مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

جانباز شیمیایی نمازی نسب:نگذاریم جانبازان به فراموشی سپرده شوند


گفتگو وبلاگ مصطفی قهرمانی(خبرنگار) با یک جانباز شیمیایی:


نگذاریم جانبازان به فراموشی

سپرده شوند



وبلاگ مصطفی قهرمانی(خبرنگار): یادگار دوران دفاع مقدس می گوید: « به فرموده امام خمینی(ره)  پیشکسوتان جهاد و شهادت  نباید در پیچ و خم زندگی به فراموشی سپرده شوند. جانبازان امروز دلاورمردانی هستند که در طول جنگ خواب سلطه دشمن به این خاک را ناممکن کردند.شایسته است که مردم قدردان آنها باشند.»


نام:حسین نمازی نسب
نام پدر:علی
تاریخ ومحل تولد:بهمن 1339- تهران
مدت حضور در جبهه:30ماه
محل سکونت:تهران


دوران نوجوانی اش به دلیل مشکل اقتصادی خانواده در بازار کفش تهران کار می کرد. بعد از انقلاب، عضو بسیج مسجد باب الحوائج شد. چند ماه بعد از شروع جنگ،از طریق بسیج به جبهه اعزام شد.
خودش در این باره می گوید:
«18سالم بود به جبهه اعزام شدم.دوماه در اهواز بودم. هر لحظه امکان حمله دشمن به این شهر وجود داشت.نیروهای عراقی مدام با خمپاره،شهر را مورد هدف قرار می دادند.
من با یکی از دوستانم به مخابرات رفتیم تا به خانواده مان زنگ بزنیم که نزدیک بود براثر اصابت خمپاره مجروح شویم.»

نمازی نسب ادامه می دهد:

« مدتی بعد برای انجام خدمت سربازی به جبهه برگشتم.من جزو نیروی ارتش بودم و45روز دوره آموزشی را در شاهرود گذراندم و به اندیمشک رفتم.سال 61در فکه دچار موج انفجار شدم. سال 62خدمت سربازی ام تمام شد وبه استخدام سپاه در آمدم.من در واحد تفنگ 106زرهی تیپ ذوالفقار لشگر27محمد رسول الله بودم.»

وی به مجروحیت شیمیایی اش در عملیات خیبر اشاره می کند و می گوید:

« سال 62در جزیره مجنون،بمب شیمیایی دشمن در 300متری ما اصابت کرد.من و همرزمانم از ماسک استفاده کردیم، اما چند ساعت بعد،دچار نفس تنگی شدم.به بیمارستان صحرایی رفتم و مقداری دارو به من دادند.برای یک هفته در چادری در پشت جبهه استراحت می کردم. در این مدت،نفس تنگی ام بهبود یافت و دوباره به جبهه برگشتم.»

وی در مورد خاطره یکی از همرزمان شهیدش می گوید:

«"رضا رحمانی" یکی از دوستانم بود که به شهادت رسید. او آرپی چی زن بود و قد بلندی داشت.روز آخر شهادتش، خواب عجیبی را تعریف کرد.در خواب دیده بود 4فرشته تابوتی را به دست دارند و گریه می کنند.وقتی ازفرشته ها پرسیده که تابوت کیست؟ آنها گفتند تابوت حضرت فاطمه (س) است.رضا چند ساعت بعد از،براثر اصابت تیر به پیشانی اش،شهید شد.»


نمازی نسب در ادامه به دومین مجروحیت شیمیایی اش درعملیات بدر اشاره می کند و می گوید:
« سال 63در جزیره مجنون برای دومین بار شیمیایی شدم. در این عملیات دشمن حمله های هوایی زیادی انجام داد.جنگنده هایشان در ارتفاع کم، به طرف ما گلوله شلیک می کردند.برای از بین بردن آنها باید از آرپی چی استفاده می کردیم.
موقع عصر در حال استراحت،احساس کردم بوی سیر گندیده می آید.به ما اعلام کردند که دشمن از شیمیایی استفاده کرده است که همه ما از ماسک استفاده کردیم.»

وی می افزاید:
«دشمن در زمان ضعف از سلاح های شیمیایی استفاده می کرد.مثلا تسخیر فاو،یکی از عملیات های مهمی بود که به موقعیت ما در منطقه استحکام می بخشید.به همین دلیل وقتی در فاو مستقر شدیم، دشمن به شکلی ناجوانمردانه از گازهای شیمیایی استفاده کرد.با این حال رزمنده ها این شهر را ترک نکردند و تا حد توان جنگیدند.»
 

****

بعد از پایان جنگ،عوارض شیمیایی در بدنش بروز کرد.به طوری که مدام دچار نفس تنگی می شد.
در این مدت یکی از دوستانش به دلیل عارضه شیمیایی به شهادت رسیده است.خودش می گوید:
«یکی از دوستانم به نام "حسین عباسی" شهریورامسال بر اثر عوارض شیمیایی به شهادت رسید. ما در یک محله زندگی می کردیم و بارها با هم به استخر رفتیم.او شوخ طبع بود و از روحیه بالایی داشت. همین روحیه اش در ما هم تاثیر می کرد.او در طول زندگی اش سختی های زیادی را به خاطر مجروحیتش کشید و سرانجام به شهادت رسید.»

وی در مورد ارزش نهادن به مقام جانبازان می گوید:

« چندین سال از پایان جنگ می گذرد و جانبازان یادگاران آن دوران به حساب می آیند. مردم باید با نوع رفتارشان،ارزش والای جانبازان را حفظ کنند.
جانبازان شهیدان زنده ای هستند که به فرموده امام خمینی(ره)نباید در پیچ و خم زندگی به فراموشی سپرده شوند. جانبازان امروز دلاورمردانی هستند که در طول جنگ خواب سلطه دشمن به این خاک را ناممکن کردند.شایسته است که مردم قدردان آنها باشند.»

نمازی نسب ادامه می دهد:
«یکی از دوستانم که برای مدتی در آلمان زندگی می کرد برایمان تعریف می کردکه یک بار به درمانگاه مراجعه می کند.پیرمردی در آنجا بود که چند پرستار با احترام از او مراقبت می کردند.آن پیرمرد یکی از کسانی بود که در زمان جنگ،دو ماه در جبهه حاضر شده بود.
به همین دلیل همه ارزش و احترام خاصی نسبت به او قائل بودند.

چنین فرهنگی باید در جامعه ما هم نهادینه شود.مردم ما با احترام گذاشتن به جانبازان،به نوعی می گویند که برای راهی که آنها طی کردند ارزش قائلند.»

وی در پایان می گوید:

« هیچ گاه از حضور در جبهه احساس پشیمانی نکردم از مسئولان می خواهم که به مشکلات جانبازان رسیدگی بیشتری کنند.جانبازان که جانشان را در کف دستشان گذاشتند و به جبهه رفتند و به این درجه معنوی رسیدند.تعدادی از آنها در زندگی مشکلات زیادی دارند که با توجه مسئولان رفع می شود.»


انتهای گزارش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد