مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

حقوقدان و جانباز شیمیایی70درصد شیمیایی در گفتگو با وبلاگ قهرمانی

حقوقدان و جانباز شیمیایی70درصد شیمیایی در گفتگو با وبلاگ مصطفی قهرمانی(خبرنگار):


مجامع بین المللی باید حقانیت

جانبازان ایرانی را بپذیرند


وبلاگ مصطفی قهرمانی(خبرنگار): علی آریافر گفت: به خبرنگارهلندی توضیح دادم که ما طرفدار صلح و جهانی عاری از سلاح های کشتارجمعی هستیم و خود قربانی این سلاح های غیر انسانی شده ایم...

  

نام:علی آریافر / تاریخ و محل تولد:44- شیراز تحصیلات:کارشناس حقوق/ نام پدر: محمد کاظم
درصدمجروحیت:70درصد / مدت حضور درجبهه:24ماه / محل سکونت:شیراز


از ناحیه چشم، پوست و ریه مصدوم شده بود و مدام در راه بیمارستان و خانه اش در رفت و آمد بود، به تحصیلش ادامه داد و در رشته حقوق فارغ التحصیل شد."علی آریافر" یکی از جانباز شیمیایی موفق شیرازیست که مصدومیتش نتوانسته مانع جدی در رسیدن به اهدافش باشد. گفتگوی اختصاصی با این جانباز سرافراز دوران دفاع مقدس را می خوانید:

****

چگونه و درچه منطقه ای مجروح شدید؟
اول تیرماه سال 61 به جبهه اعزام شدم. سال 64 درگردان امام علی(ع) لشگر19فجر تک تیرانداز و کمک آرپی چی زن بودم.
23بهمن همان سال هواپیماهای دشمن، فاو را شیمیایی زدند. بوی بدی در همه جا پیچیده بود. ماسکم را زدم و لباس بادگیر پوشیدم اما ماسک بزرگ بود و کاملا محافظم نبود.
دو ساعت بعد، دچار حالت خستگی و تنگی نفس شدم. با تعدادی از مجروحان از اروند کنار منتقل شدیم و و سوار آمبولانس به بیمارستان صحرایی و بعد از آن به اهواز و از آنجا به بیمارستان امام حسین(ع) و سپس به لبافی نژاد تهران رفتیم.

****

پوستم سیاه شده و تاول زده بود. در بیمارستان، مدام به حمام می رفتم و بدنم را می شستم. تب شدیدی داشتم و احساس خستگی مدام با من بود. پزشکان و پرستاران بیمارستان خیلی به من کمک می کردند. اما حالم بهبود نیافت و به اسپانیا اعزام شدم.

نحوه درمان دراین کشور چگونه بود؟

در آنجا بیشتر به پوستم رسیدگی کردند. پزشکان از سئوال می کردند تا به تجربه شان بیفزایند. جالب اینکه، ما را به بیمارستان نظامی ارتش بردند تا در آنجا روی وضعیت جسمانی مان آزمایش کنند.

آیا هدف از اعزام مجروحان شیمیایی به کشورهای اروپایی فقط مسئله درمان بود؟

نه ما اهداف دیگری هم داشتیم که مهمترین آن، نشان دادن مظلومیت کشورمان در زمینه مجروحان شیمیایی بود.
می خواستیم سندهای زنده تهاجم شیمیایی عراق را به دنیا نشان دهیم. در همان ایام همین کشورهای اروپایی که مواد شیمیایی را به عراق فروخته بودند، خودشان اعتراف کردند که در جنایات بعثی ها شریک بوده اند.

پس از بازگشت به کشور چه کردید؟
از اسپانیا که برگشتم چشمانم به نور حساس بود و به ناچار عینک دودی می زدم. مدام سرفه می کردم، قرنیه چشمانم سوخته بود و به تدریج عوارضش بیشتر می شد. با این همه، بعد از چند ماه، دوباره به جبهه رفتم و تا پایان جنگ در منطقه بودم و بعضی وقتها که عوارض مجروحیتم عود می کرد برای مداوا به شیراز یا تهران می رفتم.

بعد از جبهه به تحصیلاتتان ادامه دادید؟

قبل از رفتن به جبهه، دیپلم گرفته بودم. خیلی علاقه داشتم که دروس حوزوی بخوانم. سال 83 برای در رشته حقوق، وارد دانشگاه شدم و توانستم لیسانسم را بگیرم. بعضی اوقات موقع مطالعه، چشمانم اذیت می شد. با این همه درسم را ادامه دادم.سال 69در هواپیمایی جمهوری اسلامی استخدام شدم.

****

فکر می کنید در عرصه جهانی توانسته ایم از حقوقمان در زمینه مجروحان شیمیایی دفاع کنیم؟

فروردین سال 86، از طرف انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی ، به دادگاه لاهه رفتم. یکی از پناهنده های ایرانی و تعدادی از کردها و سفارت کشورهای خارجه، از تاجر هلندی (وان آنراد) که در زمان جنگ به صدام مواد شیمیایی فروخته بود، شکایت کردند. سفارت ایران هم این کار را انجام داد.
پوسترهای جانبازان شیمیایی کشورمان را به صورت تبلیغاتی در دادگاه و سازمان منع سلاح های شیمیایی نصب کردیم تا مظلومیت کشورمان در زمینه مجروحان شیمیایی را نشان دهیم.
در دادگاه هم حضور داشتم و شاهد بودم که سرانجام این تاجر هلندی محکوم به17سال زندان شد.

برگزاری این دادگاه در رسانه های هلند هم بازتاب داشت؟
بله، اخبار مربوط به برگزاری دادگاه تا چند روز، در رسانه های هلند بازتاب داشت.
به یکی از خبرنگاران هلندی توضیح دادم که ما طرفدار صلح و جهانی عاری از سلاح های کشتارجمعی هستیم و خود قربانی این سلاح های غیر انسانی شده ایم.

در کنار تحصیل، به چه چیز دیگری علاقه داشتید؟
من به زبان انگلیسی علاقه زیادی داشتم و دوره های آموزشی اش را گذراندم.

در پایان اگر صحبتی دارید، بفرمائید:

یاد یکی یکی از دوستانم به نام "شهید جعفررنجبران" را گرامی می دارم و به روح آسمانی اش سلام و صلوات می فرستم. اواز همرزمان عزیز ما و از مصدومان شیمیایی عملیات والفجر 8بود که به اتریش اعزام شد و مدتی بعد از بازگشت به شهادت رسید.
ما در یک گردان با هم بودیم. دوست داشت درس حوزوی بخواند، اما سرنوشتش به گونه دیگری رقم خورد...
امیدوارم با ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و بزرگداشت یاد این مردان بزرگ بتوانیم آن روزها تاریخ ساز کشور مان را در حافظه مردم و نسل های آینده زنده نگه داریم.


انتهای گزارش

مصطفی قهرمانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد