مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

رضا محمد جانباز55درصد شیمیایی در گفتگو با وبلاگ قهرمانی (خبرنگار):

 رضا محمد جانباز55درصد شیمیایی:

از ‌پزشکان متخصص برای درمان

مصدومین شیمیایی استفاده شود


وبلاگ مصطفی قهرمانی(خبرنگار): این جانباز شیمیایی دوران دفاع مقدس می گوید:« 7سال در جبهه حضور داشتم. در این مدت مادرم همیشه مشوقم برای رفتن به جبهه بود. خودش هم مدت ها دراهواز برای پشتیبانی جبهه ها کمک می کرد.»


نام:رضامحمد
نام پدر:غلامحسین
تاریخ ومحل تولد: شهریور 1337- شهرری
تاریخ ومحل اولین اعزام: شهریور 1359 - شهرری
درصدمجرومحیت:55درصد
مدت حضور در جبهه:74ماه
محل سکونت:تهران


رضا محمد، جزو اولین گروه رزمندگان شهرری بود که جنوب کشوراعزام شد. خودش در این باره می گوید:
«22ساله داشتم و در ستادمبارزه با مواد مخدر فعالیت می کردم. چند روز بعد ازشروع جنگ، از طرف دادستانی فدائیان اسلام به اهواز اعزام شدم. در آن شرایط؛ شهید مصطفی چمران ستاد جنگ های نامنظم را در دانشگاه جندی شاپور تشکیل داده بودکه ما هم به او ملحق شدیم. »

وی ادامه می دهد:

« ستاد جنگ های نامنظم تشکیل شده از نیروهای لبنانی وایرانی به رهبری شهید چمران بود. در آن شرایط سخت جنگ،شهید چمران احتیاج به نیروهای رزمنده بیشتری داشت .
ما در اهواز مسلح شدیم. دشمن ،دانشگاه جندی شاپور را مورد اصابت توپ های خمسه خمسه قرار می داد؛ما همچنان مقاومت می کردیم.»

به گفته این جانباز شیمیایی،یکی از ابتکارات شهید چمران،تبدیل مدارس اهواز به اردوگاه نظامی بود.این گونه می خواست پشتیبانی بیشتری از مردم اهواز کند. محمد ادامه می دهد:

« بعد از مدتی، فرماندهی اردوگاه مهر اهواز را به من سپرده شد. اولین بار سال 59در عملیات سوسنگرد پای راستم زخمی شد. ما در حال پیشروی برای آزاد سازی سوسنگرد بودیم که این اتفاق برایم ا فتاد. شهید چمران هم در این عملیات مجروح شد اما سرانجام توانستیم این شهر را آزاد کنیم.

وی اشاره ای به مجروحیت شیمیایی اش می کند و می گوید:


« سال 62در عملیات خیبر،مسئول واحد 106ضدزره تیپ ذوالفقار،لشگر حضرت رسول اکرم (ص)را به عهده داشتم. این عملیات در چند مرحله انجام شد. مرحله اول ما زیاد موفق نبودیم. روز عملیات، دشمن در طلائیه هم از سلاح های شیمیایی استفاد کرد.


نخستین باری بود که گازهای شیمیایی را استنشاق کردم. بوی سیر گندیده داشت وبرای مقابله با آن، ماسک نداشتم. به ناچار دستمالی مرطوب جلوی دهان و بینی ام گرفتم.»

او ادامه می دهد:

«در مرحله دوم این عملیات، به جزیره مجنون رفتیم تا عملیات را از آن نقطه شروع کنیم که دشمن دوباره از سلاح های شیمیایی استفاده کرد.
از واحد 106زرهی، 6نفر از همرزمانم بر اثر شیمیایی به شهادت رسیدند.شهید نوری نسب،نیکوحرف،ملک نیاو...جزو این شهدا بودند.
این بار اثرات شیمیایی تاثیر زیادی روی من گذاشت و بیهوش شدم .مدتی در بیماستان مشهد
تحت درمان بودم.در این مدت خانواده ام خبری از من نداشتند.تصور آنها این بود که مفعودالاثرشده ام.»

محمد در مورد وضعیت جسمانی اش در دوران جنگ می گوید:

« بدنم ضعیف شده بود. مرا به بیمارستان شریعتی تهران بردند و 2 ماه تحت درمان بودم.در این مدت به خانواده ام خبر دادم که در آنجا هستم.
پوست بدنم تاول زده،ریه وچشمانم هم وضعیت نامساعدی پیدا کرده بود.مدتی هم در بیمارستان های امیرالمومنین و امام خمینی( ره) تهران بستری بودم.»

وی ادامه می دهد:

« سال 1362 آموزش '' ش.م.ر'' را گذراندم و دوباره به جبهه برگشتم. سال 63در عملیات بدر در جزیره مجنون، دشمن از سلاح های شیمیایی استفاده کرد.من همچنان در واحد 106بود و به دلیل استفاده به موقع از ماسک زیاد مجروح نشدم.»

او اشاره ای به مجروحیت شیمیایی اش در فاو می کند و می گوید:

« بار سوم درعملیات والفجر8،شیمیایی شدم. به همراه جمعی از مصدومین به نقاهتگاه شهید بقایی اهواز رفتیم. خوشبختانه مصدومیتم جدی نبود و دوباره به خط مقدم جبهه برگشتم.
من تا عملیات کربلای 4در دوکوهه بودم. در این عملیات برای شناسایی منطقه جنگی رفته بودم که دشمن دوباره شیمیایی زد و دوباره راهی بیمارستان شدم.»

این جانبازسرفراز کشورمان می افزاید:

« سال 63ازدواج کردم.2سال بعد خانواده به اهواز بردم. در عملیات کربلای 5 دشمن دوباره ازسلاح های شیمیایی استفاده کرد.واحد ضد زره بیشتر در معرض شیمیایی قرار می گرفت، چون فردای هر عملیات در خط مقدم حضور پیدا می کرد.من بیشترین آسیب شیمیایی را در این عملیات دیدم،به طوری که چشمانم نابیناشد و بدنم تاول های شدید زد.»

محمد ادامه می دهد:

« مرا به بیمارستان لبافی نژاد تهران بردند و 7 ماه بستری بودم.بعضی از مصدومین شیمیایی به دلیل شرایط بحرانی،دربیمارستان به شهادت می رسیدند.همین چیزها در روحیه های ما هم تاثیر می گذاشت .
شرایط جسمانی ام در حال مساعد شدن بود.مدتی در خانه استراحت کردم و دوباره به جبهه برگشتم.»

وی در ادامه به نقش مادر بزرگوارش در دوران دفاع مقدس اشاره می کند و می گوید:

« 7سال در جبهه حضور داشتم. در این مدت مادرم همیشه مشوقم برای رفتن به جبهه بود. خودش هم مدت ها دراهواز برای پشتیبانی جبهه ها کمک می کرد.»

او ادامه می دهد:

« بعد از پایان جنگ،عوارض شیمیایی خودش را نشان داد. مدام باید ازکپسول اکسیژن استفاده می کردم.از سال 72به بعد، بیماری ام از ناحیه ریه ام حادتر شد.
سال 80 دو بار برای درمان به آلمان اعزام شدم.در آنجا وضعیت ریه ام تا حدودی بهبود یافت. بعد از سال 83به بعد چند بار چشمانم را عمل کردم.»

یادگار دفاع مقدس یادی هم از شهدای دوران دفاع مقدس می کند و می گوید:

« شهید مصطفی چمران،یکی از فرماندهان بی نظیردوران دفاع مقدس بود.یکی از ویژگی های او سخت کوشی و خستگی ناپذیری آن شهید بود.
شهید اصغر نیکو حرف، یکی از رزمنده های شهر ری و مسئول واحد اسلحه بود. او سال 62 در عملیات خیبر بر اثر بمباران شیمیایی در جزیره مجنون به شهادت رسید. آن شهید یکی از دوستان صمیمی من بود و خاطرات زیادی ر ا با هم در جبهه داشتیم»

وی به خطاب به جانبازان و مسئولین می گوید:

«جانبازان شیمیایی باید توصیه های پزشکان را جدی بگیرند و به آن عمل کنند.از مسئولین بنیاد شهید درخواست می کنم با بکار گیری پزشکان متخصص سلامت،(که تخصص لازم در زمینه درمانی دارند) به جانبازان رسیدگی کنند.»

محمد در پایان می گوید:

«من بارها در طول دوران دفاع مقدس امدادهای غیبی را مشاهده کردم.اعتقاد به حضور امام حسین (ع) وایمان به راهش،شور وحال دیگری را در میان رزمنده گان به وجود آورده بود.
همه با جان و دل تشنگی ها و گرسنگی های جبهه را با یاد سالارشهیدان تحمل کردند.دست آخر عده ای شهید شدند وعده ای ماندند تا روایت کننده آن روزها باشند.
امیدوارم بتوانیم با تلاشمان، فرهنگ دوران دفاع مقدس را در میان نسل های امروزی ترویج کنیم. »

انتهای گزارش
مصطفی قهرمانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد