مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

علی کارخانه،جانباز70درصد شیمیایی در گفتگو با وبلاگ قهرمانی:

علی کارخانه،جانباز70درصد شیمیایی:

برادرم را در فاو

جا گذاشتم


وبلاگ مصطفی قهرمانی(خبرنگار): این جانباز شیمیایی می گوید: «شهید صفدر کارخانه» را یک روز قبل از شهادتش در آبادان دیدم. یکدیگر را در آغوش گرفتیم و وداع کردیم. او آرزوی شهادت داشت و  روز بعد در فاو بر اثر اصابت گلوله، شهید شد. پیکرش تا سال 75مفقودالاثر بود...

 

نام:علی کارخانه

نام پدر:محمد صادق

تولد:1348- شهریار

درصد مجروحیت:70درصد شیمیایی – جزیره فاو

تاریخ اولین اعزام:1362

مدت حضور در جبهه:17ماه

محل سکونت:کرج

 سه برادر بسیجی قصد رفتن داشتند. رفتن به میعادگاه عشقبازی که

آرزویشان بود. علی و ایرج رفتند؛ اما صفدر برادر کوچکترشان که سن و سال کمی داشت اجازه حضور در جبهه را نداشت. اما او پنهان از نگاه های پدر و مادر، عزم رفتن کرد و بالاخره راهی شد.

ایرج و علی؛ نفس و نیمی از وجودشان را پشت سنگرهای فاو، همانجا که عروج برادرشان صفدر را به معراجگاه نور دیده بودند؛ جا گذاشتند.

  امروز علی میهمان ماست و علی رغم وضعیت نامساعد جسمی اش، دعوت ما را برای گفتگو پذیرفت و حالا رو بروی ام نشسته و از دوران خاطره ها و یادگار آن(مجروحیت شیمیایی) می گوید.

 علی کارخانه درباره مصدومیت شیمیایی خود می گوید:

 «سال 64 از اردوگاه کوثر به فاو رفتیم تا وارد عملیات والفجر8 را شویم. من تک تیر انداز بودم. ساعت 4صبح بود. در سنگرمان خواب بودیم که  گفتند، دشمن شیمیایی زده است.

با شنیدن این خبر، بلافاصله ماسک هایمان را به صورت زدیم.

 بویی شبیه خیار می آمد. بعد از 2ساعت دچار سوزش پوست و چشم شدم. من وتعدادی از مجروحان شیمیایی را به پشت جبهه بردند و از آنجا به بیمارستان شهید بقایی اهواز منتقل کردند.»

 علی ادامه می دهد:

« بعد از چند روز به علت وضع بد جسمی، از اهواز به تهران منتقل شدم.

دربیمارستان های تهران جای کافی برای پذیرش ما نبود. مجروحان را به ورزشگاه 12هزار نفری آزادی که به صورت درمانگاهی بود، بردند. در آنجا بدن ما را شستشو می دادند و روی تاول های پوستمان پماد می زدند.بیشتر از ناحیه چشم و ریه آزارم می داد. بعد از 8روز به خانه برگشتم.»

 این رزمنده دلیر دوران حماسه می گوید: سال 65 دوباره به جبهه برگشتم و در عملیات کربلای 4 و5شرکت کردم. درعملیات کربلای 5 در حومه خرمشهر، دشمن دوباره از بمب های شیمیایی استفاده کرد که این بار به دلیل استفاده به موقع از ماسک، آسیب کمتری دیدم.

 علی در ادامه اظهار می دارد:

« از سال76 دردها و مشکلاتم زیاد شد و مخصوصا این که؛ چشم چپم کم بینا شد. آزمایشات تائید کرد که همه اینها ناشی از عوارض مصدومیت شیمیایی ست.

برای مدتی در بیمارستان ساسان تهران بستری شدم. مدتی بعد متوجه شدم که عوارض شیمیایی در خونم هم تاثیرگذاشته و باید مورد عمل جراحی قرار می گرفتم.

 پزشکان از درمانم ناامید شده بودند. مدام دعا می کردم که خدایا! زمانی مرا پیش خودت ببر که خانواده ام بی نیاز باشند. در این حال در خواب مادرم را دیدم که به من گفت: «تا مدتی دیگر حالام بهبود پیدا می کند.بعد از دیدن این خواب، روحیه گرفتم وعمل جراحی موفقیت انگیزی داشتم.»

کارخانه به شرح وضعیت جسمی اش می پردازد:

« در فصل زمستان باید مراقب باشم که دچار سرماخوردگی نشوم. برای غلبه بر مجروحیتم،از داروها استفاده می کنم.  به سفارش دکتر، در کنار مصرف دارو، ورزش های سبک هم انجام می دهم.»

 علی با بیان درخواستی، خطاب به مسئولان می گوید:

«به عنوان یک جانباز شیمیایی از مسولان می خواهم که از نظر درمانی ما را حمایت کنند. پزشکان متخصص را برای درمان جانبازان در خانه، در نظر بگیرند؛ چون تردد و رفت و

آمد به بیمارستان و درمانگاه ها برای ما مشکل ساز است. در گذشته برنامه های تفریحی و مذهبی مختلفی برای جانبازان شیمیایی می گذاشتند که خواستار تداوم آنها هستم.

گاهی بنیاد شهید همایش توجیه خانواده های جانبازان را برگزار می کند که همسرم در آنها شرکت می کند.همسرم بارها گفته که این کلاس ها برایش مفید است.»

این جانباز سرافراز شیمیایی، یاد برادرش شهیدش را زنده می کند و در حالی که بغض گلویش را می فشارد، در پایان می گوید:

«صفدر» برادر کوچکم بود. من و برادر دیگرم ایرج به جبهه رفته بودیم که او هم تصمیم به رفتن گرفت. قبل از شهادتش او را در اتوبوس دیدم. یکدیگر را در آغوش گرفتیم. چشمانش، نگاه دیگری داشت. او آرزوی شهادت داشت و همیشه درباره آن صحبت می کرد. صفدر دو روز بعد در فاو بر اثر اصابت گلوله، به آرزویش رسید. پیکرش تا سال 75مفقودالاثر بود و از او خبری نداشتیم تا اینکه آمد پلاک و استخوان هایش ...

 انتهای گزارش

 مصطفی قهرمانی 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد