماد تامیّ که نسبت به من ابراز داشتهاید و نزد من گران بهاست، سپاس گزاری میکنم و جز این کاری از من برنمیآید. دربارهی چه گونگی شعرهای شما چیزی نمیگویم زیرا هیچ اهل بحث و انتقاد نیستم. از این گذشته برای دریافتن هنر، از بحث و انتقاد بدتر چیزی نیست، زیرا نتیجهای که از انتقاد به دست میآید همیشه اشتباهاتی است که کم یا بیش به حقیقت نزدیک است. همهی امور، به خلاف آن چه میگویند، دریافتنی و گفتنی نیست. آن چه روی میدهد بیان ناپذیر است و در عالمی میگذرد که هرگز پای سخن به آن جا نرسیده است، و بیانناپذیرتر از همه چیز آثارهنری است؛ این وجودهای نهانی که عمر جاودان دارند و زندگانیشان با عمر گذران ما تماسی مییابد. دنباله . . .
فراخوان به خوانندگان ارجمند برای یاری در گردآوری:
اصطلاحات عامیانه و ضرب المثل های امروزی زبان فارسی
زبان شکلی از حیات است و با ما زندگی می کند و همگام با ما تکامل می یابد. جمع بزرگی از انسان ها با زبان تکامل می یابند و جمع بزرگ دیگری خود تکامل دهندگان زبان هستند. در سده های ششم و هفتم هجری مولوی توانست زبان شعر فارسی و پس از آن زبان گفت و گویی را از بسیاری از پیچیدگی ها آزاد سازد.
زبان اگر زایش درستی نداشته باشد، ما دچار دریافت زبانی و فرهنگی میشویم و واژههای مورد نیازمان را از جاهای دیگر میگیریم. پدیدههای جدید نگاهی جدید و زبان جدیدی را میطلبند.
امروزه دو نگاه به زبان وجود دارد: پویانگری و ایستانگری. نگاه ایستایی این است که زبان تغییر نمیکند و مقدس است؛ اما در نگاه پویانگری زبان ابزار است و متناسب با شرایط، حتا معنایش هم تغییر میکند.
به ویژه در طی سه یا چهار دهه ی گذشته در جریان تحولات بزرگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در کشور ما که به روند حرکت از جامعه ی سنتی به جامعه ی مدرن که از دوران مشروطه آغاز شده بود شتاب بیش تری بخشیدند، زبان فارسی نیز دگرگونی های ژرف یافت و در کنار غنی تر کردن خود، با مشکلات تازه ای نیز که برخاسته از ناهنجاری های پدید آمده در جامعه ی ایران است رو به رو شد که یکی از آن ها تابو شدن بسیاری از واژه ها و مفاهیم توسط فرهنگ مسلط بود. دنباله . . .
دوره های تاریخی واژه پذیری در زبان فارسی
منشا زبانی که ما امروز آن را فارسی مینامیم، در دوره ی ساسانی، دریگ و در سده های نخستین پس از اسلام، فارسی دری نامیده میشدهاست. فارسی در دوره ی ساسانی به زبان رسمی آن دوره که ما امروز آن را پهلوی مینامیم، اطلاق میشدهاست. پهلوی در اصل، نام زبان منطقه ی پهله، یعنی خراسان فعلی، از حدود شهر مرو و نیشابور تا قومس و گرگان قدیم بوده است که پس از دادن نام پهله به منطقه ی ری، نهاوند، همدان و آذربایجان و چند شهر دیگر در این حدود، پهلوی برای نامیدن گویشهای این منطقه نیز به کار رفتهاست. درحقیقت گویشهای قدیم پهله ی اصلی، یعنی خراسان فعلی، با گویشهای پنج شهر ری و قم و اصفهان و همدان و آذربایجان، یک طیف را تشکیل میداده که در اصطلاح، آنها را گویشهای شمال غربی ایران (پهلوی اشکانی یا پارتی) مینامند، در مقابلِ گویشهای جنوب غربی (پهلوی ساسانی یا پارسیگ ) که فارسی دری دوره ی اسلامی و فارسی امروز ما دنباله ی همان است. دنباله . . .
علم عروض و وزن شعر فارسی
شعر را سخنی موزون و با قافیه خوانده اند و منطقیان نیز
اگر چه معتقدند که شعر سخنی خیال انگیز است، اما وجود وزن یا وزن و قافیه
را برای شعر ضروری دانسته اند. حتا خواجه نصیرالدین توسی وزن را به دلیل
خیال انگیز بودن، از فصل های ذاتی شعر دانسته است. اصولن شعر همیشه نزد
مردم موزون بوده و تنها در سده ی اخیر، شعرهای بی وزن نیز سروده شده است.
شعرهای بی وزن گرچه خیال انگیز هم باشند، اما شور و فسون اشعار موزون را
ندارند.
مراد از خیال انگیز بودن یک شعر چیست؟ این پرسشی است که همواره
در برابر شاعران مطرح می شود. اگر بگویید : «خورشید طلوع کرد» تنها خبر از
طلوع خورشید داده اید، اما اگر بگویید: «گل خورشید شکفت»، افزون بر دادن
خبر طلوع خورشید و آغاز روز، سخن شما خیال انگیز و موزون و زیبا نیز هست.
چرا خیال انگیز است؟ زیرا شما پیوند نهانی زیبایی میان خورشید و گل را
یافته اید و خورشید را به گل، و طلوعش را به شکفتن تشبیه کرده اید. این سخن
شما موزون نیز هست، زیرا بخش هجاهای آن با نظمی زیبا کنار هم نشسته اند و
اگر می گفتید: « گل خورشید شکفته شد»، این سخن شما تنها خیال انگیز بود،
اما از نعمت وزن بهره ای نداشت. دنباله . . .
مشکلات کنونی زبان فارسی و راه های حل آن ها
زبان پارسی در مرحله ی بغرنج گذار و تحول کیفی است. در کشور ما تا آن جا که مشاهده می شود یک سیاست علمی برای اداره ی آگاهانه ی سیر تکاملی زبان و تسریع این سیر در مجاری سالم و ضرور وجود ندارد. تلاش های انفرادی و یا گروهی جمعی از دوستداران زبان پارسی، هنوز به معنای آن نیست که در این زمینه آن کار جدی که باید یشود، شده است و یا می شود.
زبان پارسی اکنون از همه جهات، در زمینه ی فونتیک، گرامر، لکسیک و از جهت دانشواژه ها ( ترمین علمی ) دچار هرج و مرج شگرفی است که ناشی از سیر خود به خودی آن است. باید درباره ی مشکلات زبان و حل آن ها تصور روشنی داشت و بر اساس این تصور و راه حل علمی، عملکرد و زبان را آگاهانه در مجرایی که به سود تکامل سالم و واقعی آن است سیر داد و به تکامل خود به خودی آن که همیشه با بیراهه ها و کژراهی ها همراه است و طی زمانی طولانی به ثمر می رسد، بسنده نکرد.
عمده ترین مشکلات زبان پارسی چنین هستند : دنباله . . .
بلاغت در ادب فارسی
پژوهش در سیر هنرهای بلاغی و سخنوری که با شکار معانی و
نشاندن آن ها در ساختارهای سخن سر و کار دارد، از روزگاری کهن، توجه ارباب
نقد و اندیشه را برانگیخته و در ایران پیش از اسلام نیز نشانههایی از این
توجه به گفتار پیراسته و نیک وجود داشته است. در این نوشتار ما بلاغت در
ادب فارسی را از دو دیدگاه مورد بررسی قرار میدهیم.
الف) سیر هنرهای بلاغی و سخنوری در ایران
ب ) چشمه های بلاغت در شعر فارسی دنباله . . .
نگاهی تازه به مناظره و پروین
دیوان پروین اعتصامی ، مدعی داشتن مناظره نیست. در چاپ اصلی
دیوان پروین، نشر ابوالفتح اعتصامی که با تعلیقات، سیصد و چهل و دو صفحه
دارد (صرف نظر از مقدمات و تقریظات که با حروف ابجد شمارده آمده است) از
صفحه ٦۸ تا ۲٧۳ ، شعرهایی را می یابیم که عنوان «مثنویات و تمثیلات و
مقطعات» را برخود دارند. پس ناچار شمار زیادی از این شعرها که از همان آغاز
در بررسی کار پروین، «مناظره» خوانده شده اند (بهار ، ۱۳۵۵) به تصریح
دیوان، تمثیل اند .
اما مناظره هم می تواند تمثیل باشد. پس می توان از
سکوت دیوان گذشت و با این فرض که بسیاری از تمثیل های پروین، از نوع مناظره
اند، سخن آغاز کرد .دنباله . . .
نگاهی به زن در ادبیات فارسی
گذشته از اجتماعات اولیه که مادرشاهی در آن رواج داشته، در طول تاریخ، مرد بر زن مسلط بوده و رابطهی میان این دو با کشاکش همراه بودهاست. مردان جز برتریهایی که از نظر جسمی، مادی، قدرت اقتصادی و اجتماعی، در جامعه داشتهاند، از موهبت آموزش و تحصیلات نیز برخودار بودهاند و از آن جا که اکثریت باسوادان جامعه را مردان تشکیل میداده اند، تاریخ و ادبیات نیز به قلم آنان نوشته شده و بدین ترتیب با باورمندیهای زنستیزانه و مردسالارانه، طبیعی است که تواناییها و جایگاه زن را نیز مردان در ادبیات مشخص کنند و در جایی بنشانند که خود میخواهند یا بر آن باور دارند. دنباله . . .
تکامل و تغییر زبان فارسی
چند سال است که از تغییر زبان فارسی سخن می رود و این جنبش امروز به ویژه شدت پیدا کرده است. جنبش برای تغییر زبان فارسی ِ مخلوط امروز، دو دلیل کاملن متضاد دارد که نباید با هم مخلوط شود.
۱- جنبش شووینیسم
۲- جنبش ترجمه ی علوم ملت های غربی به فارسی
حتا مثلن خاهر
خط فارسى هر از چندگاهى مورد بحث قرار می گیرد و پس از مدتى دوباره به حاشیه رانده مى شود. حاصل هر بار پی گیرى افراد و گروه هاى مختلف، در رسم الخط آن ها دیده مى شود و از بین پیشنهادهاى آنان گاه یکى دو پیشنهاد رواج و روایى مى یابد. در مقاله ی زیر کوشش شده است سه پیشنهاد که پیش از این در نوشته هاى برخى تیز اعمال شده، به شکلى مستدل بررسى شود تا چنان چه اختلاف نظر فراوانى در پى نداشت به عنوان پیشنهادهاى منطقى در خط امروز فارسى اعمال شود. دنباله . . .
بازتاب زبان و ادب فارسی در جهان عرب
در دوره ی معاصر تلاش عرب ها در خدمت به ادبیات فارسی کم تر از ملت ها و قوم های دیگر نبوده است و هر چند این خدمت به علت و اسبابی که از اراده ی آنان خارج بوده است، دیر صورت گرفته ولی بی هیچ غرور و بالیدنی می توان گفت که فراوان و عظیم و ارجمند بوده است. این تلاش ها به میراث ادبی قدیم ایران نیز محدود نشده، بلکه فراتر از آن رفته و شامل آثار جدید فارسی نیز می شود.
۱- نقش مصری ها و عراقی ها:
بی
شک در تلاش هایی که عرب ها در خدمت به زبان و ادب فارسی اعم از قدیم و
جدید آن به خرج داده و می دهند عمده ترین نقش از آن مصری ها بوده و هست.
علت های آن هم روشن است. هم صنعت چاپ و نشر در این کشور قدمت دارد و هم این
کشور در میان کشورهای عرب در حوزه های علمی فرهنگی ریشه دارتر و باسابقه
تر است. دنباله . . .
درددل های یک ویراستار
(در آشفته بازار خط فارسی)
من تا حالا ویراستار خیلی جاها بودهام. سردستی بخواهم
بشمرم، انتشارات امیرکبیر، انتشارات مدرسه، مجله ی رشد جوان،
انتشارات صابرین، دفتر تألیف و برنامهریزی درسی، وزارت فرهنگ و
ارشاد اسلامی و چند جای دیگر. تا به حال هیچ جا ویراستاری نکردهام
که رسمالخطش با رسمالخط دست کم یک جای دیگر مطابق باشد. در
واقع، هر جایی یک سازی برای خودش میزند. جالبتر این که رسم
الخط خودم هم با همه جاهایی که ویرایش میکنم، فرق دارد!
گاهی
پیش میآید که از چند جا، هم زمان مطلب برای ویرایش دریافت
میکنم. حالا بیا و درستش کن! باید یادم باشد برای انتشارات امیرکبیر
بنویسم: «به ویژه» چون قید است، اما برای بقیه نه. در سازمان
پژوهش «آنها» را جدا میکنند و بقیه ی جاها نه. در انتشارات مدرسه
«جلوی مدرسه» ایراد ندارد، اما در انتشارات امیرکبیر، یک غلط فاحش
به حساب میآید. در انتشارات صابرین، «تر» به کلمه میچسبد، مثل
«بزرگتر»، اما در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید آن را جدا کرد.
هنگام ویرایش رشد جوان، باید یادم باشد که حتا «بیش تر» را هم جدا
کنم، در حالی که بقیه ی جاها باید سر هم باشد. دنباله . . .
تنبلی زبانی
از نظر زبانی، ما ایرانیان پارسیزبان امروزی بسیار تنبل
هستیم و هرگز به خود زحمت یادگرفتن زبان خودمان را نمیدهیم و از به کار
بردن واژههای زبان خودمان یا شرم داریم یا کوتاهی میکنیم. دامنهی واژگان
مورد کاربرد ما شاید از ٦-۷ هزار واژه نیز بیش تر نباشد. در حالی که در
زبان انگلیسی، بر پایه ی پژوهش دکتر رابرت سیشور (Robert H. Seashore)،
رییس گروه روانشناسی دانشگاه شمال غربی (Northwestern University) در
ایالت ایلینوی امریکا، هر کودک ده سالهی امریکایی نزدیک به ۳۴ هزار واژه
را میشناسد و بر پایه ی پژوهش دیگری هر دانشآموخته (فارغ التحصیل) کالج
نزدیک به ۲۰۰ هزار واژگان را میشناسد (این به معنای دانستن معنا و کاربرد
آن واژهها نیست. ن.ک. قدرت واژگان نورمن لوییس. و گزارش مجلهی تایم سال ۱۹۴۷ م/۱۳۲۶ خ)
http://www.time.com/time/magazine/article/0,9171,855861,00.html متاسفانه
در کنار این تنبلی و کوتاهی برای یادگیری و کار بستن واژههای موجود و
جدید پارسی، اشتیاق و شیفتگی فراوانی به استفاده و «پراندن» واژههای
غیرپارسی (عربی یا فرانسوی یا انگلیسی) داریم و این شاید نشانی از
بیسوادی، خودباختگی و نداشتن اعتماد به نفس زبانی باشد. دنباله . . .
دوره ها و ویژگی های شعر فارسی
(از مشروطه تا امروز)
شعر سنتی فارسی، عبارت بود از موضوع های ذهنی و کلی، با
اطلاعات ادبی از پیش آماده و معلوم، در قالب معین و محدود. دراین گونه شعر،
به طور عموم، زمان تاریخی و تقویمی وجود نداشت، لذا کارکرد آن به سبب
کلیگرایی همواره همه زمانی و ذهنی بود.
شعر سنتی بازتابدهنده ی زندگی واقعی نبود، نتیجه ی استحاله ی زندگی در ذهن بود، لذا نیازی به کلمه های واقعی نداشت.
نزدیک
به یک سده ی پیش، در جریان جنبش تجددخواهانه در ایران ـ که نتیجه ی گسترش
روابط تجاری و فرهنگی ایران با غرب بود ـ در کنار دگرگونیهایی اجتماعی،
شعر نیز دگرگون شد، از کلیگوییهای کلیشهای و ذهنی درآمد و به گونهای
بازتابدهنده زندگی شد.
پیشگامان تحول شعر در ایران از مبارزان سیاسی آن
سال ها بودند. آنان دست کم با یکی از زبانهای فرانسه، روسی و یا ترکی
آشنایی کافی داشتند. دنباله . . .
حرمت واژه ها
در هر زبانی هر واژهای برای خود تاریخ و شخصیت و کاربردی
دارد. یکی از دلیلهایی که نباید در جای گزینی وامواژهها افراط و
زیادهروی کرد آن است که نمیتوان هر واژهای را به جای دیگری به کار برد.
در
سدههای گذشته در زبانهای گوناگون، از جمله در ادبیات پارسی، گاه
مفهومها با هم اشتباه میشدند یا بدون توجه به جای یکدیگر به کار
میرفتند، به ویژه در زمینهی دینها. برای نمونه در زبان عربی به همه ی
زرتشتیان مجوس میگفتند که عربیدهی مگوس یونانی یا همان مغ پارسی است.
انگار به همهی مسلمانان بگویند آخوند! یا عطار نیشاپوری که دین زرتشتی را
با بتپرستی اشتباه میگیرد:
من آن گبرم در این هستی که بتخانه بنا کردم / شدم بر بام بتخانه و گبران را صدا کردم
دنباله . . .
ریشه و معنی "دیو" و "خدا"
در میان قومهای هندواروپایی و به ویژه میان آریاییان
هندوایرانی خدایان به دو دستهی اسورا (asura) و دیوا (daeva) تقسیم
میشدند. در زبانهای ایرانی «س» به «هـ» و اسورا به اهورا تبدیل شد. (همان
گونه که «سند» را «هند» خواندند. البته امروزه سند با هند فرق دارد).
جامعهی
هندوایرانیان لایهای و طبقاتی بود و هر طبقه، گروه خدایان خود را داشت.
شاهان، روحانیان، جنگاوران و تودهی مردم. دیواها خدای جنگاوران بودند و
اهوراها خدایان شاهان و روحانیان. در آغاز شاهان و روحانیان گاه یکی بودند و
ایدهی این که «شاه سایهی خدا است» از همین جا میآید. جامعهی ایران تا
پایان زمان ساسانیان بازماندهی همین ساختار بود. البته در زمان خسرو یکم
انوشیروان [=دارای روان انوشه یا جاویدان] با افزودن طبقهی تازهای به نام
«دبیران» (کارمندان اداری که در زمان پسااسلامی به نام «منشیان» شناخته
میشدند) نخستین نمونهی «دیوانسالاری» (bureaucracy) دولتی پدید آمد.
دستگاه «کاست» (caste) که هنوز نیز در هندوستان برقرار است شاید بازتابی از
این ساختار باشد. دنباله . . .
نگاهی به ادبیات کودکان
ادبیات ایران از زمره ی فرهنگ های شفاهی است. یعنی فرهنگ ایران از آغاز بر فرهنگ شفاهی و نه فرهنگ کتبی استوار بوده است. ما جزو آن ملت هایی هستیم که همواره به روایت های شفاهی و به فرهنگ شفاهی وابسته هستیم. مثلن پیش از اسلام _ به تعبیری که آقای دکتر آموزگار گفتند_ اصلن بسیاری از متن های تاریخی و مذهبی را نمی نوشتند، بلکه فقط روایت می کردند. بعدها وقتی که عرب ها هجوم آوردند، برخی از این متن ها نوشته شد. حتا سند بزرگی چون شاهنامه، نخست به وسیله ی دهقان ها روایت می شده، به وسیله ی فردوسی و پیش از آن به وسیله ی دقیقی نوشته شده و دوباره پس از مدتی همان نقالی شد . یعنی باز هم دوباره روایت شفاهی پیدا کرد. یعنی این جور مردم بی تاب هستند برای شفاهی کردن امور کتبی. حالا از این مساله که خارج از بحث ما هست می گذریم و برمی گردیم به قصه برای کودکان. دنباله . . .
واژه گزینی و استقلال زبان فارسی
یکی از بخت های ما ایرانیان این است که زبان ملی و زبان علمی مان یکی است. ملت هایی در جهان و در کشورهای اطراف ما هستند که یا به حکم اوضاع و احوال تاریخی یا دانسته و به این گمان که اختیار کردن یک زبان اروپایی به عنوان زبان علمی میتواند ایشان را در کار انتقال علوم و غلبه بر عقبماندگی علمی موفق کند، زبان ملی خود را برای کاربردهای روزمره نگاه داشتهاند و برای کاربردهای علمی، زیان های این گزینش به حدی است که بر سودهای احتمالی آن میچربد.
جدایی نخبگان علمی از مردم، تشکیل یک گروه بسته یا کاست اجتماعی که به اعتبار آشنایی اش با یک زبان بیگانه مزیت هایی بیش تر از لایههای دیگر اجتماعی به دست میآورد و مثل هر کاست دیگر این مزایا را در درون خود انتقال میدهد، و بریده شدن رابطه ی عامه مردم با علم از جمله ی این زیان هاست و چون مدار زندگی جدید بر پایه ی علم و فنآوری است، هنگامی که زبان ملی در بیان علمی و فنی ناتوان شود، اندک اندک حوزههای وسیعی از زندگی را به زبان بیگانه و به لایههای اجتماعیای که حامل آن زبانند واگذار میکند و خود و حاملانش روزبهروز بیش تر به حاشیه رانده میشوند. دنباله . . .
آشنایی جهان با زبان و ادب فارسی
۱- آلمان و ادبیات فارسی
پیشینه
ی روابط ایران و آلمان به سده ی شانزدهم میلادی و دوران سلطنت شاه اسماعیل
اول برمیگردد که این رابطه به صورت مبادله ی نوشته ها و اعزام سفیر بوده
است. به سال ۱٦۳۳م. هیئتی از آلمان به سرپرستی فیلیپ کروز، روانه ی ایران
شد که آدام اولئاریوس، منشی و مشاور سفیر هم همراه آنان بود و همین فرد،
نخستین بار، گلستان سعدی را به طور کامل به زبان آلمانی ترجمه کرد و از
نخستین ایرانشناسان شد.
از ایرانشناسان سده های هجدهم و نوزدهم
میلادی نیز میتوان کسانی چون کارستن نیبور، یوهان گرتفرید، هاینریش هاینه
(۱۷۹۷ـ۱۸۵٦م.)، کارل هاینریش گراف (۱۸۱۵ـ۱۸٦۹م.) هامر، روکرت (ت. ۱۷۸۸م.)
فریدریش روزن (ف. ۱۹۳۵م.) تئودر نلدکه (۱۸۳۷ـ۱۹۱۳م.) هلموت ریتر
(۱۸۹۲ـ۱۹۷۲م.)، فریدریش فن اشپیگل (ف. ۱۹۰۵م.)، کارل بروکلمان، برتولد
اسپولر (ف. ۱۹۹۰م.)، فریتس ولف (۱۸۸۰ـ۱۹۴۳م.)، هرمان اته (۱۸۴۴ـ۱۹۱۷م.) را
نام برد که هر کدام از آنان در زمینه ی زبان و ادب فارسی کارهای ارزندهای
کردهاند.
دنباله . . .
نخستین نسل ادبیات داستانی مدرن ایران
زبان ادبیات داستانی در ایران با پیدایش و رواج روزنامهنگاری ـ بهویژه با انتشار «قانون» و «صوراسرافیل» و ترجمه ی نمایش نامهها و رمانهای فرنگی به زبان فارسی بنیاد گذاشته شد. انتشار کتابهایی نظیر «سیاحتنامه ابراهیم بیگ» ، «مسالک المحسنین» و «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی» ، که اگرچه از لحاظ سبک و خصوصیات ادبی در یک سطح نیستند، در تحول نثر فارسی و پیدایش و تکوین ادبیاتِ داستانی ما تأثیر ژرفی گذاشت.
نثر طنزآمیز و هجایی «ملکم خان» و «دهخدا» و زبان ساده و
عامیانه ی «زین العابدین مراغهای» و طلاقت یا فصاحتِ کلام «میرزا حبیب
اصفهانی» به مثابه نقطه ی پایانی است بر یک جریان هزار ساله ی ادبی، و در
عین حال کوششی است در تجدید حیاتِ اشکالِ ادبیاتِ روایی در زبان فارسی.
تأثیر
دهخدا در شکلگیری زبان ادبیاتِ داستانی ما بیش از هر نویسنده ی دیگری
محسوس و ممتاز است. در نوشتههای شورانگیزِ دهخدا، به ویژه «چرند پرند»،
قطعاتی با ساختار روایی وجود دارد که با استناد به آنها میتوان دهخدا را
پیشتاز گرایشهای نو در ادبیات فارسی دانست. در حقیقت دهخدا نه فقط زبان
عامیانه را در ادبیات فارسی رواج داد و به آن اعتبار ادبی بخشید، بلکه
ورشکستگی فارسی منحط و ملالآورِ منشیان و مترادفبافان را نیز آشکار ساخت.
دنباله . . .
ترهی نو در اندازیم
(درنگی در خط فارسی)
. . .
یکی از شاگردان من با علاقه و هیجان فراوان وارد بحث شد و گفت:
« من چند پیشنهاد درباره ی خط فارسی دارم:
۱- لطفاً واکه ها را بگذارید.
۲- یک راهی برای نشان دادن "اضافه" پیدا کنید.
۳- فقط یک نشانه برای تمام حروف همصدا بکار ببرید.»
این شاگرد من که اسمش الیسابت است (اشتباه نکرده ام، الیزابت نیست.) تازه دو ماه است که فارسی می خواند. دو ماه ناقابل! او چندین زبان می داند ولی مقاله های باطنی و آشوری و... را نخوانده و زبانشناسی هم نمی داند. مشکلاتی که در آموختن زبان فارسی داشته او را به این نتیجه رسانده است. دنباله . . .
نامه ی نوه ی چنگیز مغول به پاپ به زبان فارسی
(سند مهمی از وسعت عملکرد زبان فارسی در سده ی سیزدهم میلادی)
پس از تسلط عرب ها، ایرانیان که به اهمیت داشتن یک زبان خودی مشترک برای ارتباط قوم های گوناگون ایرانی پی برده بودند، از دل زبان عربی با بهره گیری از لغت های پهلوی وعربی و به کارگیری خط عربی (که خود در تکمیل و زیبا سازی آن سهم به سزایی داشتند) زبان جدیدی را پدید آورند. نخستین متن های این زبان در حدود دویست سال بس از یورش اعراب پدیدار شدند. با پیشرفت و تکمیل آن، که دویست سال دیگر به درازا انجامید، زبان فارسی به آخرین درجه ی پیشرفت از نظر دستوری رسید – به گونه ای که شاهنامه فردوسی هنوز هم پس از هزار سال قابل خواندن و فهم برای ایرانیان است.
پس از این دوره، زبان فارسی نه تنها در ایران بلکه در اغلب کشورهای منطقه از مصر گرفته تا چین مورد استفاده بوده است. جاده ی ابریشم، به گسترش زبان فارسی کمک کرد. در اهمیت زبان و ادبیات فارسی که مانند زرهی تا به حال یکپارچگی و همبستگی ایرانیان را حفظ کرده است، نمی شود به اندازه کافی سخن گفت.
یکی از مدارکی که وسعت دایره ی عملکرد زبان فارسی را به صورت جالبی نشان می دهد، نامه گویوک خان نوه ی چنگیز خان مغول است که در پاسخ نامه ی پاپ "اینوسنت چهارم" در سال ۱۲۴٦ م نوشته شده است. این پاسخ نخست در دو نسخه به زبان های مغولی و "اویغور" نوشته شده بود، دنباله . . .
نگاهی به گونه های نثر فارسی از آغاز تا امروز
گذشته ی نثر فارسی
بیش از
هزار و صد سال پیش، در زمان سامانیان بود که پا به پای شعر، نثر فارسی نیز
رواج گرفت؛ و در عرض صد سال کتاب های بسیاری در موضوع های گوناگون تألیف و
ترجمه شد. بسیاری از این کتاب ها در سده های بعد از میان رفت و تنها شمار
اندکی کتاب باقی ماند که مقدمه ی شاهنامه ی ابومنصوری قدیمترین و تاریخ
بلعمی، مهم ترین آنهاست.(۱ -۲) نثر این دوره، نثر ساده یا مرسل، موجز و
روان و از هرگونه تکلف و تصنع خالی بوده و لغت های فارسی آن بر لغت های
تازی سخت فزونی داشته است. این گونه ی نثر در دوره ی غزنویان با اندک تفاوت
(لغت های تازی بیش تر و جمله های درازتر) به دست ابوالفضل بیهقی اوج
شیوایی خود را نشان داد. تا آن جا که میتوان با شکوهترین جلوههای زبان
فارسی را درخلال صفحات آن باز دید. (۳)
در سده ی پنجم نخستین بار خواجه
عبدالله انصاری سجع را وارد نثر کرد و مناجات نامه ی خود را با رعایت سادگی
معمول به نثر مسجع مزین ساخت (۴) و از این زمان به بعد، رفته رفته صنایع
بدیعی اعم از سجع و جناس و موازنه و مراعات النظیر و مطابقه و... در آثار
نویسندگان گوناگون راه یافت و به ویژه در مرزیان نامه وراوینی و مقامات
حمیدی به ترین اسلوب خود را نشان داد. (۵ـ٦)
سده ی ششم را باید سده ی نثر فنی نامید. نمونه ی اعلای آن کلیله و دمنه ی نصرالله منشی است. (۷) دنباله . . .
رمان شکل بسط یافته ی داستان کوتاه نیست
قول مشهوری است که داستاننویس برجسته کترین منسفیلد (Katherine Mansfield) چند بار کوشید تا رمان بنویسد، اما هیچیک از تلاشهای او قرین موفقیت نشد (مایسْزُر Myszor ۲۰۰۱: ۳۷). همچنین در بسیاری از کتابهای مربوط به ادبیات داستانی از نویسندهی برجستهی آمریکایی ویلیام فاکنر William Faulkner نقلقول شده که نوشتن داستان کوتاه، به مراتب طاقتفرساتر از نوشتن رمان است (همان: ۳۹). در نگاه نخست ــ و شاید به ویژه از نگاه بسیاری از داستاننویسانِ امروزِ ما ــ این هر دو قول چه بسا بسیار شگفتآور باشد. منطقن میتوان پرسید چرا کسی مانند فاکنر که رمانهای تأثیرگذار و ماندگاری مانند خشم و هیاهو، ابشالوم، ابشالوم! و حریم را نوشته، رمانهایی که هر کدام بیش تر از چند صد صفحه است، نگارش داستان کوتاه را که بهطور معمول هشت یا ده صفحه و حداکثر بیست یا سی صفحه درازا دارد، کاری «طاقتفرسا» به شمار می آورده است؟ بنابر همین منطق، همچنین میتوان پرسید داستاننویس برجستهای مانند منسفیلد، که سهمی به سزا در شکلگیری جریان داستان کوتاه مدرن داشت و شیوهی داستاننویسیاش را ادامهی سبکو سیاق چخوف در سده ی بیستم میدانند، چرا از نوشتن داستانی دراز عاجز بوده است؟ اما اگر قدری در این دو پرسشِ به ظاهر منطقی درنگ کنیم، درمییابیم که مطرح شدن آنها در واقع برخاسته از نگرشی کاملن کمّی دربارهی تفاوت داستان کوتاه با رمان است. دنباله . . .
ادبیات فارسی
پایه ی ادبیات فارسی بر اخلاق، عشق، تربیت و تبلیغات است. آن چه که از این ادبیات مربوط به حکومت است، در لباس تبلیغات جلوه گر است. و این تبلیغات قصایدی است که در مدح پادشاهان و وزرا گفته شده است، و در همان حال که آنان را مدح می گفتند، به نصیحت، تشویق، تحذیر ( پرهیز دادن آ. ا. ) و آموختن آداب بزرگی و ترک بخل و حسد و دستور عدل و داد دلالت و هدایت می کرده اند که این سنتی قدیمی و یادگار زمان ساسانی بوده است، با این تفاوت که در عهد ساسانی این وظیفه را موبد بزرگ در ایام رسمی انجام می داد ولی در عهد اسلامی شعرای محترم این وظبفه را انجام می دادند. به همین دلیل پادشاهانی که هیچ شعر نمی فهمیدند یا زبان فارسی نمی دانستند، باز شاعر تربیت می کردند و به شعر گوش می دادند. دنباله . . .کاربرد زبان فارسی
در محیط های عمومی و خصوصی
زبان فارسی نیز همچون معماری ایرانی از گذشته تا به حال، تابع قاعده های حاکم بر دو محیط عمومی و خصوصی است. زبانی که ما در محیط خصوصی و حریم خانه با آن سخن می گوییم ، تفاوتهایی بنیادی با گفتار ما در اجتماع دارد. این تفاوت که خود را در پوشش فرم و ساخت بیرونی زبان مینمایاند، در محتوا و ساخت معنایی گفت و گوها نیز حضور دارد.
زبان عمومی ما تابع قاعده هایی است که کدها، ارزشها و «ادب اجتماعی» حکم میکنند. در این حالت اغلب نوع گفت و گوها قرار دادی است و طرفین گفت و گو معمولن وارد ویژگیهای زندگی داخلی خود یا دیگری نمیشوند. «زندگی داخلی» را از این نظرگاه میتوان به دو بخش تقسیم نمود: دنباله . . .
پاک سازی زبان فارسی از قاعده های دستوری زبان عربی
اگرچه در قدیمیترین نمونههای نثر پارسی نویسندگان از آوردن شعرهای تازی و حدیثها و آیههای قرآن به عنوان تایید موضوع یا آرایش سخن و نیز از به کار بردن لغتهای تازی خودداری نمیکردند، لیکن با بررسی دقیق نوشتههای پیش از مغول، این واقعیت روشن میشود که نویسندگان آن روزگار در نگهبانی از زبان فارسی از نفوذ زیانبخش قاعدههای صرف و نحو تازی کوششی به سزا داشتهاند. برای مثال، در نوشتههای بلعمی و بیهقی و نصرالله بن عبدالحمید، مؤلف کلیله و دمنه، و جز آنان، به ندرت به کلمههای تنویندار چون اتفاقاً، نسبتاً، حقیقتاً، واقعاً، عمداً، مسلماً و جز اینها بر میخوریم. آنان بدین اصل توجه داشتهاند که داخل شدن واژههای بیگانه در زبان نه تنها زیانی بدان نمیرساند، بلکه مایهی وسعت و توانگری آن هم میگردد. باز هم بدین واقعیت واقف بودهاند که آن چه به استقلال و موجودیت یک زبان زیانهای جبران ناپذیر میرساند، رخنهکردن ویژگیهای صرف و نحوی یا دستوری بیگانگان است. دنباله . .
آسیب دیدگی های زبان فارسی
نویسندگی هنر خوب و زیبا نوشتن است. در نوشته هایی که مطلب، صریح و ثابت است و بر حسب ذوق و سلیقه ی کسی تغییر پذیر نیست، اندیشه ی نویسنده محلی برای جولان ندارد و هنر نویسندگی به این محدود می شود که نوشته اش درست و ساده باشد تا خواننده هرچه زودتر و به تر مقصود او را دریابد. دنباله . . .
سرگذشت فکر تغییر خط فارسی
گویا نخستین کسی که عیب های الفبای ملت های شرقی را دریافته و رساله هایی در این باب نوشته و نمونه هایی از خط جدید را ارایه داده و در پیشرفت آن کوشش ها کرده، میرزا فتح علی آخوند زاده، نویسنده ی نامدار آذزبایجان است.
آخوند زاده که به زبان های شرقی و با فرهنگ جهان آشنایی به سزا داشت، جدن معتقد بود که الفبای مرسوم و متداول عربی، با آن سختی ها و دشواری ها و نقص ها و عیب هایی که دارد، یکی از بزرگ ترین علل نادانی و عقب ماندگی ملت های اسلامی است، و با این عقیده و ایمان راسخ بود که در صدد برآمد که الفبای عربی را اصلاح و آن را برای احتیاجات مردم ترکی و فارسی زبان مناسب سازد.
آخوند زاده در سال ١٢٣٦ شمسی از تنظیم نخستین الفبای اختراعی خود که یک الفبای بدون نقطه با حرف های پیوسته بود فراغت یافت و رساله ای نیز برای پیشنهاد کردن این الفبا به جای الفبای عربی فراهم آورد. دنباله . . .
مکتب های ادبی و هنری
● آنیمیسم (Animisme) جان گرایی
آنیمیسم در ادبیات حالتی را بیان می کند که در آن گویی اشیا
جان و شعور دارند. آنیمیسم از واژه ی لاتین “anima” گرفته شده است که به
معنی روح است و آنیمیسم گرایش به روح دادن به اشیاء و طبیعت ست.
آنیمیسم
به عنوان مثال در اثر "میلی یا خاک زادگاه" (Milly ou la terre natale)
نوشته ی لامارتین و یا دراثر "دهان تاریکی" ( La bouche d'ombre) نوشته ی
ویکتور هوگو و "اشعار طلایی" (Vers dores) نوشته ی نروال به چشم می خورد.
● اسپریتوالیسم (Spiritualisme) روح گرایی
دو طرزفکر با این نام شناخته می شود:
١) سیستمی فلسفی که باور دارد دنیا از دو واقعیت تشکیل شده است: ماده و روح، و این دوگانگی در ساختار انسان نیز به کار رفته است.
۲) سیستمی فلسفی که باور دارد در دنیا تنها یک واقعیت وجود دارد و آن روح است.
فقر فرهنگی مهاجمان به زبان فارسی
عرب های مسلمان در طی دو سده، در دوران خلفای راشدین، اموی و عباسی، پس از لشکرکشی های پی در پی و جنگ های خونین، ایران، روم شرقی (بیزانس)، مصر، سرزمین های واقع در شمال افریقا و نیز اندلس (اسپانیا و پرتغال) را فتح کردند و به مدتی دراز اداره ی این سرزمین های وسیع را از هر جهت به دست گرفتند و امپراتوری اسلام را بنیاد نهادند.
به سبب ادامه ی تسلط عرب های مسلمان، ساکنان هر یک از این سرزمین ها دین پدران خود را رها ساختند و به اسلام گرویدند و در بیش تر این سرزمین ها زبان عربی، یعنی زبان قرآن و احادیث، جانشین زبان قومی ایشان شد. این قوم های مغلوب با پذیرفتن اسلام و به کار بردن زبان عربی رفته رفته فرهنگ و آیین های قومی ِ پیش از دوران مسلمانی خود را به دست فراموشی سپردند و کار آنان بدان جا رسید که پس از چندین نسل، همگی همچون قوم فاتح، هم مسلمان بودند و هم عرب زبان.
بیش تر این نومسلمانان با انجام مراسم و آیین های مشترک اسلامی مانند عید فطر، عید قربان و مانند آن ها، پس از گذشت چند سده، دیگر چیزی از گذشته ی خود نمی دانستند، گویی که تاریخ آنان با ظهور اسلام و فتح سرزمین شان به دست عرب ها آغاز شده است. اگرچه پس از گذشت شش سده و نیم و سقوط خلافت عباسی به دست هولاگو در سال ۶۵۶ ه ق، دیگر از امپراتوری اسلام اثری بر جای نماند (١) و پس از آن هر یک از این قوم ها برای اداره ی سرزمین خود راهی در پیش گرفت، لیکن دین اسلام و زبان عربی وجه مشترک بیش تر آنان به شمار می آمد و این وضع تا به امروز نیز همچنان ادامه دارد. دنباله . . .
نکته هایی از درست نویسی زبان فارسی
در آثار نویسندگان امروز ، چه در روزنامه ها و چه در کتاب ها، بارها به جمله ها و عبارت هایی بر می خوریم که با اصول نگارشی و دستوری زبان فارسی همساز نیست و با درستی و فصاحت آن فاصله دارد.
ما در این بخش با اشاره به مهم ترین ایرادهای رایج در نوشته های این دسته از نویسندگان، و با توضیح قاعده های درست دستوری مربوط به آن ها، می کوشیم خوانندگان خود را از دوباره نویسی این گونه اشتباه ها بازداریم. دنباله . . .
چه گونگی آشنایی غرب با شعر فارسی
نخستین آشنایی جهان اسلام با اروپا در دوره ی جنگ های صلیبی رخ داد، ولی در همان زمان علوم اسلامی از طریق اسپانیا ( که از سال ٩۳ ق (۷١١ م) ضمیمه ی امپراتوری اسلامی شده بود) به اروپا راه یافت. به گفته ی یوزف گورس: «گرده ی گل های جنوب با وزش باد به مشرق رهسپار شد... و گل ها، آن چنان که قبلن مردمان از شمال به جنوب سرازیر شده بودند، از جنوب به شمال روان گردیدند». یعنی افسانهها، شعرها و قصهها از دنیای اسلام وارد سنت ادبی اروپای قرون وسطا شده و جزو آن گردید و علاقهای ویژه به مشرقزمین و سرزمین های رازآمیز، پر خطر و فریبای مسلمانان پیدا شد که در بسیاری از داستان ها و قصههای سدههای میانه ی اروپا بازتاب یافت. دنباله . . .
ترانه های ملی ایران
(ترانه های عامیانه)
ترانه های عامیانه، یعنی شعرهایی که در میان توده ی مردم رواج دارد و اغلب همراه با ساز و آواز خوانده می شود، نیز یکی از ذخایر گنجینه ی ادبیات ملی ایران است. گوینده و سراینده ی این ترانه ها و تاریخ پیدایش آن ها معلوم نیست. این ها در شالیزارها و چای کاری ها، زیر سقف کلبه ها و کومه های دهقانان، در دامن کوه ها و آغوش کشتزارها و در میان گله های گاو و گوسفند همراه با نی شبانان و زنگ کوچ قبایل و طوایف پدید آمده است. گاهی در شب تار یا لب جویباری ناله ی هجر یا فریاد شوق دیداری از سینه ی مرد یا زنی برخاسته و به زبان ها افتاده و دیگران آن را زمزمه کرده اند و این ترانه ها یا در حقیقت "ناله ها و فریادها" زبان به زبان و سینه به سینه گشته و اغلب دچار تغییرات و تحریفات شده و اینک به صورتی که دارند، به دست ما رسیده اند.
این جملات ساده و پر شور و آهنگ دار که همچون شعرهای رسمی زیاد در بند وزن و قافیه نیستند، روح آزاد و زندگی ساده و بی تکلف مردم را تجلی می دهند و با عشق ها و امیدها و عواطف و هیجانات این مردم ساده و یا با وصف جلوه ها و زیبایی های طبیعت موج می زنند. دنباله . . .
علم بدیع
بدیع در واژه به معنی تازه، نو و نوآورده است و در گستره ی زبان، علمی است که از آرایه های ادبی سخن می گوید. آرایه ها زیورهایی است که سخن را بدان می آرایند. آرایه های ادبی بر دو گونه است:
الف) ـ آرایه های لفظی (صناعات لفظی) : به آن دسته از آرایه های ادبی گفته می شود که از تناسب آوایی و لفظی میان واژه ها پدید می آید. مانند: واج آرایی، سجع، ترصیع، جناس و اشتقاق
ب) ـ آرایه های معنوی (صناعات معنوی) : به آن دسته از آرایه های ادبی گفته می شود که بر پایه ی تناسب های معنایی واژه ها شکل می گیرد، مانند: مراعات نظیر، تناقض، عکس، تلمیح، تضمین، اغراق، حسن تعلیل، ارسال المثل، تمثیل، اسلوب معادله و ایهام. دنباله . . .
دوره های تاریخی نثر فارسی
نثر فارسی را از دیدگاه سبک و شیوه ی نگارش به چهار دوره باید بخش کرد و این بخش کردن از نظر تفاوت های آشکاری است که در سبک نثر هر دوره پیدا آمده است. جای خوشوقتی است که امروز نمونه هایی از هر دوره پیش روی ما موجود است و از این رو می توانیم قضاوتی، هر چند ناتمام، ولی دارای مبدا و ماخد در این باره بنماییم.
ولی قضاوت ما از این رو ناتمام است، زیرا ابزار قضاوت ما از آن راه است که به صحت متن های موجود کاملن نمی توان ایمان آورد و به یقین گفت که همه ی کلمه ها، نرکیب ها، عبارت ها، مثال ها و شاهدهایی که در این سندها می بینیم، عین صورت اصلی است، زیرا همه ی کتاب نویسان و نسخه نویسان فارسی از عیب بزرگ عدم امانت و بی دقتی در نسخه برداری عاری نبوده اند و هر اندازه یک نویسنده باسوادتر و فاضل تر بوده است، بیش تر در متن ها دست برده و کلمه ها را به میل خود زیر و رو کرده و در عبارت ها و شعر ها کم و زیاد و تصرف روا داشته است. مگر آن که نسخه هایی بیابیم که دست خط خود مولف باشد و این گونه نسخه ها نیز نادر به دست می افتد. دنباله . . .
حیات ادبی ایران در دوران رضا شاه
دیدیم که ادبیات مشروطه دارای ویژگی برجسته ی سیاسی بود و هدف آن در قابل درک کردن مفاهیم برای توده ی مردم قرار داشت و مقام ویژه ای نیز به بیان عفیده ی آزادی خواهان که بعدن به سختی سرکوب شدند، داد. با این حال اگرچه موج انقلابی برای مدت محدودی اراده ی خود را بر همه ی فعالیت های ادبی و هنری تحمیل کرد، ولی در برداشت ها و سبک های ادبی، عملن تحول عمده ای رخ نداد.
در دوره ی جدید، مطیوعات ادبی پیدا شدند، انجمن ها و محافل
ادبی پا گرفتند و اعضای این محافل برداشت های خود را از راهی که ادبیات نو
ایران بایستی از پیش می برد تبلیغ کردند. در میان این افکار و نظریات دو
جریان عمده ی کهنه پرستان و نوگرایان شکل گرفت. به عنوان مثال کهنه پرستان
راه حل بیدارسازی و جوان سازی شعر را بازگشت به سبک های ساده تر پیش از
مغول یافتند و کوشیدند با الگو قراردادن فردوسی و نظامی و سعدی شعر فارسی
را زنده سازند. در مقابل آنان، متجددان و نوگرایان تصمیم گرفتند از سنت
کلاسیک شعر فارسی که به نظز آنان قواعد و قوانینش به قدری مرده بود که از
بسط افکار شاعر جلوگیری می کرد، به طور کامل ببرند و شعر اروپایی را (به
ویژه شعر رمانتیک فرانسوی را که به نظر آنان به دلیل قالب دلبخواهی و آسانی
بیانش برای بیان مسایل دنیای نو به ترین وسیله بود) الگوی خود قرار
دادند. دنباله . . .
وظیفه ی انتقاد در ادبیات
دکتر فاطمه سیاح یکی از نخستین صاحب نظران و نظریه پردازان تئوری و نقد ادبی در ایران است که در این زمینه تحصیلات دانشگاهی داشت و به گونه ی علمی با نقد ادبی و تئوری های نوین ادبیات دوران خود آشنا بود. او در سال ۱۲۸۱ خورشیدی در شهر مسکو - در یک خانواده ی مهاجر ایرانی- زاده شد. تحصیلات دبیرستانی و دانشگاهی خود را در همین شهر گذراند و از دانشکده ی ادبیات « اونیورسیته مسکو» در رشته ی ادبیات اروپا و نقد و تئوری ادبیات، موفق به دریافت دانش نامه ی دکترا شد. او رساله ی دکترای خود را در باره ی « آناتول فرانس» نوشت که با درجه ی عالی پذیرفته شد. سپس به مدت چهار سال در کلاس های دانشگاهی مسکو به آموزش ادبیات اروپایی، نقد ادبی و تاریخ ادبیات سرگرم بود. پس از آن در سال ۱۳۱۳ خ به ایران آمد و در همان سال در کنگره ی هزاره ی فردوسی شرکت کرد. در سال ۱۳۱۴خ به خدمت وزارت فرهنگ در آمد و معاون اداره ی آموزش بانوان شد. دنباله . . .
دلشوره های واژه سازی
سیدعباس سیدمحمدی خواسته است که دربارهی واژهسازی بحث کنیم.
متاسفانه سرم خیلی شلوغ است و نمیرسم وارد بحث مفصل بشوم. دو سه روز پیش
هم سیدمحمدی در نظری که پای نوشتهی پیشین من دربارهی ریشه شناسی عامیانه
گذاشته، نظر داریوش آشوری را دربارهی کارهای دکتر حیدری ملایری نقل کرده
است. از این رو میخواهم کمی به این دو مطلب بپردازم.
نخست سخن سیدمحمدی را که در وبلاگش نوشته، نقل میکنم:
«ممکن است آن استاد در زمینهی ساختارهای زبانی بسیار کار کند و اطلاعات واژگانی و ریشهشناسی و دیگر اطلاعات زبانیاش از زبان های ایران باستان قابل توجه باشد، ولی واژهسازیاش غیرشفاف و بدون بخت قبول باشد، مانند استاد دکتر محمد حیدری ی ملایری، که واژهی "دیسول" را در برابر فرمول میسازد، و واژهی "نپاهشگاه" را در برابر رصدخانه میسازد (به راستی، چه ضرورت ادبی یا زبانی یا علمی برای برساختن واژهای به جای «رصدخانه» هست؟) و واژهی "هموگش" را در برابر equation / معادله میسازد. ... دنباله . . .
نگاهی تازه به دیرینگی زبان فارسی
و تأثیر آن
بر ادبیات عربی دوره ی جاهلیت
دست نویس مقاله ی مهم و روشنگرانه ی زیر را استاد تُردیبانو بردییوا در سال ۱۳۷۴ به من سپرد تا پس از برگردان به فارسی در ایران منتشر کنم. من نیز آن را در نخستین شماره ی «مجموعه مقالههای پژوهشهای ایرانی» (سال ۱۳۸۰، برگ های ۵۳ تا ۵۹) منتشر کردم. از آن جا که این گفتار تاکنون در اینترنت منتشر نشده بود، آن را با ویرایش دوباره و اندکی کوتاه کردن در دسترس علاقهمندان میگذارم. این ویرایش فقط شامل نثر مقاله میشود و محتوای آن تغییری نکرده است.
این مقاله زمان پیدایش زبان فارسی را تا چند سده به عقب میبرد و نقض کننده ی فرضیه ی پیدایش زبان فارسی در سدههای نخستین پس از اسلام است. توجه به این مقاله و مقالههای گوناگون دیگر در این زمینه، نشان میدهد که دادن هویت عربی به هر واژه و ترکیبی که ساختاری عربیمآب دارد، همواره درست نیست و بسیاری از واژههایی که عربی دانسته میشوند، دارای ریشهای در زبانهای ایرانی و دیگر زبانهای متداول در بینالنهرین باستان دارد. این مقاله همچنین نشانگر نفوذ فراوان زبان فارسی در شبهجزیره ی عصر جاهلی است و نشان میدهد که آمیختن این زبانها و به ویژه تأثیرپذیری زبان عربی از زبان فارسی، مدتها پیش از آمدن اسلام آغاز شده است.
یادآوری این نکته نیز ضروری است که اصطلاح «جاهلی» در سراسر این گفتار برای تحقیر و تخفیف به کار برده نشده و صرفن یک اصطلاح متداول و شناختهشده برای دوران پیش از اسلام در شبهجزیره است. (م) دنباله . . .
قلط املاعی
به جز مردم لاابالی و بیمبالات، هیچکس نیست که پیش از بیرون رفتن از خانه و گام نهادن در کوچه دست کم روزی یک بار، خود را در آیینه نبیند و وضع سر و لباس و کفش و کلاه خود را تحت مراقبت نیاورد، و ایرادها و بینظمیها و آشفتگیهای شکل ظاهر خویش را به شکلی بر طرف و درست نکنند.
چرا ؟
برای آن که انسان، در ذات خودخواه است و خود را از
هیچکس کم تر و پستتر نمیشمارد، و بر او بسی ناگوار است که با اندامی
ناساز و شکل و ریختی منکر در برابر دیگران جلوه کند و دیگران در ظاهر او
عیب و نقصی قابل سرزنش و خردهگیری ببینند و بر او بخندند.
این توجه و
دقت در رفع عیب های ظاهری به هر نظر که تعبیر شود، به شرط آن که به حد
خودآرایی و ظاهرسازی نرسد، ستودنی است. چه برای انسان دردی بدتر از آن نیست
که مورد عیبجویی هرکس و ناکس قرار گیرد و به علت عیبی که رفع آن بسیار
آسان بوده، انگشت نمای این و آن واقع شود.
اما شگفت در اینجاست که غالب
همین مردم که برای رفع عیبجویی دیگران، درحفظ ظاهر گاهی از حد اعتدال نیز
گام فراتر میگذارند، هر روز در گفته و نوشتهی خود، مرتکب هزار غلط
انشایی و املایی میشوند و متوجه نیستند که به علت نوشتن نادرست و
بیاندام، تا چه حد مورد طعنه و ریشخند خاص و عامند و چون تأثر و تألّمی هم
از این بابت ندارند به هیچ روی درصدد رفع این عیب بزرگ نیز بر نمیآیند. دنباله . . .
دگرگونی های زبان فارسی
دگرگونی یکم : اوستا
دگرگونی دوم : ماد
دگرگونی سوم : فارسی قدیم
دگرگونی چهارم : پهلوی
دگرگونی پنجم : پیدایش زبان دری
دگرگونی ششم : آمیزش زبان دری با عربی
ما باید بدانیم که از نژاد یک ملت متمدنی بوده و هستیم، و یکی از آثار تمدن ما زبان ماست. متاسفم که هنوز واژه های فارسی که در کتاب ها و شعرها و در نزد صنعتگران و پیشه وران و برزگران ایران امانت مانده است، گرد نیامده و فرهنگ خوبی فراهم نیامده است. و همچنین در صرف و نحو و دیگر قاعده های این زبان شیرین و کهنسال و وسیع، کتابی که نتیجه ی کوشش های شماری از دانشمندان مسلم باشد تدوین نشده است. از این سبب می گویند که زبان فارسی از زبان های غیر مستغنی و درجه دوم حهان است، و من مدعی ام که اگر داد زبان فارسی را بدهند و همان زحمت هایی که در آرایش و گردآوری زبان عربی و فرانسه و غیره کشیده شده، درباره ی زبان فارسی کشیده شود، یکی از زبان های درجه ی یک حهان خواهد بود. این سخن بگذار تا وقت دگر. فعلن مراد آن است که قدری درباره ی تاریخ زبان فارسی، تا اندازه ای که برای خوانندگان سودمند تصور شود، گفت و گو کنیم. دنباله . . .
مسایل جامعه شناسی ادبیات در ایران
موضوعی که درباره ی آن باید سخن بگوییم، کمی پیچیده است؛ یعنی مساله ی ادبیات جامعهشناسی! در ایران امروز ”جامعهشناسی ادبیات“ است. محصول بزرگ جامعه ما در سطح بینالملل ادبیات ماست. مساله کشوری مانند انگلستان، سیاست؛ آلمان، فلسفه و ایران ادبیات آن است. بنابراین اگر کاری برای این مساله انجام میشود باید جدی و دور از ندانم کاری و سردرگمی باشد. البته این طور نیست که فکر کنیم تنها در ایران سردرگمی درباره ی "جامعهشناسی ادبیات" وجود دارد. حتا در فرانسه هم گاهی نویسندگانی چه بسا مشهور پیدا میشوند که به این مساله درست نپرداختهاند.
به تر است در این جا نخست به وضعیت موجود بپردازم. نخستین مشکلی که در ایران درباره ی جامعهشناسی ادبیات داریم سوء تفاهم درباره ی آن است. این سوء تفاهم تنها در سطح افراد معمولی نیست، بلکه در حوزههای آکادمیک و حتا در وزارت علوم نیز وجود دارد. اکنون درسی در سر فصل های درس های جامعهشناسی در وزارت علوم به نام «جامعهشناسی در ادبیات» وجود دارد. این اسم «مصوب» غلط است زیرا ادبیات یک شاخه ی هنری است و جامعهشناسی علم است. جامعهشناسی قاعده ها و روش خود را دارد و هنر نیز ضابطه ها و نظم خود را. ما نمیتوانیم از کانت که در دویست سال پیش، هنر را قاعده های نظم احساسات و علم را قاعده های نظم ادراکات تعریف میکند عقبتر باشیم. دنباله . . .
سنگنبشته ی رَباطک
کشف سنگنبشته رباطک به چندین پرسش دیرینه در زمینه ی مطالعات کوشانی، پاسخ داد. به موجب این کتیبه دانسته میشود که کوشانیان زبان خود را به نام «زبان آریایی» میشناختهاند و آن نیای زبان فارسی یا دری است که گویا «دری» گونه ی تغییریافته ی تلفظ واژه «اَریَـئـو» باشد. زبان آریایی و گونه ی تحولیافته آن به نام دری/ فارسی، زبان همگانی مردمان سرزمینهای ایرانی بوده و منظور از «فارس»، تنها ناحیه ی فارس در جنوب ایران نیست؛ بلکه دلالت بر همه ی سرزمینهای ایرانی دارد. این زبان در شکل نخستین و سپسین خود در گسترهای پهناور از غرب ایران آن روز در آناتولی و کرانههای فرات تا هند و پنجاب و آسیای میانه رواج داشته و مفهوم بوده است.نام برداری از ایزدان بزرگ و کهن آریایی و جز آن در متن سنگنبشته و آرزوی خوشنودی آنان، نشاندهنده ی مدارای دینی کوشانیان و احترام و پاسداشت آنان در برابر همگی دینهای ایرانی و غیر ایرانی است. همزیستی ایزدان و دوری از تبلیغ و تأیید منحصرانه ی یک دین خاص، نشانگر تنوع دینی و فرهنگی، و شاخصی برای درک قدرت و تواناییهای یک جامعه ی بالنده و کمال فرهنگی آن است.
فرماننامه ی کنیشکه در رباطک، این بحث دیرینه در باره ی خاستگاه قومیتی و فرهنگی، و باورداشتهای کوشانیان و «یوئِـجی»ها را پایان داد. امروزه میدانیم که کوشانیان هیچ گونه پیوستگی و وابستگی با قبیلههای بادیهنشین آلتاییِ آسیای میانه شرقی نداشته و دارنده ی تبار، فرهنگ، دین و زبان آریایی بودهاند. دنباله . . .
"پژوهش" و "جستار"
(دانش جو، دانشگاه و روزگار ما)
وقتی زندهیاد شاهرخ مسکوب در بیمارستانی در پاریس درگذشت و پیکر او را برای به خاکسپاری به سرزمین محبوبش – ایران – آوردند، در برخی از شهرها، از آنجمله در اصفهان، مراسمی در گرامیداشت یاد او برپا شد؛ و به قول «شهریار» «یک ختم هم گرفته شد و پر بدک نبود». در همان زمان دختر خانم جوانی که در رشتهی زبان و ادبیات فارسی، از یکی از دانشگاههای معتبر دولتی مدرک «کارشناسی» داشت، از من پرسید: «شاهرخ مسکوب کی بود؟».
این پرسش ساده مرا به یاد ماجرایی انداخت که چند سال پیش یک دبیر با سابقهی ادبیات، که او هم از همان دانشگاه مدرک لیسانس داشت، پس از سالها تدریس ادبیات فارسی و در شرف بازنشستگی، وقتی صحبت از حافظ خلخالی، حافظ غنی – قزوینی، حافظ خانلری، حافظ نیساری، حافظ سایه، ... در میان بود، حیرتزده پرسید: مگر حافظ یک دیوان بیش تر دارد؟
نمونههای دیگری هم هست. مثلن در اواسط مهرماه گذشته، دوستی که در یک دانشگاه دولتی، نمیدانم در کدام رشتهی هنری، عکاسی درس میدهد، در مسیر بازگشت از دانشگاه، سری به محل کار من زد و ساعتی پیش من ماند. او میگفت پرسشنامههایی را به دانش جویان داده تا اطلاعات عمومی آنان را از مقولههای گوناگون ادبی و هنری محک بزند و لابد برنامهی درسیاش را بر اساس آن تنظیم کند. پاسخهایی را که دانش جوها داده بودند حالا به یاد ندارم؛ اما یادم است که گفت هیچکدام از دانش جویان اسم ساعدی و گلستان و چوبک و علوی را نشنیده بودند. دنباله . . .
مدیحه سرایی در ادبیات فارسی
در نگاه نخست به شعرهای مدیح ممکن است که
خوانندهی عصر ما بگوید: چه سود از خواندن مجموعهای از تملق که یاوهگویی
حرّاف، و گیرم با ذوق، نثار یک مشت قلدُر آدمکش و بیرحم در هشت صد سال
پیش کرده است، به من چه که امروز از زبان انوری بخوانم: گر دل و دست، بحر و
کان باشد / دل و دستِ خدایگان باشد
ولی چنین برخوردی، چندان خردمندانه
نیست، زیرا شعر مدیح، گذشته از ارزش های هنریای که میتواند داشته باشد،
یک ارزش اجتماعی و تاریخی عام نیز دارد که رسیدگی به ژرفای آن ما را با
گذشتهی اجتماعی ما، بیش از هر سندِ مستقیم تاریخی، آشنا میکند و اگر روزی
بخواهیم تاریخ اجتماعی مردم ایران را قدری دقیقتر از آن چه تاکنون شناخته
شده است، مورد بررسی قرار دهیم، کاوش در اعماق این مدیحهها به ترین
زمینهی اینگونه مطالعات میتواند باشد. دنباله . . .
ویژگی های یک ترجمه ی خوب ادبی
از نظر همه ی اهل فن، ترجمه ی خوب و موفق ادبی آن ترجمه ای است که بتواند به پرسش های هفتگانه ی زیر پاسخ مثبت بدهد: دنباله . . .
تاثیر ترجمه بر زبان و ادبیات فارسی
تحول آغازین ادبیات فارسی معاصر در چندین پژوهش مهم بررسی شده است. این پژوهش ها که با نوشته های ادوارد جی براون درباره ی گرایش های ادبی معاصر آغاز شد، چندین پژوهش مهم درباره جنبه های خاص و عام ادبیات فارسی را در پی آورد. این پژوهش ها نکته های زیادی درباره ی روزنامه نگاری و ابداع مقاله ی مطبوعاتی، نخستین تجربه ها در زمینه ی ادبیات داستانی، و کوشش برای بازآفرینی نمایشنامه هایی به سبک اروپایی در فرهنگ ایرانی به ما آموختهاند. با این حال، هنوز چندین پرسش مهم درباره این دوره بی پاسخ مانده است. این پرسش ها تأثیر خاص ترجمه ی ادبی و تأثیر اقتباس ادبی در تکامل ادبیات فارسی معاصر را مورد توجه قرار می دهند: دنباله . . .
تصویر پردازی در شعر و ادب فارسی
خانم آنه ماری شیمل که سال ها استاد و صاحب کرسی زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه های گوناگون بوده است، کتاب های متعددی در زمینه ی ادب فارسی نگاشته است که یکی از آن ها کتاب "زربفت دو رنگ" او است. این کتاب درباره ی تصویر پردازی در شعر و ادب فارسی است. حانم شیمل در این کتاب دانش وسیع خود را در شعر و ادب فارسی با ظرافت زنانه، لطافت طبع، نازک اندیشی و تیزبینی در هم آمیخته و کتابی فراهم آورده که هر پژوهشگر و دانش جوی شعر و ادب فارسی باید آن را در دسترس داشته باشد. دنباله . . .
غلط های مشهور املایی و دستوری زبان فارسی
غلط مشهور در توصیف دو دسته به کار برده می شود:
دسته ی نخست کسانی هستند که از رهگذر سالوسی و ریاکاری در زمره ی نیک مردان جای می گیرند. در باره ی این " کندم نماهای جو فروش " می گویند: فلانی غلط مشهور است، یعنی نان پرهیزکاری می خورد ولی " چون به خلوت می رود آن کار دیگر می کند ".
دسته ی دوم آن واژه ها و عباراتی است که بر خلاف حقایق تاریخی و یا آیین دستور زبان و صرف و نحو آن، بر زبان ها جاری است.
اکنون به نمونه های گوناگون این غلط های رایج در زبان فارسی که پرهیز از گفتن آن ها بایسته است دقت کنید : دنباله . . .
فردوسی در هاله ای از افسانه ها
برخی از دانشمندان و صاحب نطران نکته سنج ایرانی و خارجی که به ویژه در ٨٠ سال گذشته به مطالعه و پژوهش درباره ی فردوسی، حماسه سرای بزرگ ایران پرداخته اند، بارها به این موضوع اشاره کرده اند که نویسندگان مقدمه ی بایسنغری و برخی از تذکره نویسان پیش از آنان، درباره ی زندگی و شخصیت فردوسی به افسانه سرایی پرداخته و داستان های دروغ و خیالی و کودکانه جعل کرده اند و سپس از راه این گونه کتاب ها، نادرست ترین تصورات درباره ی فردوسی در ذهن مردم ایران زمین راه یافته که گاه حتا برخی از پژوهشگران ایرانی و خارجی معاصر را نیز منحرف ساخته است. دنباله . . .
نقش انقلاب مشروطه در
پیدایش ادبیات نو کودکان و نوجوانان
ادبیات کودکان نه به عنوان یک "نهاد" بلکه به عنوان یک "مفهوم" در تاریخ ادبیات جهان و ایران وجود دارد. اما آن چیزی که از سال ١٨۵٠م در دنیای غرب وجود دارد، این است که ادبیات کودکان پس از این زمان به نهاد مستقلی افزون بر خانواده و آموزش و پرورش تبدیل گردیده است. نهادهای انسانی یعنی خانواده و آموزش و پرورش، ادبیات کودکان را در دل خود پرورش میدهند، ولی پس از آن ادبیات کودکان وارد مرحله ی دیگری می شود که به آن مرحله ی "نهادهای پسابنیادین" یا ثانویه Secondary Institution میگویند که حیات مستقلی دارد. و آن چیزی که هم به صورت مفهومی و هم به شکل نهادین وارد جامعه ی ایران شده است، از دوره ی مشروطه است. در دوره ی پیش از آن، ادبیات کودکان در ایران البته در چارچوب یک مفهوم سنتی وجود دارد، ولی پس از آن است که به مفهوم مدرن در جامعه ی ایران آغاز به شکلگیری می کند و به عنوان بخشی از اندیشه و تفکر دنیای غرب، رفته رفته به شکلی نهادین تاثیرات خود را بر جامعه ما می گذارد. دنباله . . .
زمینه های روان شناختی "تخلص" در شعر فارسی
شعر فارسی، به عنوان یکی از برجستهترین و گسترده ترین آثار فرهنگِ بشری، همواره موردِ ستایش آشنایانِ این وادی بوده است. این شعر، همانگونه که در حوزه ی مفاهیم و معانی ویژگی هایی دارد که آن را از شعر دیگر ملت ها امتیاز میبخشد، در قلمرو ساخت و صورت هم از برخی ویژگی ها برخوردار است که در ادبیّات جهان، یا بیهمانند است یا موردهای مشابه بسیار کم دارد. مانند ردیف ـ با وسعتی که در شعر فارسی دارد و با نقشِ خلاّقی که در تاریخِ شعرِ فارسی داشته است ـ در ادبیّات جهانی بیسابقه است (۱). برخی دیگر از ویژگی های شعر فارسی نیز مشابه اگر داشته باشد، بسیار اندک است. در این یادداشت به یکی از ویژگی های شعر فارسی میپردازیم و آن مسأله ی «تخلّص» است که به این گستردگی و شمول، که در شعرِ فارسی دیده میشود. دنباله . . .
فارسی گویی فارسی زبانان
حیات زبان فارسی در کوچه و خیابان را میزان آشنایی و درک ما
از این زبان رقم می زند. تابلوهای تبلیغاتی، دست نوشته های پشت شیشه ی
مغازه ها، پارچه نوشته های سازمان های گوناگون و مجموعه اعلان ها و ابزاری
که برای اطلاع رسانی در سطح شهر، چند جمله کوتاه را یدک می کشند، برآیند
همان درک کلی مردم و مسئولان از زبان فارسی است.
با مطالعه و تفکیک
نوشته های در و دیوار و مغازه ها و خیابان ها به آسانی می توانیم به دسته
بندی قبیله های زبانی گوناگون دست پیدا کنیم که در آن ها می توان سطح های
زبانی صتف ها و قشرهای گوناگون را بازشناخت. دنباله . . .
در آشپزخانه ی زبان فارسی
(نگاهی به کاربرد فعل "خوردن" در زبان فارسی)
درنگی در زبان فارسی و گفت و گوی روزمره ی فارسیزبانان و نگاهی به شمار عبارت ها و استعاره هایی که در این زبان برای فعل «خوردن» و انواع خوراکی ها به کار می رود، موجب شگفتی هر پژوهنده ای میشود. گرچه میتوان حدس زد که در همه ی فرهنگها استعاره هایی در رابطه با خوردن و خوراکی ها موجود باشد. لیکن خوردن و مسایل مربوط به آن، چنان با فرهنگ و زبان فارسی آمیخته شده است که میتوان ادعا کرد که حذف این استعارهها از زبان فارسی، ارتباط فارسی زبانان را با واقعیت مادی اگر نه گسسته، بلکه دست کم به شدت مختل می سازد و شرح بسیاری از حالت های روحی ـ روانی و موقعیتهای گوناگون اجتماعی را اگر نه ناممکن، دست کم بسیار محدود میکند. ذهن فارسیزبانان در موقعیتهای گوناگون و بسیار متفاوت زندگی روزمره، از عبارت های ساخته شده از فعل "خوردن" استفاده میکند و ما برای نمایاندن دامنه گسترده ی این کاربرد، تنها نمونههایی از آن ها را در زیر می آوریم : دنباله . . .
نام "نوروز" در انگلیسی
در سال های اخیر که نوروز کاربُردی جهان شمول تر و فراگیرتر
از پیش یافته و کم کم به گونه ی یک کلیدواژه ی ایرانی از سوی مردم دیگر
کشورها شناخته شده و وارد ِ فرهنگ ِ زبان های بزرگ جهانی و نیز زبانزد ِ
بسیاری از مردم جهان و کارگزاران نهادهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی گردیده
است، ضرورت نگاشتن درست آن در رسانه های چاپی و الکترونیک در متن های جُز
فارسی و حتا گاه متن های فارسی که از سر ِ ناگزیری به خط لاتین نوشته می
شوند، پیش آمده است.
امّا همگان در نگارش این واژه، شیوه و املایی یکسان
به کار نمی برند و درنتیجه، این امر، آشفتگی بسیاری در کار ِ شناساندن جشن
بزرگ ملی ما به دیگران، پدیدآورده است. دنباله . . .
روابط خانوادگی در ادبیات عامیانه ی ایران
با آن که بسیاری از اصلاحات در قانون خانواده ی ایران از
قوانین غیر ایرانی، به ویژه قوانین اروپایی ریشه گرفته است، ولی منبع اصلی
"قانون خانواده" ی کنونی ایران، در حقیقت حقوق شیعه اثنا عشری است. (۳)
با
این حال ما ناگزیریم منبع دیگر این تأثیر گذاری، یعنی "سنت و عرف" را نیز
در توضیح و تعبیر قوانین خانواده در ایران بشناسیم. قصد این مقاله پژوهش در
این زمینه ی گسترده نیست، بلکه ارایه ی نشانه هایی از گرایشها در روابط
خانوادگی میان زنان و شوهران، پدران و مادران و فرزندان و جز آن است که در
ادبیات عامه ی ایران نیز متجلی است. مایه ی اصلی ادبیات عامیانه در بیش تر
موارد بسیار کهنه است، با این حال چون این ادبیات از یک سو عقاید عامه را
بارتاب می دهد، و از سوی دیگر نیز بر این عقاید تأثیر میگذارد. بررسی و
ارزیابی آن، و نیز تعیین مقبولیتی که به اصلاحات و قانون گذاری اجتماعی
میدهد، ارزشمند است. (٤)
در ادبیات عامه ی ایران، برای قصهگوی یک
داستان، سلسله مراتب خانوادگی امری بدیهی و مسلم است. این موضوع با ظرافت
بسیاری در داستان "تقسیم غاز" خلاصه شده است: دنباله . . .
مسایل واژه سازی
واژه سازی مساله ای است موردی و سیر زبان فارسی و واژه سازی در این چهل – پنجاه ساله هم پشتیبان این مدعاست. حکم های کلی از این دست که می توان و باید در برابر هر واژه ی خارجی یک واژه ی فارسی گذاشت، حکمی ست نادرست و نشدنی. حکم به این که به هیچ وجه واژه نباید ساخت و واژه های خارجی را به همان صورت پذیرفت، نیز حکمی است نادرست و نشدنی. و یا تصور این که در برابر تمام مفهوم ها و نام های تازه ی فرهنگ اروپایی، در کناب های کهن، ناگزیر برابری یافت می شود، ساده اندیشانه است. و در این میانه راه سومی هم هست:
باید دید کجا می توان یافت و باید ساخت و کجا نمی توان یافت و ساخت. یعنی سنجشی دقیق و مورد به مورد.
در این مورد هم حتا نمی توان حکم کرد که اگر امروز ساختن واژه ای برای مفهومی معین ممکن نباشد، دلیل آن است که امکان ساختن آن یا یافتن برابری دقیق تر و درست تر برای آن در آینده نیز ناممکن است، زیرا سیر زبان و آمدن واژه ها و قالب های تازه، این امکان را می دهد که پس از جا افتادن آن ها در زبان، راه برای ساختن ترکیب های تازه تر با آن ها یا ساختن شکل های قیاسیِ همانند آن ها، هموار شود. چنان که ساختن " جشنواره " برای " فستیوال "، برای مثال، راه را برای ساختن " ماهواره " هموار کرد. و آن کس که " پیشوند" و "پسوند " را ساخت، راه را برای ساختن " شهروند " هموار کرد و شاید راه ساختن جشنواره را نیز ساختن ِ سنگواره ( برابر فسیل ) پیش از آن هموار کرده بود. دنباله . . .
نقش و جایگاه زبان در شعر معاصر ایران
با ظهور نیما و طرح تازهای که او در شعرِ فارسی افکند، جریان
شعر فارسی در مسیر تازهای راه یافت و انواع جدیدی از شعر فارسی پدید آمد.
نیما راهی تازه را به شاعران پس از خود نشان داد تا آنان، هر یک به
فراخورِ استعداد، توانایی و ذوق خویش از آن راه، دنیاهای تازهای را تجربه
کند.
زبان به عنوان یکی از بنیادیترین ابزارهای بیانی، در کانونِ توجه
برخی از شاعران معاصر ایران قرار گرفت و در نزد آنان «زبانورزی» هدفِ
اساسی شعر قلمداد شد. این بخش از شعر امروز ایران با تأکید بر تکنیک، پرهیز
از استعارهپردازی و تزیینگرایی و فاصلهگیری از ادبیت در شعر، تلاش
میکند تا شعری کاملن متفاوت باشد و راهی تازه را برگشاید و بازنماید. اما
پافشاری مداوم شیفتگان "شعرِ زبانگرا" بر نحوشکنیهای پی در پی، زمینهی
سوءِتفاهمی گزنده را برای بسیاری از نوآمدگان امروز فراهم آورده است و آن
سوءتفاهم گزنده این است که به جای آن که شعر را یک آفرینش هنری گمان کنند،
آن را تا حد یک پدیدهی فنی پایین میآورند.
جهت گیری عمومی شعر کلاسیک فارسی به سوی زبان و بیانی فاخر و رسمی است و بسیاری از واژهها و ساختهای زبانی را به جرم «غیرشاعرانه بودن» به خود راه نمیدهد. به همین دلیل، از بیان طبیعی و منطق معمول کلام فاصله گرفته است. تنگنای وزن و قافیه نیز در افزایش این فاصله سهم زیادی دارد. ما از قلههای سرافراز و غرورآفرین شعر فارسی که بگذریم، انبوه شاعرانِ مقلد را میبینیم که یا درک شایستهای از زمانِ خویش نداشتهاند یا آن چه که آن روز پنداشتهاند، با شرایط امروزِ جامعهی ما و با زیبایی شناسی معاصر سازگاری ندارد. دنباله . . .
در جست و جوی حل معمای واژه های تات، تاجیک و تازی
واژهی «تات»، داستان دراز و پیچیدهای دارد. دانشمندان و
شرقشناسان دربارهی آن سخنان بسیار گفته و نوشتهاند، ولی هنوز هم به
درستی دانسته نشده که این واژه از چه زبانی است و ریشه و معنی آن چیست.
گروهی
از دانشمندان و زبانشناسان «تات» را واژه ای ترکی میدانند و برآنند که
این واژه نامی است که از سوی ترکان به زیر دستان شان داده شده است، زیرا
«تات» در زبان ترکی معنی : خوار ـ پست ـ بیگانه دارد. (١) روان شاد پروفسور
«مارکوارت» آلمانی واژهی «تاجیک» را سرشته از دو بهر «تا» (= زیرست) و
«چیک» (= ادات تصغیر ترکی) دانسته، آن را «زیردست کوچک» معنی کرده است (۲) و
میگوید که ترکان مردم زیردست خود، به ویژه ایرانیان را با این نام
خواندهاند و از اینجا است که گروهی از ایران نژادان و پارسی زبانان ِ
ورارود (ماورالنهر) که اکنون بیرون از مرزهای سیاسی ایران به سر میبرند،
با همان نام «تاجیک» که از سوی همسایههای ترکشان به آنها داده شده است،
نامیده میشوند.
برخی از دانشمندان نیز «تات» را یک واژهی ایرانی میدانند (٣) و میگویند که «تات»، «تاجیک» و «تازیک» (= عرب) از یک ریشه و هر سه به معنی «بیگانه» و مردم غیر ایرانی (انیران) است. هم چون آن که یونانیان و رومیان مردم بیگانه را «بر بر» و عربها را «عجم» و «اعجمی» مینامیدند، ایرانیان نیز بیگانگان را تاچیک و تازیک میگفتند و همین نام است که از زمان ساسانیان بر روی عربها که مردمی غیر ایرانی بودند، نهاده شده و تا امروز که آنها را «تازی» مینامیم، بازمانده است. دنباله . . .
درباره ی تغییر خط فارسی
بارها خوانندگان از ما پرسیده اند که درباره ی تغییر خط فارسی و به ویژه تبدیل آن به خط لاتینی چه عقیده ای داریم ؟ نخست باید دانست که هیچ خطی در دنیا کامل نبوده و نیست و اگر بخواهیم خطی داشته باشیم که صوت های گفتار را تمامی ثبت کند، چنان که خواننده، از روی علامت های خط، درست به صورت ملفوظ کلمات پی ببرد، علامت های آن به اندازه ای فراوان می شود که آموختن و به کار بردن خط را بسیار دشوار می کند.
دیگر آن که، میان خط هایی که در کشورهای گوناگون جهان و نزد ملت های مختلف معمول است، البته برخی نارساتر، برخی کامل تر، برخی آسان تر و برخی دیگر دشوارتر است. از خط چینی که برای هر کلمه علامتی جداگانه دارد و نشانه های خطی آن غالبن نه بر لفظ، بلکه بر معنی دلالت می کند و از خط ژاپنی که پس از چینی از دشوارترین خط های دنیا است در این جا گفت و گو نمی کنیم. اما میان خط هایی که نزد ملت های غربی متداول است، و درست یا نادرست، امروز چشم همه ی ما به ایشان است، باز بزخی در کمال دشواری و نارسایی است. در باره ی نقص های خط انگلیسی و فرانسوی دانشمندان آن دو کشور خود بحث های مفصل و دقیق و گاهی پرشور کرده اند، تا آن جا که یکی از دانشمندان فرانسه خط امروزی متداول در آن کشور را " شرمساری ملی " خوانده است.
نقص هایی که برای خط فارسی برشمرده اند این ها است : دنباله . . .
"ماشین نوشته" ها
(ادبیات رانندگان جاده ها)
کم تر کسی را می یابیم که در جاده های ایران سفر کرده باشد و بگوید که هرگز خودرویی را ندیده است که روی آن بیت شعر یا عبارتی (معمولن از دیدگاه ادبی کم مایه ولی گاه زیرکانه) نوشته شده است.
مسافرانی که در پس این خودروها حرکت می کنند، با چشم برداشتن از جاده و اطراف، کنجکاوانه این بیت ها و عبارت ها را می خوانند و از خواندن آن ها گاه شاد و گاه از معنای نهفته در آن ها رنجیده می شوند. این نوشته ها معمولن پیرامون موضوع های عاشقانه، عاطفی و یا مذهبی هستند. دنباله . . .
فرهنگ شادمانی در ادب فارسی
(نگاهی تازه به زندگی و شخصیت ملانصرالدین)
(حاجی فیروز = ملانصرالدین)
فرهنگ شادمانی، بخشی از فرهنگ زندگی است. شادمانی و خندستانی کردن در ادب فارسی سه بخش مهم دارد:
-
هزل: رسوا کردن و برهنه کردن خصوصیات فردی و پنهانی افراد است که دنیای
ممنوعه ها را نیز در بر می گیرد. مانند: هزلیات سعدی و مولانا و...
- هجو: نیشخندی است بر اخلاق و منش ها ی انسان ها که جنبه فردی آن قوی است. مانند: هجویات سنایی و سوزنی سمرقندی و انوری و ....
-
طنز: گریه خنده های عارفانه بر زندگی است. کشف و برهنه کردن تضادها و
ناهماهنگی های زندگی است. سمت و سوی اجتماعی دارد. رقص بر شمشیر است. در
اقلیم ستم و مگو و مکن و مبین، طنز و به ویژه طنز شفاهی رونق می گیرد تا
دمی خنده بر لب ها بنشاند و آرامش بخشد . طنز، لبریخته های شادی و رنج است.
دنباله . . .
"سرنام" در زبان فارسی
یکی از ویژگیهای زبان فنی و علمی امروزی توانایی ساخت سرنام (acronym) است. سرنام همان گونه که از نامش برمیآید، نام یا واژهای است که از سرهم گذاشتن حرفهای نخست چند واژه ساخته میشود. از سرنامهای معروف «اوپک» است به معنی "سازمان کشورهای صادرکنندهی نفت" (OPEC= Organization of Petroleum Exporting Countries) یا «ناتو» به معنی «سازمان پیمان [اقیانوس] اطلس شمالی» (NATO= North Atlantic Treaty Organization ). دنباله . . .
مقایسه ی ادبیات کلاسیک فارسی و اروپایی
در این نوشتار، همانندی و نا همانندی های ادبیات، (به ویژه
شعر) کلاسیک فارسی و اروپایی به صورتی کوتاه بررسی گردیده است. محدودهی
زمانی مقایسه ی ما در این نوشتار نیز مربوط به ادبیات رسمی (شعر کلاسیک)
است و جریان های پرشتاب ادبی امروز را – چه در ایران (۳) و چه در اروپا –
در بر نمی گیرد.
محورهای قابل بررسی در این نوشتار به قرار زیر است: دنباله . . .
درباره ی ریشه ی فارسی واژه ی عشق
زیباترین واژه ی زبان فارسی که تا چندی پیش همه آن را عربی می دانسته اند و درشعر و ادبیات فارسی و به ویژه عرفان ایرانی جایگاهی بلند و برجسته دارد واژه ی "عشق " است.
این واژه ریشه ی هند و اروپایی دارد و پیشینه ی آن بدین قرار است : دنباله . . .
واژه ی عجم در زبان فارسی و در بیش تر زبان های آسیایی مانند هندی، اردو، پشتو، بلوچی، کردی، ترکی، معنی ایرانی و زبان فارسی میدهد، اما در زبان عربی امروزه به معنی غیر عرب به کار میرود. در برههای از تاریخ به کسی که زبان عربی را نمی فهمیده است عجم میگفته اند و این لقب بیش تر به ایرانیان اطلاق میشده است. در دوره ی بنی امیه این کلمه کاربردی تحقیر آمیز داشته است، ولی امروزه این معنی تحقیرآمیز یا کسی که عربی را نمیداند، کاربردی تحقیر آمیز داشته است، ولی امروزه این معنی تحقیرآمیز یا کسی که عربی را نمیداند، کاربردی در ادبیات عرب ندارد. دنباله . . .
رفتارهای ناهنجار فارسی زبانان با زبان فارسی
(زبان فارسی از آشوب تا سامان)
زبان فارسی یا فارسی دَری، ستون استوار تاریخ و فرهنگ و شناخت نامه ی ایرانیان، افغانان، تاجیکان و برخی تیرههای فارسی زبان در دیگر کشورهای آسیای باختری و مرکزی، و سرمایه ی مشترک معنوی ملتها و تیرههای یاد کرده است. این زبان، شاخهای از زبانهای ایرانی است که خود به شاخهی بزرگ تر گروه زبان های هندو - ایرانی می پیوندد و در کلید واژههای زبان شناختی، از آن به نام "فارسی نو" یاد می شود (در برابر فارسی باستان / کهن، زبان روزگارِ هخامنشیان که نوشتههای اندک شماری به خط میخی از آن بر جا مانده است و فارسی میانه، زبان روزگار پارتیان/ اشکانیان که شمار بیش تری سنگ نوشته و کتاب به دبیره (خط) پهلوی ازآن در دست داریم). دنباله . . .
زبان عامیانه، اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی
نگا. = نگاه کنید به
آ
آب = عزت و رونق، طراوت و تازگی، روح، شراب خالص
آبِ آب = آبکی، بی مایه، بی رنگ
آب از آب تکان نخوردن = رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع
آب از آتش برآوردن = کار محال کردن
آب (ها) از آسیاب افتادن = فرو نشستن هیاهو، از یاد رفتن ماجرا
آب از لب و لوچه ی کسی سرازیر شدن = تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن
آب از دریا بخشیدن = از کیسه ی خلیفه بخشیدن
آب از سر گذشتن = کار از چاره و تدبیر گذشتن
آب از گلو پایین نرفتن = غصه و ناراحتی شدید داشتن
آب اندام = زیبا تن و خوش رو
آب باریکه = درآمد اندک اما مرتب
آب بردار = دوپهلو، کنایه آمیز
آب برداشتن = هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن
آب بستن در چیزی = آبکی و رقیق کردن
آب بندی کردن = آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو
دامنه ی نفوذ و تاثیر زبان فارسی در زبان های جهان
زبان های دنیا را ٦ هزار دانسته اند. برخی از این زبان ها بسیار به هم شبیه هستند .از این رو همه ی زبان ها را می توان در ٢٠ گروه عمده جای داد. یکی از مهم ترین گروه های زبانی، هند و اروپایی است که همه ی زبان های شبه قاره ی هند - ایران و نیز اروپایی را در بر می گیرد. در روزگار ابن بطوطه وی در همه ی مناطق غیر عربی که سفر نموده با زبان فارسی مشکل گفتاری خود را حل می کرده است. حتا در چین و بلغارستان و ترکستان کلمه هایی از فارسی وجود دارد و از این نظر با زبان یونانی قابل مقایسه است.
زبان فارسی از قدیم ترین زبان ها و از گروه زبان های هند و ایرانی است که زبانی پیوندی است. این گروه زبانی مجموعه ای از چندین زبان را شامل می شود که بزرگ ترین جمعیت جهان به این گروه سخن می گویند و صدها واژه ی مشترک میان فارسی و آن ها وجود دارد. ریشه ی بسیاری از کلمه های پایه ای زبان های اروپایی مانند: است، مادر، پدر (فادر، فاتر)، برادر، خواهر، دختر (داتر)، بد، خوب (گود)، به تر (بتر)، تو، من، مُردن، ایست و مانند آن ها یکی است. از زبان فارسی امروزه ده ها کلمه ی بین المللی مانند : بازار، کاروان، کاروانسرا، کیمیا، شیمی، الکل، دیتا، بانک، درویش، آبکری، بلبل، شال، شکر، جوان، یاسمین، اسفناج، شاه، زیراکس، زنا، لیمو، تایگر، کلید، کماندان، اُرد (امر، فرمان)، استار، سیروس، داریوش، جاسمین ، گاو ( گو = کو Cow)، ناو، ناوی، توفان، گاد God، نام، کام، گام، لنگ = لگ ، لب، ابرو، بدن، روز و ... به بیش تر زبان های مهم دنیا راه پیدا کرده است. دنباله . . .
در جست و جوی قاعده های ساختن
ماده ی مضارع فعل های فارسی
در زبان فارسی هر فعلی دو ماده (بن) دارد که برای صرف صیغه های فعل در زمان های گذشته، حال و آینده یکسان می ماند و تغییر نمی پذیرد: یکی ماده ی ماضی که برای ساختن همه ی صیغه هایی که بر زمان گذشته دلالت می کند به کار می رود و دیگری ماده ی مضارع که همه ی صیغه هایی که معنی حال و آینده دارد از آن مشتق است.
برای تشکیل صیغه های گوناگون فعل در زمان های گوناگون، یعنی صرف فعل در گذشته، خال و آینده جزیی تغییر پذیر که شناسه نام دارد به ماده ی فعل افزوده می شود که از روی آن شخص و عدد (یعنی مفرد یا جمع) نیز دریافته می شود.برای مثال مصدر فعل "نوشتن" را در نظر می گیریم. برخی از صیغه هایی که از این فعل ساخته می شود از این قرار است: نوشتم، می نوشتم، نوشته ای، نوشته بودند، نوشته باشند / می نویسم (مضارع اخباری)، بنویسیم (مضارع التزامی)، بنویس. دنباله . . .
پیرامون وازه و واژه سازی،
شیوه های برابر سازی و برابر یابی
فیروزه ناظرى* : تعریف شما از «واژه» چیست؟
-
اگر بخواهم به شکلى کاملن فنى به این پرسش شما پاسخ بدهم، باید
اصطلاحاتى تخصصى مانند «تکواژ»، «تکی»، «آهنگ صدا»، «مفهوم» و... را به
میان بکشم که درکشان نیاز به ساعت ها بحث دارد و از حوصله ی مخاطب شما نیز
خارج است. بنابراین اجازه بدهید به همین تعریف ساده بسنده کنیم که «واژه»
همان واحد سازنده ی جمله است که در خط فارسى آن را با اندکى فاصله با
واحدهاى دیگر مى نویسیم و یک معنى مشخص دارد. دنباله . . .
(درباره ی تاثیرات زبان عربی در پیدایش زبان دری و شعر عروضی فارسی
و اشکال و انواع سبک های ادبی )
این مطلب برهمه روشن است که ادبیات فارسی در دوران پس از اسلام، از جهات قوی و برجسته ی فرهنگ ایرانی است. در طی پنجاه سال اخیر ـ اگر در زمینه ی علوم و معارف دیگر کار جدی و نظرگیری انجام نگرفته باشدـ در این رشته کار زیادی صورت گرفته است. خاور شناسان اروپایی از لحاظ اسلوب تحقیق در این گسترده بررسیهای ادبی و تاریخی، برای روشنفکران ایرانی نقش راهنما داشتند. آن روشنفکران ایرانی که از مدارس قدیمه ما بیرون آمده و از تعلم صمدیه و صرف سیر آغاز کرده و تا مغنی و مطول رسیده و زبان عربی کلاسیک را میدانسته و به علوم ادبی علاقه داشتهاند، با آموختن اسلوب اروپایی ِ تحقیق، خیلی زود توانستند به کارشناسان معتبری مبدل شوند و گاه از معلمان باختری که غالبن کمیت آنان در فارسی و عربی میلنگید، در گذرند و نمونه های باارزشی از تحقیق و تحلیل عرضه کنند. دنباله . . .
چهرههای فولکلوریک در قصهها و مثلهای ایرانی
کار بر روی فرهنگ عوام (فولکلور) در ایران طی سال های اخیر نسبتن وسیع و خوب انجام گرفته است، چیزی که آن را باید مرهون تلاش تحقیقات کسانی دانست که شاید اغلب از وسایل لازم برای این کار دشوار نیز محروم بودهاند. در این زمینه هدایت، صبحی، انجوی، شاملو، جمالزاده، امیرقلی امینی هریک در دوران خود و در گستره ی معین (مانند اصطلاحات، امثال، قصهها، ترانهها، لغات و...) خواه متعلق به تهران، خواه شهرستان ها، آثاری نشر دادهاند. کسانی که در همین عرصهها شاید با دامنه محدودتری فعالیت کردهاند نیز کمشمار نیستند و گاه برخی تک نگاریهای بسیار باارزش هم درباره عادات و آداب تهران و شهرستان ها منتشر شده است. از این کوشش های بزرگ و ضروری هنوز باید بهره برداری شود: دنباله . . .
درآمدی بر جامعه شناسی ادبیات
«اجتماعیات در ادبیات» ایران به طور عمده به تلاش جامعه شناسان و نیز ادیبان علاقه مند به مسایل اجتماعی، در باره ی فهم عناصر اجتماعی در ادبیات ایران، و به ویژه شعر و متن های ادبی مربوط می شود. این درس از سال ۱۳۴۸ در دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران (و نخست توسط دکتر غلامحسین صدیقی) تدریس می شده است. دکتر روح الامینی معتقد است: «جامعه شناسی ادبیات، جامعه شناسی متن ادبی است اما پیدا کردن مسایل اجتماعی در آثار، «اجتماعیات در ادبیات» است. » (روزنامه ایران، ۱ تیر ۱۳۸۱)
ادبیات ایران، هم به همه ی میراث نوشته ی پیشینیان ما اطلاق می شود و هم به ادبیات به صورت خاص. برخی از منابع ادبی مورد بررسی، به بُعدهای عام ادبیات باز می گردد، مانند کتاب های تاریخی، وقف نامه ها و ...(ر.ک. روح الامینی، ۱۳۷۵). اما با تاکید بر ادبی بودن موضوع مورد مطالعه در این رشته، می توان «اجتماعیات در ادبیات» را به «جامعه شناسی ادبیات» پیوند زد. از این رو بحث «اجتماعیات در ادبیات» را می توان در دو گستره ی بنیادی بررسی کرد: دنباله . . .
داستان "پاورفی" در ایران
داستان شکل گیری ادبیات عامه پسند امروزی در ایران، خودش به یک داستان عامه پسند دیگر شبیه است.
داستانی
که برای فهم و شناخت به تر موقعیت عامه پسند های امروزی حتمن باید سری هم
به آن زد. ما این جا فقط خلاصه ی داستان را تعریف کرده ایم، با معرفی چند
کاراکتر اصلی داستان که خودشان از داستان نویس های قهار روزگار بوده اند.
به قول کورت ونه گات: بله، رسم روزگار چنین است!
رمان های عامه پسند
نوین، از پاورقی ها آغاز شدند. پاورقی های یکی دو صفحه ای که نخست در مجله
های خانوادگی چاپ می شدند و بعدها به کتاب تبدیل می شدند. روزنامه نگاری و
نویسندگی به شکل امروزی اش در ایران، از اواسط حکومت قاجار و دوران محمدعلی
شاه آغاز شد؛ امّا پاورقی ها، همان زمان به دنیا نیامدند.
روزنامه
نگاران قدیمی از پاورقی مشهور "تهران مخوف" به عنوان اولین های این نوع،
یاد می کنند، تهران مخوف را مشفق کاظمی نوشت و در روزنامه ی ستاره ایران
چاپ شد. دنباله . . .
خانواده های زبانی
بزرگ ترین خانواده زبان های جهان، زبان های هندو اروپایی و یا آریایی است. خانواده ای که امروزه در هر ۵ قاره پراکنده شده و چه از نظر پراکندگی در میان کشورها و قاره ها و چه از نظر جمعیت سخن گویان بزرگ ترین خانواده است.
همه ی اروپا در چیرگی زبان های اروپایی است که شاخه ای از زبان های آریایی به شمار می آید. در آسیا زبان های هندی و ایرانی میلیون ها سخن گو دارند و به دلیل استعمار دولت های اروپایی در چند سده ی گذشته، همه ی قاره آمریکا و استرالیا و همچنین بخش بزرگی از آفریقا به زیر چیرگی زبان های اروپایی رفته است.
دیگر خانواده های بزرگ عبارتند از: دنباله . . .
نفوذ زبان و ادبیات فارسی در قلمرو عثمانی
زبان شیرین فارسی و فرهنگ گرانمایه ی ایران سده های دراز در بخش بزرگی از جهان متمدن قدیم سروری و سرافرازی داشت، و از کرانههای اقیانوس اطلس تا اقیانوس کبیر، و از فرغانه تا بغداد، و از دهلی تا قسطنطنیه، و سرانجام از سنگاپور تا اسپانیا، زبان اهل ادب و ذوق و حال بود. در سده ی هشتم هجری در همان سال ها که معماران چیره دست ایرانی در ساختن بنا ی معروف الحمرا در اسپانیا میکوشیدند، خنیاگران چینی برای ابن بطوطه جهان گرد مراکشی غزل سعدی را میخواندند:
تا دل به مهرت داده ام / در بحر فکر افتاده ام
چون در نماز استاده ام / گویی به محراب اندری
در همان سال ها کتیبه ی سنگ های مزار را در جاوه و سنگاپور به فارسی می نوشتند. از آن جمله بر سنگ قبری از سال ۸۲۳ که سی سال پیش در مالایا کشف شده این غزل سعدی را نگاشته اند:
بسیار سال ها به سر خاک ما رود / کاین آب چشمه آید و باد صبا رود
در آن میان زبان و ادب فارسی در آسیای صغیر و دیگر سرزمین های قلمرو عثمانی جلال و شکوهی دیگر داشت. دنباله . . .
تیپ های گوناگون زن در داستان های معاصر ایرانی
از زمانى که شهرزاد با گفتن داستان هایى از حیله و مکر زنان، آشوب دل شهریار را بیش تر مى کرد تا امروز این موجود عجیب و غریب و چندوجهى که با تاباندن نورهاى مختلف بر او طیف هاى جدیدى از شخصیتش را به نمایش مى گذارد، در داستان ها جاخوش کرده و بى حضورش داستان نویس براى رنگ و بو دادن به نوشته اش باید به فکر مقدمه چینی دیگرى باشد. زن هاى هزار و یک رنگ هزار و یک شب، مادام بوارى، آناکارنینا، زن هاى بور و مشکى هیچکاک، زن هاى اندرونى نشین و مظلوم یا مظلوم نماى نویسندگان معاصرمان، صورتک هاى گوناگونی از زن را برایمان به تصویر کشیده اند. قدیمى ترین و پابرجاترین نقشى که زن ها در قصه ها به عهده داشته اند نقش مادرانه بوده است. "زن – مادر" در داستان هاى مردانه و زنانه تقریبن حضور یکسانى دارد. ممکن است داستان نویس زن به علت احساس "هم ذات پندارى" با مادر داستانش، به داستان کیفیت دیگری بدهد، ولی در حس بنیادى اش با داستان نویس مرد تفاوت زیادى ندارد. به علت غریزى بودن مساله، فرهنگ و جغرافیا هم مانند جنسیت تاثیر مهمى در ایجاد و درک احساس مادرانه ندارد. دنباله . . .
درباره ی نقد شعر
طی سالهای اخیر درباره ی شعر و نقد شعر کهن و شعر امروزی در کشور ما کتاب ها و رساله های فراوانی نوشته شده است. یکی از جالب ترین کتاب ها در این میانه "صور خیال در شعر فارسی" از شفیعی کدکنی است. در کتاب ذکر شده نخست این صور خیال مورد بحث نظری بسیار وسیع قرار میگیرد و سپس بر شعر فارسی از آغاز سده ی سوم هجری تا سده ی ششم هجری (دوران امیر معزی و لامعی و ارزقی) انطباق مییابد و امید است این بررسی که گویا مجلدات متعددی را در بر خواهد گرفت ادامه یابد. (. . .)
از آثار دیگری که این جانب با آنها آشنا هستم . . . دنباله . . .
قصه و قصه پردازی در مثنوی مولوی
مثنوی، شاهکار عرفانی سده ی هفتم و از ستون های چهارگانه ی ادب فارسی، از معدود آثاریست که درعین دیرینگی، از بسیاری جوانب همچنان تازگی و طراوت خود را حفظ نموده است. زبان راوی، سادگی و بی پیرایگی لفظی، معنی ژرف و سهل و ممتنع، به کارگیری قصه و تمثیل و به تبع آن، جهان شمول بودن این شاهکار جاوید ادب پارسی بدان تازگی بخشیده است و آن را از بسیاری جوانب از جمله در ساختار داستانی، قابل بررسی ساخته است. ما در این نوشته با نگاهی کلی به داستان های مثنوی، به بیان نوع ادبی قصه ها، برخی ویژگی های ساختاری و سرانجام بررسی مهم ترین عناصر داستانی در آن ها خواهیم پرداخت. دنباله . . .
نقش و کاربرد قصه در ادب فارسی
قصه از برجسته ترین و رایج ترین گونه های ادبیات عامه است که
با طبیعت و زندگی مردم پیوند نزدیک دارد ، گوناگونی یک قصه و نقل آن به این
سبب است که ادبیات عامه در آغاز صورت شفاهی داشته و از فرد به فرد و نسل
به نسل دیگر انتقال یافته و سپس برای بقا و استمرار در هر عصر و دوره و در
هر جامعه و فرهنگ، خود را با نظام اجتماعی رایج تطبیق داده و با الگو های
اجتماعی آن جامعه و آن دوره هم نوا نموده است .
ساخت معنایی قصه بر دو
اصل واقع گرایی و خیال پردازی نهاده شده است. آمیختگی این دو اصل یا خصلت ،
قصه را زیباتر و دل پذیر و مقبول طبع عام و خاص کرده است. دنباله . . .
نگارواره در ادبیات فارسی
نگارواره نقاشی نیست، بلکه "نوشتاری است که می خواهد نقش نقاشی را ایفا کند". اما در ادبیات کلاسیک فارسی نگارواره ها در شبکه ی صور خیال به سود دنیای غیرواقعی محو می شوند. از این رو با وجود اصالت رنگ ها در متن های ادبی ما، حجم ها و حدود آن ها نادرست اند. این امر در مینیاتور ایرانی نیز چنین است. در مقاله ی حاضر، ما بدون بررسی تاثیر و تاثر میان مینیاتور و ادبیات، این وجه، یعنی حضور ابزاری و غیر واقعی نگارواره ها در ادبیات فارسی را در مقایسه با ناواقع گرایی مینیاتور بررسی می کنیم و سپس به وجود نگارواره ها در برخی آثار از شعر معاصر فارسی اشاره می کنیم. دنباله . . .
«عدد» کلمه ای است که برای شمردن اشیاء و اشخاص به کار می رود و شماره ی آن ها را بیان می کند. آن چه با عدد شمرده می شود، «معدود» نام دارد. مانند: چهار درخت، پنج کتاب، هفت دانش جو
در مثال های بالا چهار، پنج و هفت را «عدد» و درخت، کتاب و دانش جو را «معدود» می گویند.
عدد چهار گونه است: دنباله . . .
تاریخچه ی زبان پارسی در آذربایجان
در کتاب «البلدان یعقوبی» میخوانیم: «مردم شهرهای آذربایجان و بخشهای آن، آمیختهای از ایرانیان آذری و جاودانیان قدیمی، خداوندان شهر (بذ) هستند که جایگاه بابک (خرمی) بود.» ۱
در فتوح البلدان بلاذری (تألیف ۲۵۵ ق / ۲۴۸ خ) نیز در فصل «فتح آذربایجان» خبر از فهلوی بودن زبان آذربایجان میدهد.۲
در این که زبان مردم آذربایجان ایرانی بوده، جای تردیدی نیست. بیگمان «آذری» از لهجههای ایرانی به شمار میرفته است و همه ی مؤلفان اسلامی نخستین سدههای هجری در این باره اتفاق نظر دارند. دنباله . . .
تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی
زبان فارسی دارای جنبهها و جلوههای متنوع و متعددی است که پژوهش درباره ی همه ی آن ها برای فرزندان این مرز و بوم وظیفهای است حتمی و لازم. مثلن پژوهش درباره ی زبان های ایرانی پیش از اسلام، لهجههای محلی، زبان دری کهن و آثار بسیاری که از آن باقی مانده است و همچنین پژوهش درباره ی زبان فارسی معاصر، بر ما فرض است، ولی آن چه بیش از همه مورد نیاز ماست، فارسی معاصر است و چون فارسی معاصر و آینده تحت تأثیر ترجمه از زبان های اروپایی قرار دارد و خواهد داشت، مهمترین مساله ی زبان فارسی برای ما ترجمه است و سایر مسایل این زبان مانند تصحیح متن های قدیم و زبان های پیش از اسلام در درجه ی دوم اهمیت قرار دارد. یکی از ایرادهای کار دانشگاه ها و آموزگاران ادبیات این است که به این مساله حیاتی یعنی فارسی معاصر و ترجمه، توجه لازم را نکردهاند و در نتیجه زبان امروز ما تحت تأثیر ترجمههای بد و ناقص قرار گرفته است که ده ها اصطلاح ترجمهای نامناسب حاصل آن است. اصطلاح هایی چون: قوه ی مقننه، قوه ی مجریه، قوه ی قضاییه، فوقالذکر، اتخاذ تدابیر لازم و ده ها مانند آن. دنباله . . .
پژوهش در ادبیات عامیانه ی ایران
من از کمی پیش از انقلاب، نخست با محیط و سپس با همکاران فعال در زمینه ی مطالعات فرهنگ مردم ایران در تماس نزدیک بودم و همواره کوشیدم این رابطه را حفظ کنم. با توجه به این تجربه در این مقاله بر چهار موضوع تاکید می کنم: نخست تعریف کوتاهی از پژوهش ادبیات عامیانه به عنوان حوزهای که می توان آن را در بین مطالعات فرهنگ مردم و انسان شناسی قرار داد. دوم، تاریخچه ی این مطالعات در ایران؛ سوم، اشاره به برخی از مهم ترین مضمون های پژوهشی در ادبیات عامیانه ی ایران و چهارم، نتیجه گیری و ارایه ی تصویری از مسایل کنونی و راه های حل آن ها. دنباله . . .
داستان نویسی از فرهنگ مردم
ادبیات کهن ایران یا منظوم است یا منثور (و گاه نثر و نظم با هم)؛ و به یک اعتبار به دو بخش مهم تقسیم میشود: حماسی و عشقی. گنجینه ی ادبیات داستانی قدیم ایران عمدتن شامل این دو گروه است، یعنی یا حماسی است یعنی توصیف اعمال پهلوانان و بیان رشادت ها و مردانگی ها و از جان گذشتگی هایشان و افتخاراتی که برای قوم، میهن، ملت و یا شخص خود به ارمغان آوردهاند که نمونه ی کامل آن شاهنامه ی حکیم بزرگوار ابوالقاسم فردوسی توسی است، و یا عاشقانه است که شاید سخن گفتن از احساسات شخص باشد، ولی با مضمون وسیع و توصیف «من» برتر و گستردهتر شاعر. به عبارتی، بیان عشق است میان دو جنس مخالف و بیتابی ها و دلبستگی هایشان که نمونه ی مثال زدنی آن داستان های حکیم نظامی است. چون: خسرو و شیرین، شیرین و فرهاد و ... دنباله . . .
قصه های عامیانه و "طوطی نامه"
قصه یکی از اجزای ادبیات عامیانه است. «قصه» در لغت به معنی حکایت و سرگذشت است و در اصطلاح به آثاری اطلاق میشود که در آن ها تأکید بر رویدادهای خارقالعاده بیش تر از تحول آدم ها و شخصیت هاست. در قصه یا حکایت، محور ماجرا بر رویدادهای خلقالساعه قرار دارد: «رویدادها، قصهها را پدید میآورد و در واقع رکن بنیادی آن را تشکیل میدهد، بیآن که در گسترش و بازسازی قهرمان ها و آدم های قصه نقشی داشته باشد.» (۱) ویژگی های قصهها به گونه ی خلاصه بدین قرار است: دنباله . . .
آسیب شناسی جنبش سره نویسی
یکی از جنبش های ایرانیان پس از انقلاب مشروطه جنبش سره یا پاک نویسی در زبان فارسی است. جنبشی که از همان آغاز همراهان و دشمنان بسیار جدی داشته است و امروز پس از یک سده، نه می توان گفت که این جنبش پیروز شده است و نه می توان دستاوردهای آن را نادیده گرفت. این که زبان در ایران در سده ی بیست و یکم از زبان آغاز سده ی بیستم فارسی تر است دستاورد همین جنبش است، درحالی که سره نویسان در میان نویسندگان (چه در آن زمان و چه امروز) اقلیتی کوچکند. برای آسیب شناسی این جنبش، به تر است اندکی با تاریخچه ی نثر فارسی دری آشنا شویم. دنباله . . .
شعر شناسی
وقتی از شما بپرسند شعر خوب یعنی چه، آیا می توانید فورن به آن پاسخ دهید؟
در این باب ادیبان عرب و عجم بسیار بحث کرده اند و آن چه سرانجام به ما پاسخ داده اند این بوده است که: شعر خوب آن است که ذوق انسان آن را انتخاب کند. با این تعریف اگرچه می توان فهمید شعر خوب چیست ولی نمی توان دلیل خوبی آن را ذکر کرد.
آن چه ما می خواهیم روی آن بحث کنیم، قدری بالاتر از این مقدار وصف است. ما می خواهیم روی آن قصور فکری و طفره ای تحقیق کنیم که از پدران ادیب و علمای معانی برای ما به میراث رسیده است. ما می خواهیم قدری دقیق تر شده و مقیاس و قاعده ی محقق تری را به دست آوریم. دنباله . . .
ریشه های تاریخی اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی
١ – آب از سرچشمه گل آلود است
( اختلاف و نابسامانی در هر کاری ناشی ار بی کفایتی و سوءتدبیر مسئولان است. " آب از سرچشمه گل آلود است " عبارتی است که ریشه ی تاریخی دارد و از زبان بیگانه به فارسی ترجمه شده است ).
● ( لطائف الطوائف ، برگ ١٣۹ ) : خلفای اموی جمعن ١۴ نفر بوده اند که از سال ۴١ تا ١٣۶ هجری در سرزمین پهناور اسلامی خلافت کرده اند. در میان ایشان هیچ یک در مقام فضیلت و تقوا همتای خلیفه ی هشتم، عمر بن عبداعزیز، نبوده است. این خلیفه تعالیم اسلامی را تمام و کمال اجرا می کرده است؛ دوران کوتاه خلافتش همراه با عدل و داد بود و بدون تکلف و تجمل زندگی می کرد.
روزی این خلیفه از عربی شامی پرسید : عاملان من در دیار شما چه می کنند و رفتارشان چه گونه است ؟
عرب شامی با تبسمی رندانه پاسخ داد :دنباله . . .
فردوسی ستیزی مدزن
در شماره ی هفتم و هشتم مجله ی «گوهران» (بهار و تابستان ۸۴، جلد دوم، برگ های ۳۴۸ـ ۳۵۹) مقالهای از دکتر محمد قراگوزلو با عنوان اصلی «تابوی فردوسی در محاق نقد» و عنوان فرعی «طرح مباحثی نو در فردوسی پژوهی» به چاپ رسیده است.
عنوان مقاله هر خواننده ی علاقهمند به فردوسی را به خواندن آن بر میانگیزد، ولی افسوس آن چه نصیب او میشود «چیزی است کمتر از هیچ». چرا؟ خدمتتان عرض میکنم. تابوشکنی و ساختارشکنی از همان آغاز در ساختار مقاله به چشم میخورد و «درآمد 0» ( که منظور صفر است!) دنباله . . .
استوره ها و ادبیات کودکان
در این مقاله شیوه ی استفاده از استوره های ایرانی برای کودکان مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته و از آنجا که شایسته است نویسنده ی داستان های کودکان به یافتههای علمی و نوین پژوهشگران توجّه داشته باشد، نخست داستان «آرش کمان گیر» از ادبیات ایران باستان و ادبیات فارسی و عربی بیان شده و پس از آن بازنویسی این داستان از "احسان یارشاطر" آورده شده است. سپس آثاری که در ادبیات معاصر بر بنیاد شخصیت آرش کمانگیر پدید آمدهاند معرّفی شدهاند. در پایان نیز خلاصهای از مقاله ی «آرش کمانگیر؛ مژدهآور باران» که سیمای جدیدی از آرش کمانگیر در آن ارایه شده، آمدهاست و در پایان پیرامون نوشتن داستان های استوره ای نوین برای کودکان با توجّه به یافتههای علمی و نوین، طرح، راهکارها و پیشنهادهایی ارایه شده اند. دنباله . . .
آمیزش ناسازها (بیان پارادوکسی) در ادب فارسی
واژه ی Paradox از کلمه ی لاتینی Paradoxum برگرفته شده
و Paradoxum خود مرکب از Para به معنی مخالف و مقابل و doxa به
معنی رأی و اندیشه است. آن چه در این نوشته مورد نظر ماست معنی
این کلمه در اصطلاح علم بلاغت است و در این علم آن را بیش تر در
معنی سخنی دانستهاند که با ظاهر متناقض و مهمل دارای معنی درست و
ارزش زیباییشناسی باشد. (۱)
در زبان فارسی، پارادوکس را به
"تناقض"، "تناقض ظاهری"، "بیان نقیضی"، "ترویج تضاد"، "تلقیح
تضاد"، "ناسازی هنری"، "موالاهالعدو"، "متناقضنما" و... ترجمه
کردهاند. این آرایه ی ادبی که یکی از عامل های زیبای برجستگی
کلام است با آرایهای که در کتاب های بلاغی قدیم با عنوان"تضاد"
یا "طباق" مورد بحث قرار گرفته ست- اگر چه از یک مقولهاند - از دید
زیباییشناسی بسیار متفاوتند. برای نمونه به بیت زیر بنگرید: دنباله . . .
دفاع از فارسی امروز
آقای ناصر تقوایی، فیلم ساز، درباره ی فارسی حرف هایی زده شبیه حرف های خیلیهای دیگر. حرفش این است که حرف روزنامهها و تلویزیون را نمیفهمد و نتیجه گرفته که معنی کلمهها عوض شده و “زبان فارسی تحلیل رفته، کوچک شده و معانیاش را ازدست داده” که من بعید میدانم این طور باشد.
این که معنی کلمهها عوض شده که دعوا ندارد. تا بوده و بوده معنی کلمهها در حال عوض شدن است. اگر عوض نشود عجیب است. از قرن هفتم تا حالا کلمه ی “بسیج” در فارسی بوده. ولی معنی الانش را مقایسه کنید با معنی آن در تاریخ بیهقی. یا این فحش محبوب دخترها “کوفت” که کاملن معنی قدیمش را از دست داده.
زبان تغییر میکند. تغییرهایی که ما شاید خوشمان نیاید. نسل شما میگفت: “گاف داد”، نسل بعدی گفت: “سه کرد” و حالا میگوید: “سوتی داد”. و شما متوجه معنیاش نمیشوید. خوب اگر تعصب نداشته باشید، معنی این یکی را هم متوجه میشوید. گیریم که خودتان هنوز اولی را به کار ببرید. دنباله . . .
پور سینا و ادبیات
(نگاهی بر کارهای ادبی پورسینا)
کوشش ما در این نوشتار در آن است که کارهای پور سینا را در ادبیات یادآوری کنیم و کوشش کنیم مقایسه ای نیز میان بوتیقای او که مهم ترین کارش در ادبیات است و شرح و توضیحی از فن شعر ارستو است، داشته باشیم. بدین جهت در آغاز نخست اشاره ای کوتاه به کارهای ادبی و فلسفی پور سینا می کنیم و سپس به مقایسه ی بوتیقای شیخ الرئیس با فن شعر می پردازیم. دنباله . . .
رمان تاریخی در ادبیات معاصر ایران
پیدایش رمان تاریخی نوین فارسی کاملن تازگی دارد. نخستین
آزمایش در این نوع ادبی، چنانکه پروفسور ادوارد براون (۱) در جلد چهارم
اثر استادانه خود در ادبیات فارسی (برگ های ۴۶۴- ۴۶۶) نشان داده، به قلم
شیخ موسی همدانی، مدیر مدرسه نصرت در شهر همدان بوده است. رمان عشق و سلطنت
او ظاهرن در سال ۱۳۳۴ قمری نوشته شد و سه سال بعد در همدان به چاپ رسید.
آقای
چایکین (۲) نویسنده ی کتاب شرحی مختصر درباره ادبیات فارسی نوین (۳) که به
زبان روسی در مسکو چاپ و منتشر شده است، از رمان شیخ موسی خبر نداشته و در
این نوشته ی خود، اثر صنعتیزاده به نام دام گستران یا انتقام خواهان مزدک
را که در سال ۱۹۲۱م در بمبئی منتشر شده (۴) نخستین رمان تاریخی معاصر
ایران معرفی کرده است. برتلس (۵) نیز در پژوهش خود درباره ی کتاب «رمان
تاریخی قرن بیستم فارسی» نوشته ی ادواردویچ (۶) مینویسد این رمان را
صنعتیزاده در زمانی که بیش از چهارده سال سن نداشته نوشته است، ولی آن را
در سال ۱۹۲۱م در بمبئی و سپس در سال ۱۳۰۴ش در تهران به چاپ رسانده است. دنباله . . .
آموزش و پرورش در دوران های باستانی ایران
(دوران های پیش از اسلام)
در بحث و بررسی دربارهی آموزش و پرورش عصرهای باستانی ایران،
کمبود شدید مدارک و اسناد وجود دارد و هر اندازه به تاریخ ورود اسلام به
ایران نزدیک می گردیم اسناد این چنینی افزایش می یابد. با این حال افزایش
چنین اسنادی هرگز بدان حد نیست که بتوان مستقیمن به آموزش و کیفیت آن در
عصرهای باستانی دست یافت.
لیکن با توجه به نوشتههای مورخان غربی دوران
باستان و همچنین اسناد و کتیبههای بر جای مانده از آن دوران و با اندکی
تعمق و تحلیل تا حدی میتوان از آموزش و پرورش عصرهای باستانی ایران و
ویژگیهای آن ها آگاه گردید.
با نگاهی به شواهد بر جای مانده از دوران های باستان میتوان گفت که در ایران باستان عوامل اولیهی آموزش و پرورش به قرار زیر بوده اند: دنباله . . .
کاریکلماتور، گونه ای از نثر معاصر فارسی
کاریکلماتور گونه ای از نثر معاصر است که برخی از ادیبان آن را به عنوان یک نوع ادبی پذیرفته اند. این واژه را که از دو کلمه ی «کاریکاتور» و «کلمه» مشتق شده است، نخستین بار احمد شاملو در مجله ی خوشه، سال ۱۳۴۷ پیشنهاد کرد و با وجود مخالفت های برخی افراد به علت ساختار جعل شده ی این ترکیب، جای خود را در ادبیات امروز ایران باز کرد. کاریکلماتور گونه ای از طنز ترسیمی و کاریکاتوری است که با واژه ها بیان می شود و انواع گوناگون و موضوع های متنوع اخلاقی، اجتماعی، عاشقانه و... را دربرمی گیرد. پرویز شاپور (۱۳۰۲ـ ۱۳۷۸) پیشگام این نوع ادبی در ایران بوده است و کم کم افراد دیگری نیز در این شیوه قلم زدند که به تفصیل در این مقاله به آن خواهیم پرداخت: دنباله . . .
(درباره ی لزوم تغییر خط فارسی)
عیب جویی از خط عربی تازگی ندارد. ادیب و مورخ معروف ایرانی «ابوعبدالله حمزة بن حسن اصفهانی» که در میان سال های ۳۵۰ و ۳۶۰ هجری درگذشته است بیش از هزار سال پیش از ما به معایب بسیار این خط برخورده و کتاب مبسوط و مستقلی به زبان تازی در این زمینه نوشته است به نام «کتاب التنبیه علی حدوث التصحیف». یگانه نسخه ی این کتاب در کتاب خانه ی مدرسه ی خان مروی در تهران است و تعجب در این است که در نتیجه ی بدی خط، نام همین کتاب را به غلط خوانده و کلمه ی «حدوث» را «حروف» خوانده اند.
بحث درباره ی معایب این خط بسیار دراز است و می توان کتاب جداگانه ی پرحجمی در این زمینه فراهم کرد. ناسازگاری این خط با زبان فارسی به اندازه ای است که به این اختصار نمی توان برگذار کرد. در حال حاضر بسیاری از کلمات فارسی اصیل هست که در تلفظ و اِعراب آن ها در قسمت های مختلف ایران اختلاف دارد. دنباله . . .
بازتاب جنسیت در کتاب های درسی ایران
کتاب های درسی آیینه ی تمام نمای سیاست های ایدئولوژیک،
فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است. در جوامع مبتنی بر خودکامگی حزبی، دینی،
نظامی و شخصیتی، گرایش های فردپرستی، شخصیت ستایی و القاء و تنفیذ
زورمندانهی ایدهئولوژیک حزبی ـ دینی در کتاب های درسی نظری (مانند :
ادبیات، تعلیمات احتماعی، تاریخ و حتا جغرافیا) بازتاب می یابند و تعاون و
همبستگی اجباری، بدون توجه به تنوع فرهنگی، باورهای قومی، بومی، گروهی و
فردی، بر همگان، اعم از زن و مرد، تحمیل شده، حتا تفاوت های جنسیتی،
سنی، شغلی نیز نادیده گرفته میشوند.
برای تکوین، اجرا و تداوم دموکراسی
باید مردم، یا ملت، دولت را از خود و خود را از دولت بپندارند. تصادفی
نیست که امروزه به جای “دولت صرف” (state)، “دولت ـ ملت” (Nation-State) را
ترجیح می دهند. این اصطلاح ظاهرن سادهی دو کلمه ای، از بار اقتداری و
قانونیت شایانی برخوردار است، بدین معنا که دولت همانند خود ملت است و ملت
گویی که خود دولت است، به کار میرود. واژهی “national” در زبان های
لاتین و آلمانی ـ انگلیسی معادل با “کشوری” و “دولتی” است؛ به گونه ای که
در زبان فرانسه "education nationale" یعنی “آموزش و پرورش دولتی” و
"police nationale" یعنی “پلیس دولت مرکزی” یا “پلیس کشوری” که از "police
municipale" پلیس شهری یا شهرداری متفاوت است. دنباله . . .
جایگاه عدد "هفت" در ادب فارسی و فولکلور ایرانی
از زمان های بسیار قدیم عدد "هفت" عدد محبوب بسیاری از قوم ها، به ویژه قوم های شرقی بوده است. این عدد همواره از تقدسی خاص برخوردار بوده و نشانه ای از یک نظم کامل یا دوره ی کامل بوده است. برای آن اشاره به کمال روح و ماده قایل بوده اند و هر جا که لازم بوده مجموعه ای را بدون نقص ذکر کنند، از این عدد "سحرآمیز" استفاده می کرده اند. شاید این جنبه ی ماوراء طبیعی از زمانی به عدد هفت نسبت داده شده است که گذشتگان به وجود برخی از پدیده های طبیعی با همین شمار پی بردند. مانند هفت رنگ اصلی یا هفت سیاره که سومری ها آن ها را کشف کردند و پرستش کردند، از آن پس بود که توجه قوم های دیگر نیز به این عدد جلب شد و نفوذ آن را می توان در خط فکری و آثار بازمانده از این قوم ها دید.
تقسیم سال به دوازده ماه و تقسیم هر ماه به چهار هفته و هفته به هفت روز که به شماره ی همان سیاره های هفتگانه است یکی از آثار تأثیر این تفکر در دانشمندان کلده است. بعدها این نوع تقسیم بندی به ملت های دیگر و از جمله ایرانیان هم منتقل شد. دنباله . . .
زمان و زندگی فردوسی
جای بسی دریغ است که از زندگی شخصی حکیم ابوالقاسم فردوسی سراینده ی شاهنامه
و آفریدگار ساختارِ کنونی حماسه ی ملّی ِ ایران ــ که اکنون افزون بر یک
هزاره از روزگار ِ او میگذرد ــ آگاهیهای فراگیر و روشنگر و رهنمونی
نداریم. تنها از راه باریک بینی در پاره ای از رویکردها و اشاره های برخی
از همْ روزگارانش و یا نزدیکان به دورهی او و نیز آن چه خود وی در
میانْپیوستهای داستانهای سروده اش در بیان حال و دردِ دل و نمایش چه
گونگی گذران ِ زندگی خویش آورده است، می توانیم چهره ای نه چندان دقیق از
وی و نموداری نارسا از زندگینامه اش را در ذهن خود بازسازیم.
بیش تر
آن چه تاریخ نگاران و تذکره نویسان ِ سدههای پس از فردوسی درباره ی زندگی
او و پیوندهای وی با همْروزگارانش نوشته اند، پایه و بنیاد ِ پژوهشیِ
درست و استواری ندارد و از گونهی افسانهپردازیهایی ست که نمونههای
فراوانی از آنها را در سرتاسر تاریخ فرهنگ و ادب ما دربارهی بزرگان و نام
آوران می توان یافت. انبوه ِ این افسانهها با شرح حال راستین و پذیرفتنی
شاعر، دیگرگونگی و فاصله ی بسیار دارد.
امروزه نیز با همهی کوشش های
فردوسی شناسان و شاهنامه پژوهان و روشمندی نسبی جُستارها و بررسی هاشان ،
به سبب در دست نبودن خاستگاه ها و پشتوانه های بسنده ، رسیدن به برآیندی
سزاوار در این راستا کاری ست بس دشوار. هم ازین روست که بیش تر پژوهندگان،
به حق بر این باورند که در این زمینه باید سخت با پروا و احتیاط سخن گفت و
از هرگونه خیال پردازی پرهیخت. دنباله . .
قصه ها و افسانه های فارسی
افسانه خواندن و افسانه شنیدن یکی از نیازمندی های روح آدمی است. نیروی تخیل و تصور مردم و باورهای عامیانه افسانه هایی می سازد و گویندگان و نویسندگان و خیال پرستان آن ها را قالب ریزی می کنند. حتا در کتاب های آسمانی هم قصه ها و افسانه هایی برای ارشاد و تنبیه مردم نقل شده است.
افسانه ها در ادبیات منثور و منظوم ایران جایگاه بلندی دارند. فردوسی بزرگ، آفریننده ی حماسه ی ملی ایران و نظامی گنجوی و گویندگان دیگر پارسی از شاهان و شهریاران و پهلوانان و از کارهای شگرف آنان افسانه ها آورده اند. نثرنویسان نیز، چه به صورت کتاب مستقل و چه در ضمن کتاب های پند و اخلاق، افسانه های فراوانی از خود به یادگار گذاشته اند. اما علاوه بر این افسانه های نوشته شده، قصه ها و افسانه های زیبای بسیاری، چون گنجینه های گران بها، در سینه ی مردم ایران، از روستاییان و کوه نشینان و پیرزنان مدفون است که چنان که تا روزگاران اخیر جزو ادبیات شمرده نمی شده و تنها با پیشرفت ادبیات نو و آغاز پژوهش و مطالعه در انواع ادبیات، میل و علاقه به گردآوری و نشر آن ها در میان مردم پدید آمده است. دنباله . . .
بلای کاتبان باسواد
یکی از عیب های عمده در کارِ برخی کاتبانِ روزگارانِ پیش، «دانش» و «اطّلاعِ» ایشان از موضوعی بوده است که در آن قلم میزدهاند!! شاید از این سخن در شگفت شده باشید، ولی حقیقت همین است که بسیاری از متن ها را کاتبانِ باسواد، بیش تر مَسخ و تحریف کردهاند تا کاتبانِ کمْ سوادِ صورتْ بَردار.
درست است که کاتبانِ کمْ سواد به سببِ ناآگاهی از واژه های غریب و اصطلاح های فنّی، زمینه ی بَدْخوانی و تصحیف و تحریفِ این واژه ها و اصطلاح ها را فراهم میآورده و با جا به جا گذاشتنِ نقطه ها و درهم نوشتنِ حرف ها و جا به جا کردنِ مبانی کلمه، گاه تَماثیلِ مُبْکی لایقْرَئی آفریدهاند که بازشناسی أصلِ آن ها تَسمه از گُرده ی مصحِّح میکشد!، ولی کاتبانِ باسواد نیز به ویژه اگر از عنصرِ أمانت کمْ بهره باشند، بلایی به سرِ متن میتوانند آورد که نمونه ی آن در أغلبِ متن های أدبی پُرخواننده پیشِ چشم است!! دنباله . . .
در جست و جوی سر ّ حافظ
سرّ سودای تو در سینه بماندی پنهان / اشک تردامن اگر فاش نکردی رازم
چندان درباره ی حافظ کتاب و رساله و مقاله نوشته شده است (و
از آن جمله خود این جانب نیز نوشته ام) که شخص فکر می کند، مبادا تکرار این
موضوع حمل بر بیکارگی و تمایل به پرگویی باشد و حال آن که چنین نیست.
حافظ
در میان شاعران جهان تنها شاعری است که "لسان الغیب" لقب یافته و کتابش
"فال نامه" شده است. در واقع نیز در این جُنگ ِ ابیات شیوا و پرمضمون، که
خود حافظ آن ها را "بیت الغزل معرفت" می نامد، چنان گوشه و کنارها و ریزه
کاری های سرنوشت روحی و درونی "انسان"، در کلی ترین معنای تاریخی اش مطرح
شده، که شخص شگفت زده می ماند، این همه از کدام سرچشمه ی راز گونه فیض
یافته است و چه سان ممکن است؟!
شاعران می دانند که تا یک "تجربه حیاتی"
در میان نباشد، تا عاطفه ی انفجاری آن تجربه در روان شاعر آتش فشانی نکند و
تا این عاطفه در واژه ها و ترکیب ها چنگ نیافکند و کالبد شایسته ی خود را
نیابد، شعر زاده نمی شود. دنباله . . .
قسمتنامه در ادب پارسی
از میان شعرهای گنجینه ی فارسی، شعرهایی هم به نام «قسمتنامه» به جای مانده است که با کمی گذشت میتوان آن را از انواع شعر فارسی برشمرد که در بیش تر کتابهایی که در زمینه ی تقسیمبندی شعر فارسی نوشته شده، جایی برای آن در نظر گرفته نشده است. نزدیکترین تعریفی که برای آن داریم، ذیل صنعت تقسیم است که گویند: «صناعتی بدیعی است که به موجب آن شاعر معنایی را در نظر میگیرد و بعد آن را به چند جزء تقسیم میکند. در شعر فارسی، شاعر هر جزء را با معنی آن مربوط میکند» (داد:۱۵۰). اما تقسیمنامه ی موردنظر ما از نظر شکل و محتوا تفاوتی با صنعت تقسیم دارد.
آن چه از قسمتنامهها فعلن در دست است، مربوط به شعرهای طنزگونه (مطایبه) در قالب قطعه است که شاعر، جنگِ ناعادلانه ی دو وارث را در زمان تقسیم ارث بیان میکند. هرچند که نکوهش بیعدالتیهای رایج زمان، فراموششدن ارزشهای برادری و انسانیت و چیرگی سالوس و ریا و از بینرفتن قدر و منزلت و ارزشهای دیگر انسانی و اجتماعی هم موردنظر شاعر بوده است.
مشهورترین قسمتنامهها از وحشی بافقی است که به مرور زمان، بیش تر مصراعهای آن در حکم مَثَل درآمده و به بسیاری از کتاب های امثال راه یافته است. دنباله . . .
هنر وازه سازی علمی در زبان فارسی
(دانش اصطلاح شناسی)
فارسی زبانی است هند و اروپایی با ادبیاتی پربار و سابقهای درازآهنگ که کهنترین دیسه (شکل) آن، زبان اوستایی، به ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد میرسد. چنین زبان کمهمتایی شایستهی پاس داری و پشتیبانی کوشمندانه است. در عصر پیشرفتهای شگرف هرچه فزایندهتر دانشی و فناورانه، زبانهایی که از بیان مفهومهای تازه ناتوان باشند محکوم به نابودی اند. از میان رفتن زبانهای تاریخی که سهم مهمی به تمدن و فرهنگ انسانی ادا کردهاند و از این روی به میراث مشترک بشری تعلق دارند، ضایعهی جبرانناپذیری خواهد بود.
وضعیت اصطلاحشناسی در زبان فارسی به هیچ روی رضایتبخش نیست. چنین وضعی زبان فارسی و گذشتهی درخشان فرهنگ ایرانی را نمیزیبد. مولف آرزو دارد که در بهبود این وضع سهمی ادا کند و امیدوار است که این اقدام دیگران را فراخواند تا این خویشکاری مهم را بر عهده بگیرند، ژرفانه به سببهای کاستیهای آن بیاندیشند و راهحلهایی بیایند تا اصطلاحشناسی فارسی را غنی تر و زبان فارسی را گسترده تر سازند. دنباله . . .
فرهنگ نام و لقب در ایران
در همهی سرزمینها، زبانها و فرهنگها برخی نامها رایجتر از نامهای دیگراند. عجیب است که کم تر کسی به این نکته فکر میکند که منشأ نامش کجاست و چه داستانها و ماجراهایی در پس نام خانوادگی او پنهان است. ما، اغلب به این نکته ها فکر نمیکنیم. زیرا از آغاز زندگی صاحب نامی میشویم. این نام در شناسنامه و گذرنامه و مدارک تحصیلی و دانشگاهی و . . . ثبت میشود. چنین است که نام، ما را قابلشناسایی میکند، ما را از دیگران متمایز میکند و به ما هویت میدهد. افزون بر این با نامگذاری اشخاص، امکان سازمان دهی اجتماعی، اداری، قضایی و اقتصادی در یک جامعه فراهم میآید. دنباله . . .
ترجمه ناپذیری فرهنگی
هر چیزی را نمیتوان به هر زبانی ترجمه کرد. به طور کلی، هر اندازه ساختار دو زبان و نوع فرهنگ ها متفاوت و از هم دور باشند، ترجمه مشکل تر میشود. مشکلاتی که سبب میشود نتوان مطلبی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه کرد انواع گوناگونی دارد. یکی از این موردها ترجمه جناس و به طور کلی بازی با زبان است. به گفت و گوی زیر توجه کنید: دنباله . . .
سخنی پیرامون مقاله ی "درباره ی فارسی نویسی"
(نوشته شده در موضوع: "دستور زبان و آیین درست نویسی")
"درست نویسی فارسی" از جمله مسایلی است که به ویژه از چندین دهه ی گذشته، مورد بحث و گفت و گوی جدی اندیشمندان زبان فارسی قرار دارد و پیرامون آن مقاله ها و کتاب های بسیاری به قلم این اندیشمندان منتشز شده و نشست ها و سخن رانی های بی شماری با حضور آنان برگزار شده است. لیکن به دلیل نبودن مرکزی معتبر و با صلاحیت که بتواند شیوه ای درست و یکسان را برای فارسی نویسی تعیین و تصویب و اجرای آن را در همه ی سطوح آموزشی و نگارشی الزامی و مراقبت نماید، نتیجه ی همه ی کوشش های اندیشمندان زبان فارسی چیزی جز آن نبوده است که اکنون گونه های متعددی برای "فارسی نویسی" پدید آمده که هر کدام تنها گروهی از فارسی زبانان را به پیروی از خود جلب می کند و دیگران که هنوز بیش ترین شمار فارسی زبانان را تشکیل می دهند، همچنان متناسب با سواد و سلیقه ی خود و به پی روی از عادت خود به آموخته های تگارشی گذشته، به "فارسی نویسی" ادامه می دهند.
در سال های گذشته و به ویژه با پیدایش امکان های کامپیوتری و به کار گرفته شدن گسترده ی تارنماهای اینترنتی که فارسی زبانان را بیش از هر زمان دیگری در پیوند با یکدیگر قرار داده و بسیاری از آنان را به نوشتن و خواندن دایمی واداشته است، بر آشفتگی بازار "فارسی نویسی" افزوده شده و مساله ی "درست نویسی فارسی" از اهمیت باز هم بیش تری برخوردار شده است. این افزایش نسبی پیوند و خواندن و نوشتن، مساله ی "خط فارسی" را نیز که در حقیقت مسبب اصلی این آشفتگی و نا بسامانی در "فارسی نویسی" است، از نو مطرح ساخته و موضوع "عوض کردن خط فارسی" را که عمری ۱۵۰ ساله دارد، دوباره به مرکز مباحثات کشانده است.
خط فارسی به علت نداشتن نشانه های آوایی (کسره، فتحه، ضمه و غیره)، نویسه های گوناگون برای آواهای یکسان، و الزامی نبودن فاصله گذاری میان واژه ها و بسیاری ایرادهای دیگر (به موضوع خط فارسی نگاه کنید)، برای فارسی آموزان بیگانه و حتا نوآموزان فارسی زبان، بیرون از حوصله ی عادی است و تا حد زیادی بر مشکلات ساختاری زبان فارسی افزوده است. به طورز عمده، کاتبان، نسخه برداران و شاعران فارسی زبان در طول تاریخ این زبان، بندهای فراوانی بر پای "فارسی نویسی" نهاده و استقلال واژه ها را در آن از میان برده اند. از این رو هدف از ارایه ی هر شیوه ای در نگارش فارسی، تا آن جا که شدنی است، باید ترمیم این آسیب ها و ساده و آسان نمودن نوشتن، خواندن و دریافت وازه ها باشد. شیوه ی نگارش فارسی، تا رسیدن هنگام تغییر خط آن، باید به واژه های دفن شده در ترکیب های غیر ضروری، زندگی و استقلال دوباره ببخشد و کار با الفبای فارسی را که بدون مشکلات رسم الخطی نیز به اندازه ی کافی دشوار است، نرم تر و آسان تر سازد.
از این رو دادن استقلال دوباره به واژه های بسیط و جدا نویسی آن ها از نظر دانش اتیمولوژی (Etymology علم اشتقاق و شناسایی کلمه) که زبان فارسی هنوز گام نخست آن را هم نپیموده است، دارای اهمیت است و مساله ی خط فارسی که اکنون دیگر به خطی غیر علمی تبدیل گردیده است، بخش بسیار مهمی از مساله ی نوسازی و رشد زبان فارسی است و باید بر حذف استثناهای دست و پا گیر دستوری و نگارشی و پیدا کردن قاعده ای عام برای آن ها اصرار ورزید.
از جمله باید به علایم و نشانه های نگارشی نیز چون واژه ها حیات مستقل بخشید ( نشانه هایی مانند : می، بی، ها، تر، ترین و . . . . ) و آن ها را به عنوان علایم راهنمای آموزش زبان فارسی به کار بگیریم، نه آن که آن ها را در دل واژه ها پنهان کنیم و رد پای آن ها را با چسباندن اشان به واژه ها پاک کنیم و به تعداد دندانه ها نیز که خود یکی دیگر از مشکلات خط فارسی است، بیافزاییم.
مشکل ترین بخش نگارش فارسی، تعیین حد و مرز واژه ی مستقل و تعیین تکلیف "کلمه های مرکب" است. هرج و مرج حاکم در نوشتن واژه های مرکب در خط فارسی در حقیقت نه از یرخورد لغوی با موضوع، بلکه از برخورد فنی و سلیقه ای ریشه می گیرد.
هر گونه سر هم نویسی بی هوده که شکل شناخته شده ی واژه را در هم بریزد و خواندن و فهمیدن آن را سخت تر کند، جز سهل انگاری چیزی نیست. کافی است اشاره کنیم که هیچ عربی، علی حده، عن قریب، من جمله، من باب، مع هذا یا ان شاء الله را مانند ایرانیان علیحده، عنقریب، منجمله، منباب، معهذا و انشاالله نمی نویسد.
در مقاله ی "درباره ی فارسی نویسی" که به قلم دانشمند ارجمند ناصر پورپیرار در موضوع "دستور زبان و آیین درست نویسی" تارنمای زبان و ادبیات فارسی (آریا ادیب) نوشته شده است و ما خواندن و رعایت نکات آن را به همه ی فارسی زبانان توصیه می کنیم، ما در بخش نخست به واژه های مرکبی که از دو اسم، اسم و صفت، اسم و فعل و گونه های دیگر ساخته می شود، نگاهی می اندازیم و درست نویسی آن ها را باز گو می کنیم و سپس به درست نویسی واژه های مرکبی می پردازیم که به وسیله ی پیشاوندها و پساوندها ساخته شده است و سرانجام شیوه ی نگارش درست واژه های مرکبی را بررسی می کنیم که با علایم و ادات استفهام، نفی، جمع و صفات تفضیلی و عالی نوشته می شود.
در بخش دوم نیز پس از پرداختن به چه گونگی جدا یا سرهم نویسی حرف اصافه ی "به"، واژه ی "هیچ"، ضمایر اشاره ی "این" و "آن" و نیز حروف و علایمی مانند "چه"، "که" و "می"، سرانجام با "همزه" که جای " ی " را در خط فارسی اشغال نموده است، تعیین تکلیف می کنیم.
من در پایان یک بار دیگر بر این نکته تاکید می کنم که شزط نخست برای تحقق و اجرای همگانی این اصول درست نویسی فارسی، وجود مرکزی معتبر و با صلاحیت است که با بهره گیری از این اصول و تکمیل آن ها با راهنمایی های دیگر استادان با صلاحیت زبان فارسی، آن ها را تصویب و رعایت آن ها را در همه ی سطوح آموزشی و نگارشی الزامی، پشتیبانی و مراقبت نماید. شزط دوم نیز نبرد آن گروه از فارسی نویسان با عادت های جان سخت نگارشی خود و کنار نهادن لجاجت بی هوده با حرکت ناگزیر آن تحول در خط و زبان فارسی است که دست کم در ۱۵۰ سال پیش به دست تاریخ آغاز شده است. ایدون باد، آریا ادیب
نام زبان فارسی در انگلیسی
نام زبان ما فارسی است. در انگلیسی به آن پرژن (یا پرشن) (Persian) می گویند. اگر چه این گفته ساده می نماید، ولی در سال های اخیر در زبان انگلیسی به گونه ای روز افزون به جای واژه ی پرژن (Persian)، از واژه ی فارسی (Farsi) استفاده می شود. در این گفتار کوتاه، می خواهم توضیح دهم که چرا چنین جای گزینی صورت می گیرد، چه کسانی آن را انجام می دهند، و سرانجام این که زیان های این جای گزینی کدام است. پیش از این دیگران در این باره نکاتی را مطرح کرده اند و بحث های بسیاری هم انجام گرفته است، ولی به نظر می رسد که مساله هنوز حل نشده و هر روز هم جدی تر می شود.
چه گونگی نوشتن همزه در زبان فارسی
در زبان فارسی «همزه» را می توان به این صورت ها نوشت: اَ (مانند: اَسب)، ـئـ (مانند: هیئت) ، ؤ (مانند: سؤال)، ءِ (مانند: جزء).
نخست باید به دو نکته ی مهم اشاره کرد: دنباله . . .
آوای همسایگان
(ترانه های عامیانه در کشورهای هم زبان با ایران)
آثار فولکوریک سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان، سرشار
از عناصر مشترک و همانند است (۱). این خویشاوندی در همه ی اندامهای
فرهنگهای پویای این ملتها به گونه ی آشکاری به چشم میخورد و طبیعی است
که سدهها غربت و جدایی سیاسی و مرزکشیهای حقوقی، نتوانستهاست رشتههای
خویشاوندی فرهنگی میان ساکنان این سرزمینها را بگسلد.
هم از این روست
که عناصر مشترک و نشانههای آشنایی و یگانگی در پیکرههای گوناگون و
رنگارنگ فولکلور این ملتها و در ضمیر و خاطره ی فرهنگی آنها، حضور فعال
خود را همچنان حفظ کردهاست. دنباله . . .
عناصر طبیعت در شعر فارسی
طبیعت از آغاز تا امروز همواره یکی از خاستگاه ها و سرچشمه های هنر بوده است. نقاشی مثلن، از مینیاتورهای چینی و ژاپنی و نقاشی های هندسی آن ها بگیریم تا نقاشی ها و مینیاتورهای دوره تیموری و صفوی و تا منظره سازی های نقاشان سده های هفدهم و هجدهم و اوایل سده ی نوزدهم مانند "ترنر " و " کانستبل " تا نقاشان امپرسیونیست ون گوگ، گوگن، مونه، پیسارو و نیز امروز در کنار مکتب های گوناگون سده ی بیستم آثاری هست که به صورتی نو از طبیعت مایه می گیرد. دنباله . . .
موجودهای افسانه ای در ادبیات فارسی
جن : از موجودهای خیالی و افسانه ای فرهنگ عامه و خرافات مردم خاورمیانه و ایران است.
جن واژه ای عربی و به معنی موجود پنهان و نادیدنی است و در فارسی با مفهومی نزدیک به پری از این موجود نامریی یاد می شود.
در
باور عوام، جن ها فقط در شب، تاریکی، تنهایی و در محل هایی مانند گرمابه،
آب انبار، پستو و ویرانه و بیابان وجود دارند. در باور عامه، جن به شکل
انسان است با این تفاوت که پاهایش مانند بز سم دارد. مژه های دراز او نیز
با مژه ی انسان متفاوت است و رنگ موی او بور است. هم زمان با زاده شدن هر
نوزاد انسان، بین اجنه نیز نوزادی به دنیا می آید که شبیه نوزاد انسان است
اما سیاه و لاغر و زشت. دنباله . . .
نخستین گام های زنان در ادبیات معاصرایران
از دوره ی قاجار تا سال ١۳٢٠ش (سقوط رضا شاه)، که
دوره ی پیدایش ادبیات معاصر ایران است، شمار نویسندگان زن در حدی نیست که
بتوان از کار آنان بهعنوان یک جریان ادبی قابل توجه یاد کرد.
در آن
دوره ی زمانی، محدودیتهای اجتماعی، خانوادگی، تحصیلی و شغلی، فضا را برای
آفرینش های زنانه تنگ می کرد. زنان یا چنان گرفتار امور خانه بودند که نمی
توانستند کارهایی را هم که توانایی خلقشان را داشتند بیافرینند و یا
هنوز به صرافت داستاننویسی نیافتاده بودند. برخی هم که می نوشتند،
موجودیت خود را پشت نامهای مستعار پنهان می کردند. فضا چنان بود که آنان
اگر هم می خواستند، به نوشتن ترغیب نمی شدند زیرا امکانی برای نشر آثار
خود نمی دیدند. کوشش زنان در آن دوره صرف کسب حقوق اولیه ی خویش می شد و
هنوز امکان گشایش درهای مراکز ادبی را به روی خود نیافته بودند. شرکت آنان
در جنبش ادبی بستگی به موقعیتی داشت که در جامعه بهدست می آوردند. در
اوایل سده ی بیستم میلادی، گروه کوچکی از زنان تحصیل کرده که در راه بهدست
آوردن کم ترین امکانات با مخالفتها و تهدیدهای بسیار رو به رو می شدند،
آغاز به گشودن مدارس دخترانه ی خصوصی در شهرهای بزرگ و تدریس در آن ها
کردند، کانونهای زنان را بنیاد نهادند و مجله های ویژه ی خود را منتشر
کردند (١). دنباله . . .
سرگذشت زبان فارسی
از آن جا که در نجد (سرزمین بلند. آ. ا. ) پهناور ایران، هر یک از تیره های ایرانی به یکی از زبان ها و گویش های ویژه ی خود سخن می گفتند، از دیرباز، وجود یک زبان فراگبر که وسیله ی تفاهم میان آنان باشد، نیازی سخت آشکار بود.
در زمان هخامنشیان، با آن که در کنار وحدت سیاسی و در زیر نفوذ آن، کم کم خودآگاهی به همبستگی ملی بیدار می شد، ولی باز هنوز نمی توان از وجود یک زبان رسمی فراگیر سخن گفت و زبان پارسی باستان، با آن که از زمان داریوش بزرگ زبان نوشتار نیز شد، ولی نتوانست به عنوان زبان گفتار پا از قلمروی خود بیرون نهد. دنباله . . .
آشنایی با اصطلاحات ادبی
آثار روزی رسان
آثار روزی رسان به آثاری می گویند که تنها برای کسب معاش و روزی نوشته می شود. قدمت آن دست کم به سده ی ١٨ میلادی می رسد. نمونه ی کلاسیک "اثر روزی رسان" رمان فلسفی راسلاس اثر جانسون است که نویسنده آن را برای تأمین هزینه کفن و دفن مادرش و ادای وام های خود در یک هفته شب ها نوشت.
آرایه بیرونی
آرایه های بیرونی آن ها هستند که بیش تر پیکره سخن را زیبا می کنند. مثل سجع، ترصیع، جناس، عکس، اشتقاق، رد المطلع، ذوقافیتین، در العجز علی الصدر، اعنات و ...
آرایه درونی
آرایه های درونی همان صناعات معنوی و آرایه هایی هستند که اگر ظاهر واژه دگرگون شود، باز آن آرایه از میان نمی رود. مثل پرسش بلاغی التفات، قلب و جمع.
کاشیهای رنگین شعر فارسی
(نگاهی به شعر و شاعران برخاسته از کاشان)
کاشان یکی از شهرهای مهم ایران است که در طول تاریخ ادبی کشورمان همواره برای خود جایگاه و پایگاه مشخص و قابل توجهی داشته است. دنباله . . .
تنکامگی (اروتیسم) در ادبیات فارسی
در میان منابع فارسی، کار جدی پژوهشی در باره ی اروتیسم کم تر انجام شده، دکتر سیروس شمیسا که کتاب" شاهد بازی" را نوشته است و دکتر جلال خالقی مطلق، که نظراتش را در چند مقاله مطرح کرده، از کوشاترین پژوهشگران در این زمینهی مهم، اما تاریکماندهاند. خالقی مطلق در مقالهای با عنوان «تنکامهسرایی در ادب فارسی» که در مجله ی ایران شناسی، سال هشتم چاپ شده است، چشماندازی از این موضوع بهدست میدهد. دنباله . . .
ریشه ی ایرانی واژه ی پسته
در دو سده ی گذشته، بسیاری از پژوهشگران غربی درباره ی خاستگاه واژه ی پسته نظرهای گوناگونی ارایه کرده اند. برخی از آنان ریشه و اصل این واژه را برگرفته از واژه ی یونانی "بیستاکیون" Bistakion به معنی پسته دانسته و برخی این واژه را یونانی و برگرفته از پارسی باستان یا میانه (پهلوی) ذکر کرده اند.
بارتولد لومر ایران شناس امریکایی در کتاب "سینو ایرانیکا" Sino Iranica پژوهش های جامع و عالمانه ای در باره ی روابط فرهنگی میان ایران و چین دارد و واژه ی پسته را ایرانی و از ناحیه ی خراسان و سُغد دانسته که به یونانی و دیگر زبان های جهان رفته است. دنباله . . .
در آمدی بر رساله ی "تحریف در شاهنامه ی فردوسی"
روشنفکرنمایان فرومایه ی خادم دربار پهلوی، دست در دست ماموران امپریالیسم، ده ها سال به گونه ای سازمان یافته فردوسی را کوبیدند و اثر جاودانه ی او "شاهنامه" را با بی شرمی وصف ناپذیری به ابتذال کشاندند تا شاید از این راه اعمال و اندیشه های زهرآلود خود را که با هیچ معیار و مقیاس و قانونی قابل توجیه نبود، با استناد به فردوسی که در قلب مردم ایران جای داشت، توجیه کنند. بسیاری از ادیبان آن روزگار نیز در برابر این فریب و خیانت به ادب و فرهنگ ایران، سکوت کردند و اجازه دادند تا مشتی دلقک درباری از شاهنامه اثری ضد شاهنامه بسازند.
کار این تحریف که به قصد استوار ساختن پایه های لرزان دستگاه سلطنت پهلوی انجام گرفت و مرادش "شاه پرست" و "نژادپرست" کردن مردم ایران بود، تا بدان جا پیش رفت که از زبان فردوسی سخنانی در میان مردم رایج گردید که حتا سایه ای از آن ها در شاهنامه موجود نیست و بر اثر این تبهکاری تاریخی، گردانندگان تبلیغات درباری که سنگ را بسته و سگ را گشاده بودند، توانستند حرف های معینی را در دهان همه بیاندازند و آن قدر تکرار کنند که جزو بدیهیات به شمار آیند.
تا خود امروز کسانی هستند که گمان می کنند یاوه ها و شعرهای بی پدر و مادری چون: «هنر نزد ایرانیان است و بس»، «چو ایران نباشد تن من مباد بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» (که با بی شرمی بی مانندی حتا در پای مجسمه فردوسی حک شده است)، «چه فرمان یزدان چه فرمان شاه» و بسیاری دروغ های دیگر، گفته های فردوسی، حکیم اندیشمند و آزاداندیش بزرگ توس است.
این جنایت بی سابقه در تاریخ ادبیات ایران که به دست "آکادمیسین" های کشور شاهنشاهی و از طریق انتشار صدها جلد کتاب و رساله و مقاله و بهره گیری از همه ی امکانات تبلیغاتی و آموزشی از کتاب های درسی گرفته تا رادیو و تلویزیون و روزنامه های حلقه به گوش و انجمن ها و موسسات دولتی انجام گرفت، البته از چشم بزرگان دیگری چون ملک الشعرای بهار، مجتبی مینوی و غیره پنهان نماند و آنان در حدی که برای خود ممکن می دانستند، در نوشته هایی به این توهین به ساحت دانای بزرگ توس و مایه افتخار زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، حکیم ابوالقاسم فردوسی که با فرومایگی نابخشودنی شاعری هوادار شاهان جابر و نژاد پرستی حنگ طلب معرفی شده بود، اشاره کرده و به این تبهکاری تاریخی و توهین به فردوسی و مردم ایران پاسخ دادند، ولی از آن جا که از کتاب های درسی گرفته تا صفحات روزنامه ها از این ابتذال پر بود، محیطی پیرامون شاهنامه ساخته شد که در آن مشتی ادعاهای بی پشتوانه و شعرهای من درآوردی به بدیهیات مسلم بدل گردید.
اکنون تارنمای زبان و ادبیات فارسی (آریا ادیب) که از جمله بررسی مسایل گرهی قلمرو زبان و ادبیات فارسی را در دستور کار خود دارد، به قصد برداشتن این پرده ی شوم که از نزدیک به هشتاد سال پیش بر این واقعیت تاریخی کشیده شده است، خرسند است که رساله ی پژوهشی "تحریف در شاهنامه ی فردوسی" نوشته ی محقق و دانشمند بزرگ و توانا فرج الله میزانی را که با شیوه ای علمی و با استناد به شاهنامه و پژوهش های بزرگان نام برده در بالا در افشای این دروغ بزرگ تاریخ معاصر ایران نگاشته است، برای آگاهی خوانندگان خود در بخش "بررسی ها و پژوهش های ادبی" (موضوع شماره ی ۱۵) قرار می دهد تا گام دیگری در جهت از میان رفتن آثار این نامردمی بزرگ تاریخی برداشته شده و در نبرد اندیشه ای، سلاحی که دشمنان فردوسی به نام او ساخته اند، از دست آنان بیرون آورده شود.
به گفته ی نگارنده ی این رساله: « اگر این کار خُرد ما در عین حال یکی از تکانه ها و آغازهای کوچک برای انجام کاری بزرگ در آینده باشد، نگارنده چیزی بیش از اجر خود به دست آورده است». ایدون باد، آریا ادیب
متن مقاله را در این جا بخوانید
بازتاب فرهنگ باستانی ایران در ادب فارسی
ایرانیان در روزگار باستان، پدیدآورندگان ِ فرهنگ و ادبی
گسترده و گران مایه بودند که امروز بخشی از داده های آن را در دست داریم و
از بخش های ناپدیدشده ی آن نیز نشانه ها و اشاره ها و نام ها و گاه گُزینه
هایی به ما رسیده است.
مجموعه ی نام بُردار به اوستا، بزرگ ترین و کهن
ترین یادمان ِ فرهنگی ِ نیاکان ماست که در آن، همه ی سرودهای پنج گانه ی
گاهان و نیز بخش وی دیو داد (مشهور به وندیداد) به همان اندازه و ساختار
روزگار باستان در دست است؛ امّا از دیگر بخش های آن، بیش از یک چهارم آن چه
را که در دوره ی ساسانیان بوده است، در اختیار نداریم. خوشبختانه همه ی
این بازمانده ها به زبان فارسی دری و دیگر زبان های زنده ی جهان برگردانیده
شده است. دنباله . . .
اصالت کهن ترین نسخه ی شاهنامه
(فلورانس، ٦۱۴ هجری قمری)
یکی از دشواری های بنیادی تصحیح کنندگان شاهنامه همواره این
بوده که از آن نسخه ی خطی قدیم در دست نبوده است. نسخه ی خطی محفوظ در کتاب
خانه ی موزه ی بریتانیا (مورخ ٦٧۵ هجری) سالیانی دراز کهن ترین نسخه ی
شاهنامه شناخته شده بود، تا آن که در سال ۱۹٧۸ میلادی ، آنجلو پیه مونتسه
Piemontese Angelo، ایران شناس ایتالیایی، اعلام کرد که کهن ترین نسخه ی
خطی شاهنامه را در کتاب خانه ی ملی شهر فلورانس یافته است. (۱)
او در
مقاله ای (پیه مونتسه، ۱۹۸۰) شرح مفصلی از این نسخه که تنها نیمه ی نخست
شاهنامه (تا پایان پادشاهی کیخسرو) را در بردارد، عرضه کرد. از آن زمان تا
کنون بحث های زیادی بر سر تاریخ نگارش، قدمت، اعتبار و درستی متن این نسخه
در میان شاهنامه شناسان جریان یافته است. دنباله .
گفتاری پیرامون صرف فعل در زبان علمی فارسی
بیان مفهوم های علمی و فنی غرب به زبان قارسی همواره با مسایل فراوانی رو به رو بوده است. مقاله ی حاضر گفتاری است درباره ی یکی از جنبههای این دشواری ها. در اوایل سده ی نوزدهم، ایرانیان با فرهنگ و تمدن اروپایی تماس بیش تری یافتند. رفتن برخی از ایرانیان به اروپا برای آموختن علوم و فنون و نیز دعوت از اروپاییان برای آموزش در ایران، سبب آشنایی هر چه بیش تر ایرانیان با علوم و فنون نو شد. به ویژه، پس از مشروطه، گرایش بسیار به تالیف و ترجمه ی کتاب های علمی و فنی پدید آمد و دانش های نو به حوزههای درسی ایران وارد شدند. این دانش های نو مفهوم هایی داشتند که در زبان فارسی بی سابقه بودند، و زبان فارسی طبعن میبایست آن ها را در خود جای دهد. دنباله . . .
تأثیر شعر در نگاه داری و گسترش زبان فارسی
اگر با توجه به مدارک و اسناد گوناگون و پژوهش های پژوهشگران، نخستین شعر فارسی دری را از سال ۲۵۱ هجری قمری بدانیم که یعقوب لیث خراسان و هرات را گشود و سیستان و کابل و کرمان و فارس را گرفت و شاعران او را به تازی شعر گفتند:
قد اکرمالله اهلالمصر و البلد / بملک یعقوب ذیالافضال و العدد (۱)
و چون این شعر خواندند او عالم نبود و گفت « چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت؟» پس محمد وصیف شعر پارسی گفتن گرفت و اول شاعر پارسیگوی خوانده شد» (۲) از آن تاریخ تا عصر ما که تا اندازهای نثر فارسی با کتاب های نشر یافته و رواج چاپ و مطبوعات بیش تر رونق یافته است، همیشه شعر فارسی نگهبان و رواجدهنده ی زبان فارسی بوده و در همه ی زمان ها بیش تر اهل ادب و ذوق و فارسیزبانان با شعر فارسی به فراگیری زبان فارسی پرداختهاند و علل و اسباب این نفوذ و تأثیر شعر در گسترش زبان فارسی بسیار است که به طور خلاصه به برخی از آن ها باید اشاره کرد. دنباله . . .
تحلیلی از یک سند تاریخی
درباره ی مُرَقع پادشاهی (مرقع گلشن و چمن)
عارفان صاحبدل که پشت پا به دنیا و مافی ها می زدند، برای این که جلوه ی جامههای زیبا و دیبا را در نظر اهل دنیا خوار و بی مقدار کنند از کهنه پارهها و ژندههای فرسوده و به دور افتاده مرقعی فراهم میآوردند و با رقعه بر رقعه دوختن و وصله بر وصله پیوستن، تن پوشی خوارمایه ولی گران پایه برای خود می ساختند که دیدار آن، دیده را از جامه به سوی صاحب جامه و از صورت به معنی وا می داشت.
این مرقع غالبن از خرقهها و رقعهها و وصلههای پشمی پرداخته می شد تا در سرمای زمستان به کار آید و کلمه ی خرقه در اصطلاح صوفیان نیز تا حدی مفید همین معنی بود. چنان که حافظ در یک بیت جمع میان هر دو لفظ می کند :
من این مرقع پشمینه بهر آن دارم / که زیر خرقه کشم می، کس این گمان نبرد
وراقان و صحافان زبردست از ترکیب و تنظیم قطعههای برگزیده ی خط های خوش نویسان و پردههای تصویر نقاشان چیره دست مجموعهای از ورق های پراکنده ترتیب می دادند که آن را نیز به اعتبار شباهتی که به مرقع درویشان از رقعه رقعه و وصله وصله بودن داشت، مرقع می گفتند. دنباله . . .
سیری در آداب مکتب خانه
مکتبخانههای قدیم، پایههای مدرسه های امروزی هستند. اگرچه میان مکتب و مدرسه فاصله ی زیادی است و این فاصله ماهیت این دو را به کلی از هم جدا می کند، اما ریشههای «مدرسه»های امروزی به شکلی در مکتبخانههای از یاد رفته ی دیروز است و شناخت این ریشهها، شناخت شاخه ی بزرگی از فرهنگ گذشته ی ماست. مکتبخانه تا دو سه نسل پیش تنها کانون آموزش اجتماعی بود، از این رو مجموعهای از حال و هوای جامعه و آداب و سنتهای اجدادی ما در آن بازتاب می یافت. سیری در رسوم و ارزش های مکتبخانه از دیدگاه های بسیاری می تواند ثمربخش و پرجاذبه باشد. دنباله . . .
حماسه سرایی در ایران باستان
بیش تر متن های حماسی پهلوی که اصولن به ادبیات
شفاهی تعلق دارند، در دوره ی اسلامی به عربی و فارسی ترجمه شده یا از میان
رفتهاند. تنها متن حماسی موجود «یادگار زریران» (در پهلوی: ایادگار
زریران) است.
یادگار زریراناین
متن که رساله ی کوچکی است، در اصل به زبان پارتی و ظاهرن نثری همراه با
شعر بوده است، ولی به صورت کنونی آن به زبان و خط پهلوی است و در آن واژه
ها، ترکیب ها و ساختارهای زبان پارتی را نیز میتوان دید و تنها بازسازی
شعری برخی از بخش های آن امکان پذیر است.(۱) در این اثر، از جنگ های
ایرانیان با خیونان سخن رفته است.
هنگامی که گشتاسب و پسران و برادران و
شاه زادگان و ملازمان او، دین مزدیسنی را میپذیرند و خبر آن به خیونان
میرسد، شاه آنان – ارجاسب– دو تن را به نام های «بیدرفش» و «نامخواست» به
عنوان فرستاده به ایرانشهر میفرستد. «جاماسب» – سالار اشراف– خبر ورود
این دو فرستاده را میدهد و این دو به حضور گشتاسب بار مییابند و پیام
ارجاسب را ابلاغ میکنند که در آن از گشتاسب میخواهد دین مزدیسنی را رها
کند و با وی هم کیش باشد و تهدید میکند که در غیر این صورت، به ایرانشهر
لشکر میکشد و آن جا را نابود میکند و مردمان را اسیر میگیرد. دنباله . . .
مساله ی اصطلاحات در ترجمه های علمی
ضعف "متخصصان" از فرنگ برگشته در زمینه ی ترجمه ی نوشتاری تقریبن بر اهل فن روشن است. اینان کسانی هستند که معمولن پس از پایان تحصیلات دوره ی دبیرستان و در برخی موارد حتا پیش از آن، به اروپا یا امریکا می روند و در یک رشته ی دانشگاهی متخصص می شوند. تا این جا هیچ اشکالی در کار نیست. مشکل از آن جا آغاز می شود که چنین افرادی بخواهند آموخته های خویش را در اختیار هم میهنان فارسی زبان خود قرار دهند. گرفتاری بزرگ تر زمانی است که چنین کسانی دست به ترجمه می زنند. (یکی از مشکلات بزرگ ما در زمینه ی ترجمه این تلقی زیانمند است که هر متخصصی می تواند در رشته ی خودش کتاب ترجمه کند و از آن بدتر، هر کس به صرف این که زبانی خارجی بداند، می تواند در تمام رشته ها به فارسی ترجمه کند! ترجمه فنی مستقل است که داشتن احاطه بر موضوع، تسلط بر زبان های مبدا و مقصد و مهارت در ایجاد شیکه ای ارتباطی میان مفهوم ها و ساخت های دو زبان، پایه های اصلی آن را تشکیل می دهند). این که چنین متخصصانی نتوانند به فارسی روشن و روانی ترجمه کنند، عجیب نیست. این افراد در به ترین حالت، کسانی هستند که بر رشته ی خود تسلط دارند، ولی به سختی می توانند مفهوم های آن را به فارسی "بیان" کنند تا چه رسد به "ترجمه" ی آن ها. دنباله . . .