مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

گفتگوی وبلاگ مصطفی قهرمانی(خبرنگار) با فرزندشهید فریبرز ماهریان

شهید فریبرز ماهریان

در کلام فرزند و یاران شهید


وبلاگ مصطفی قهرمانی(خبرنگار): "فوآد ماهریان" فرزند شهید می گوید: « همیشه دوست داشت به کشور و مردمش خدمت کند.خس خس سینه زخمی اش تمامی نداشت.صبور بود و رنج هایش را با یاد خدا تحمل می کرد

 

 


  او در ادامه به شیمیایی بودن پدرش اشاره کرد و گفت:«او در طول دفاع مقدس چندین بار از ناحیه دست، پا و سر مجروح شد. سال 1366 اثرات شیمیایی بمب های شیمیایی شروع شد.عارضه شیمیایی به صورت های مشکل تنفسی پوستی در او اثر کرده بود. در اواخر عمرش لکه هایی در صورتش پیدا شده بود وخس خس سینه زخمی اش تمامی نداشت. اما یک جانباز شیمیایی صبور بود و رنج هایش را با یاد خدا تحمل می کرد.»

فرزند شهید افزود:
«پدرم در دوران جوانی پس ازفارغ التحصیل شدن از دانشگاه افسری وارد خدمت در ارتش شد.سال 1360 به همراه اولین دانشجوهای اعزامی از دانشگاه افسری وارد خرمشهر شد. در طول 8سال دفاع مقدس حدود 86 ماه در جبهه ها ایستادگی کرد و جنگید و عوارض مصدومیت شیمیایی هم نتوانستند او را از پا در بیاورند. دوست داشت با جهاد در راه خدا، به سوی خدایش نزدیک شود.امیدوارم بتوانم راهش را ادامه دهم.»

"علی صالحی" از دوستان شهید سرتیپ ماهریان گفت:
« از دوران دبیرستان همکلاسی بودیم. سال 56 دیپلم ریاضی را باهم گرفتیم و در سال 57فارغ التحصیل شدیم و با هم وارد ارتش شدیم. با شروع جنگ تحمیلی به خرمشهر رفتیم. شهید ماهریان در طول جنگ چندین بار مجروح شد، اما هرگز صف مقدم جبهه را ترک نکرد.»

وی در ادامه افزود:
«بعد از پایان جنگ مسئولیت بارزسی نیروی زمینی را به عهده گرفت و بعد از آن در ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران مشغول به خدمت شد. او در اواخر خدمتش به سِمَت جانشین معاونت اطلاعات ارتش منصوب شد.»

صالحی در ادامه به خصوصیات اخلاقی شهید ماهریان اشاره کرد و گفت: او چهره ای پاک و مردمی داشت. همیشه تلاش می کرد خدمتگزارخوبی برای کشورش باشد.
این همرزم شهید در پایان به موضوع شیمیایی بودن ماهریان اشاره کرد وگفت:
«او در طول جنگ شیمیایی شده بود وخودش هم اطلاع کافی نداشت. سالها بعد عوارض گازهای شیمیایی در حنجره و ریه اش بروز کرد و سرفه های خشک و بی امان همیشه آزارش می داد.او در این اواخر تحت مداوا و دائما در بیمارستان بستری بود تا اینکه به ندای حق لبیک گفت و به جمع همرزمانش پیوست.

ناصر زنگنه، دوست و همکار شهید می گوید:«ما در سال1360در جبهه با هم آشنا شدیم. او مدت زیادی با ضد انقلاب مبارزه کرد و چندین بار به شدت مصدوم شد اما دست بردار نبود. ما در عملیات های زیادی باهم بودیم. او افسر توپخانه بود و از عهده وظایفش به خوبی بر می آمد.»

وی افزود:
«او بارها در عملیات های مختلف مجروح شده بود. اما در عملیات بدر در جزیره مجنون شیمیایی شد. جزیره مجنون یکی از مناطقی بود که چندین بار مورد هدف بمباران شیمیایی دشمن قرار گرفت و طبیعی بود که او و بسیاری دیگر هم در آنجا شهید و مجروح شدند.»

او در پایان گفت:
او با اینکه شیمیایی بود اما دوره عالی نظامی را طی کرد. در هر موقعیتی به بهترین شکل ممکن انجام وظیفه می کرد. خیلی در کارهایش هوشیار و دقیق بود. .در یک کلام می توانم بگویم که مرد بزرگی را از دست دادیم.»

انتهای گزارش
مصطفی قهرمانی

نظرات 1 + ارسال نظر
احمد مخلصیان شنبه 30 فروردین 1399 ساعت 15:44

دوسال در کنارش بودم (وابستگی نظامی ارمنستان) هرچه از خوبیها مهربانی‌اش بگم کم گفتم . سخت کوش، دستگیر،مهربان و دوستاشتنی، روحش شاد و یادش گرامی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد