مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

گفتگوی وبلاگ مصطفی قهرمانی با جانباز 70درصدشیمیایی کرمان:


جانباز شیمیایی کرمانی؛ جامانده

221.jpg


از قافله شهدای والفجر8


وبلاگ مصطفی قهرمانی(خبرنگار):  خلیل ملک پور بعد از اولین مجروحیتش در سال 1364 نزدیک به 2 ماه در بیمارستانی در لندن بستری بود. او در مصاحبه ای با یک روزنامه انگلیسی گفته بود: دولتهای غربی و سازمان ملل از حقوق بشر حرف می زنند، این حقوق بشر چیست و کجاست؟! در حالی که ما با دشمنی که به خاکمان تجاوز کرده،مردانه می جنگیم، اما او از سلاح های شیمیایی استفاده می کند و دنیای ظاهراً متمدن شما حتی جنایاتش را محکوم هم نمی کند....


نام:خلیل ملک پور
نام پدر:عباس
تاریخ ومحل تولد:1339- کرمان
تاریخ ومحل اولین اعزام:1361- کرمان
مدت حضور در جبهه:3سال
محل سکونت:کرمان

 

خلیل ملک پور جزو رزمندگان واحد اطلاعات عملیات لشگر ثارالله بود و وظیفه ثبت مشخصات اسیران عراقی را بر عهده داشت. در ابتدای سخن به مصدومیت شیمیایی اش اشاره کرد و گفت:
نخستین بار در عملیات خیبردر منطقه"جفیر" کمی تحت تاثیر گازهای شیمیایی دشمن قرار گرفتم. مصدومیتم زیاد جدی نبود ، اما دومین بار در بهمن 64 در عملیات والفجر8 در فاو به شدت شیمیایی شدم.


و ادامه داد:
با شهیدان "مسعود دیندار" و "یدالله وزیری" در سنگر نشسته بودیم. فرمانده مان آمد و از آن دو بردار خواست تا برای رفتن به فاو آماده شوند. همان موقع از جایم بلند شدم و به بیرون سنگر رفتم تا به فرمانده بگویم؛ نام مرا هم در لیست اعزامی ها بنویسد. درست در همان لحظات هواپیمای دشمن بمباران شیمیایی را شروع کرد.
باور کردنش برایم سخت بود،چون یکی از راکتها در سنگر افتاد، در همان جایی اصابت کرد که من دقیقه ای پیش آنجا نشسته بودم و موجب شهادت آن 2همرزمانم شد.
بمب ها موجب ریزش سقف چند سنگر بر روی سر بچه ها شده بود. بعضی از رزمنده ها درجا شهید شدند. مجروحان به عقب جبهه منتقل شدند.
هیچ یک از عوارض شیمیایی تا آن لحظه معلوم نشده بودند. فکرش را هم نمی کردم که شیمیایی شده باشم. به همراه با تعدادی از بچه های گردان به خط مقدم جبهه رفتیم تا این حمله هوایی دشمن را تلافی کنیم.
وقتی به منطقه رسیدیم در حالی که چند ساعتی از حمله شیمیایی گذشته بود، در حال بالارفتن از یک دکل دیده بانی، دچار حالت تهوع شدم. دوستانم که متوجه وضعیت جسمانی ام شده بودند، مرا به آن طرف اروند کنار منتقل کردند.
به حمام صحرایی رفتم و بدنم را با آب سرد شستم و از آنجا به بیمارستان اهواز وسپس به بیمارستان لقمان در تهران منتقل شدم.

ملک پور اشاره ای به آن روزهای سخت کرد و گفت:

صورتم تاول های شدیدی زده بود، چشمانم کاملا بسته شده و هیچ جا را نمی دیدم، مدام حالت تهوع داشتم و هر لحظه و ساعت همانند ماه و سالی سخت و دیر می گذشت.پدر ومادرم که از محل بستری شدنم اطلاع پیدا کرده بودند به ملاقاتم آمدند.
بعد از 3 روز به بیمارستانی در شهر لندن در کشور انگلیس اعزام شدم وبه مدت 50روز آنجا تحت مداوا بودم و در این مدت مجبور بودم با تحمل درد و سوزش زیاد روزانه 3 بار به حمام بروم و بدنم را شستشو کنم تا تاول ها از روی پوست بدنم جدا شوند.

وی ادامه داد:


در مدتی که در بیمارستان انگلیس بودم وضعیت جسمانی ام روز به روز بهتر شد و بالاخره به تهران وبعد به کرمان برگشتم.هنوز به خوبی نمی توانستم چشمانم را باز نگه دارم، نور اذیتم می کرد.به مرور زمان زخم های چشمم برطرف شد و توانستم چشمانم را باز کنم .در این مدت از عینک دودی استفاده می کردم.


این جانباز شیمیایی بار دیگر عزم رفتن به جبهه را کرد:


سال 65 دوباره به جبهه رفتم و در عملیات های کربلای 4و5شرکت کردم. در واحد اطلاعات و عملیات لشگر ثارالله فعالیتم را ادامه دادم و وظیفه کارگزینی واحد را به عهده داشتم.
شهیدان عزیزی همچون علی محمدی،ابراهیم هندوزاده و حسین دامغانی جزو همرزمانم و دوستانی بودند که براثر عوارض سلاح های شیمیایی در عملیات والفجر8به شهادت رسیده بودند و از طرفی شهادت برادرم باعث می شد به هیچ چیز جز حضور در جبهه فکر نکنم.

او آخرین وضعیت مجروحیتش را اینگونه شرح داد:

سوزش چشم،مشکلات ریه، پوست از جمله عوارضی بود که بعد از جنگ گریبانگیرم شد.سال 66 ازدواج کردم و در حال حاضر 2پسر و یک دختر دارم. ناگفته نماند که همسرم از مصدومیت شیمیایی ام با خبر بود اما اعتقادات قلبی که داشت زندگی مشترک و ازدواج را با من آغاز نمود و البته خدا کمک کرد و توانستم بعد از پایان جنگ ادامه تحصیل بدهم و در نهایت در سال 74 فوق دیپلم نظامی را از سپاه کرمان گرفتم.


رزمنده شجاع لشگر ثارالله در پایان به ذکر دو مطلب دیگرنیز پرداخت:

اول شاره به شهادت برادرکوچکترش که در سال 61 درعملیات بیت المقدس اتفاق افتاد و عزم او را در ماندن در جبهه جزم نمود و به قول خودش باعث شد دیگر نتواند از منطقه دل بکند و به شهرش بازگردد.


خلیل ملک پور ملک پور به این خبرنگار گفته بود:
دولتهای غربی و سازمان ملل از حقوق بشر حرف می زنند، این حقوق بشر چیست و کجاست؟! در حالی که ما با دشمنی که به خاکمان تجاوز کرده،مردانه می جنگیم، اما صدام از سلاح های شیمیایی استفاده می کند و دنیای ظاهراً متمدن شما حتی جنایاتش را محکوم هم نمی کند....


انتهای گزارش
مصطفی قهرمانی

 

250.jpg

3.jpg

4.jpg

5.jpg

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد