مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

فرمانده تامین لشگر 27 محمد رسول الله در دوران جنگ تحمیلی:

فرمانده تامین لشگر 27 محمد رسول الله  در دوران جنگ تحمیلی و همرزم شهید مدق: 

1125.jpg


عزیزترین دوست و


یاورم را از دست دادم


وبلاگ مصطفی قهرمانی (خبرنگار):حاج محمد علی محرابی می گوید: منوچهر در دوران مجروحیتش سختی زیادی کشید، اما همیشه خدا را شکر می کرد و می گفت: همه این کارها را برای خدا انجام دادم.


حاج محمد علی محرابی در بیشتر سالهای جنگ فرماندهی تامین لشگر 27 محمد رسول الله (ص) بود و شهید منوچهر مدق معاون او بود.

او در این باره می گوید:« اولین بار که منوچهر را دیدم اخلاق و روحیه اش را پسندیدم و پیشنهاد همکاری به او دادم. منوچهر هم قبول کرد و زمانی که در قرارگاه کربلا بودم، معاونم بود
زمانی که من در قرارگاه نبودم، منوچهر تمام کارها را انجام می داد. ما 20 رزمنده داشتیم که از سوی فرماندهی لشگر دستور تامین لشگر را عهده داشتیم.
زمانی که منوچهر معاونم شد کارها برایم آسانتر شد. چرا که او را مثل برادرم دوست داشتم و بیشتر دوستانه با هم کار می کردیم.»

وی در ادامه از راز و نیاز های شبانه منوچهر هم برایمان می گوید؛ بعضی از شب ها تا سحر بیدار می ماند و به راز و نیاز با خدا مشغول بود.
این فرمانده پیر سالهای جنگ می گوید: تمام شادی ها و گریه ها، سختی ها و جنگ ها و ... را با هم در جبهه ها گذراندیم و کسی مانند منوچهر به من نزدیک نبود.
 

« ما از آن دسته از نیروها نبودیم که در دفتر بنشینیم و کار را به نیروهای دیگر بسپاریم و خودمان جنس ها را می بردیم و به منطقه جنگی و در بین رزمنده ها تقسیم می کردیم.
در عملیات فاو بود که من شیمیایی شدم . آن روز منوچهر در کنارم نبود .او هم در عملیات ها ی بعدی شیمیایی شد.»

از نظر وی ، رفتار و اخلاق منوچهر در میان رزمنده ها ستودنی بود.
او بیشتر به کارش اهمیت می داد و دوست داشت هر کاری که به عهده اش می گذارند،‌ به بهترین نحو ممکن انجامش دهد:

«من 90 ماه در جبهه حضور داشتم و دراین مدت 50 ماهش را با منوچهر گذراندم.
به یقین می توانم بگویم که او یکی از رزمنده های خالص و بی ریا دوران جنگ بود .

همین اخلاص باعث شد که به خط مقدم برود و شیمیایی شود .
صبر،ادب ،شوخ طبی و در عین حال خجالتی بودن از ویژگی های بارز اخلاقی اش بود.»
از نظر محرابی ، منوچهر کسی نبود که از مشکلات جبهه فرار کند . هیچ وقت هم ناله و بدگویی نمی کرد که چرا این قدر از او کار می کشند.

می گفت : ما برای خدا کار می کنیم.همین اعتقاد بود که کارهای سخت را برایش آسان می کرد:
« در جبهه صمیمی ترین دوست و همکارم منوچهر بود.مابیشتر عملیات ها را حضور داشتیم و در طی این مدت بارها شیمیایی شدیم.»

جنگ تمام شد و روز به روز عوازش سلاح های شیمیایی در منوچهر بیشتر بروز پیدا می کرد. او را به بیمارستان بردند.در این مدت مدام به ملاقاتش می رفتم
« وقتی به دیدنش می رفتم نمی توانستم خودم را کنترل کنم و بی اختیار گریه ام می گرفت.
زیاد سرفه می کرد و سختی زیادی می کشید. اما همیشه خدا را شکر می کرد و می گفت: همه این کارها را برای خدا انجام دادم .

ما گاهی برای دادن انگیزه بیشتر به او سردار کوثری فرمانده لشگر 27 را به ملاقاتش می بردیم. با دیدن او به وجد می آمد و روحیه می گرفت.»

حاج محمد علی محرابی ادامه می دهد:
« ویژگی بچه های جنگ این بود که همه خود را اعضای یک خانواده می دانستند و همیشه از احوال همدیگر خبر می گرفتند. چون همه در یک مجموعه کار می کردند و هر هفته به طور گردشی در خانه خود هیئت برگزار می کردند.

در این مدت چند بار هیئت را در خانه منوچهر انداختیم تا کمتر احساس تنهایی کند.»

حاج محمد علی محرابی که یکی از فرزندانش به نام مجید محرابی در عملیات مرصاد به شهادت رسیده و دیگر فرزندش به نام امیر محرابی از جانبازان دوران دفاع مقدس است می گوید:

« همسر منوچهر همچون پرستاری مهربان از او مراقبت می کرد . چه در بیمارستان و چه در خانه.
زمانی که بستری بود زیاد با او شوخی می کردیم تا روحیه بگیرد . ما همه دوست داشتیم که او کنارمان بماند اما تقدیر به گونه دیگری برایمان رقم خورد.

شاید سرنوشت می خواست فداکاری و دلسوزی همسرش را به همه نشان دهد. امیدوارم که خداوند روح همه ما را با شهیدانی همچون منوچهر مدق محشور گرداند.»
 

انتهای گزارش
 

1126.jpg
 
1.jpg


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد