مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

جانباز 70 درصد شیمیایی در گفتگو با وبلاگ مصطفی قهرمانی(خبرنگار):

 احمد زنگی آبادی جانباز 70 درصد شیمیایی در گفتگو با وبلاگ مصطفی قهرمانی(خبرنگار):

1255.jpg


در جزیره مجنون


حبس شده بودیم


این جانباز شیمیایی با اشاره به جنگ ناجوانمردانه دشمن گفت: آنقدر شیمیایی زده بودند که هیچ دفاعی امکان نداشت. ساعتها با آن وضعیت در جزیره حبس شده بودیم ، بدون اینکه حتی ماسک محافظی داشته باشیم.

 



به گزارش وبلاگ مصطفی قهرمانی(خبرنگار)، جنگ برایش تمام نشده و هنوز در حال مبارزه است؛ با این تفاوت که سلاح امروز او ایمان و استقامت است.با همه رنجی که او را بی تاب وخسته کرده، اما افتخار می کند که برای ایمان و اعتقاداتش به میدان نبرد رفته و تا آخرین توان برای آرمانش جنگیده است.


احمد زنگی آبادی متولد کرمان است. 16 سال داشت که عازم جبهه شد. او تک تیرانداز، بیسیم چی و آرپی چی زن بود.
برای اولین بار در بهمن ماه62 در عملیات خیبر شیمیایی شد و چند ماه بعد در فروردین سال 63 در جزیره مجنون هدف گازهای شیمیایی دشمن قرار گرفت.

می گوید:«جزیره مجنون به شدت بمباران شیمیایی شد. ما بلافاصله ازمنطقه دور شدیم. من چفیه خیس را جلوی دهانم گرفتم، اما آنقدر شیمیایی زده بودند که هیچ دفاعی امکان نداشت.
احمد ادامه می دهد: از ساعت 4 بعداز ظهر تا 10 شب با آن وضعیت در جزیره حبس شده بودیم. ماسک هم نبود و بچه ها در وضیعت خیلی بدی به سر می بردند.
ساعتی بعد از آن ماجرا بی هوش شدیم و اواخر همان شب با چند نفر دیگر از بچه ها به بیمارستانی در اهواز منتقل شدیم.
از آنجا هم به تهران اعزام شدیم. دو ماه در حالت بیهوشی بودم و چیز زیادی از آن روزها در خاطرم نیست. بعد از اینکه به هوش آمدم، 7 ماه بستری بودم. بعد از آن به کرما ن برگشتم و بعد از بهبودی موقت در بخش پشتیبانی ستاد جنگ کرمان مشغول فعالیت شدم.
حالا «کارمان شده بود؛ جمع آوری کمک های مردمی و فرستادن آن به مناطق جنگی بود.»
اواخر همان سال اثرات گازهای شیمیایی در بدنش ظاهر شد. چشمانش کم سو شده بود و مدام حالت تهوع داشت.

احمد زنگی آبادی 3 سال بعد از پایان جنگ ازدواج کرد. همسرش می دانست که او یک جانباز شیمیایی است و این پیوند را با علاقه و اشتیاق پذیرفت. یک سال بعد خداوند به آنها پسری به نام "حسام" هدیه کرد.



سال 84 عوارض شیمیایی خودش را بیشتر نشان داد و از آن به بعد او بدون دستگاه اکسیژن نمی تواند نفس بکشد.

خودش در این باره می گوید:«از همان ابتدای مجروحیت مشکل تنفسی داشتم. البته آن روزها جوان بودم و چون ورزش رزمی کاری می کردم این مشکل زیاد اذیتم نمی کرد؛ اما حالا که وزنم بالا رفته و سن و سالم بیشتر شده، مشکلاتم بیشتر شده است.»
و چشمم زخم دارد.حتی چشم سمت راستم را پیوند زدم.


احمد در ادامه می گوید: به خاطر هزینه بالای درمان به خارج از کشور نرفته ام.اما نام نویسی کردم که پیوند ریه انجام دهم.

احمد زنگی آبادی از سال گذشته (86) خاطره بدی دارد: آن موقع در کرمان زندگی می کرد که به مصدومیتش یکباره عود کرد و به کما رفت.
پزشکان از او قطع امید کردند.اما به لطف خداوند چند هفته بعد به هوش آمد و به زندگی بازگشت.


وی به سفارش پزشکان مدتی در شمال کشور زندگی کرده و حالا در محله "دار آباد" تهران زندگی می کند.

احمد از اعضای خانواده و مخصوصا همسرش از اینکه همه زندگی خود را وقف او کرده است قدردانی می کند.

او ادامه می دهد:« دستگاه شمارش اکسیژن به من کمک می کند تا درجه اکسیژن خونم رابفهمم. متاسفانه این دستگاه را خودم ندارم و از دکترم به امانت گرفتم.
اگر این دستگاه نباشد نمی فهمم که وضعیت جسمانی ام چگونه است و چقدر نیاز به اکسیژن دارم تا از دستگاه اکسیژن ساز یا کپسول ها استفاده کنم.»

در پایان می گوید:« شب ها نمی توانم کامل دراز بکشم چون ریه ام راحت نیست. با دستگاه شرایطم بهتر می شود. من هرروز 15 ساعت باید این دستگاه را وصل کنم تا گنجایش ریه ام باز شود و چسبندگی نداشته باشد. این دستگاه کمک می کند که اکسیژن گیری کامل در زمان خواب داشته باشم که در غیر این صورت برایم مشکل ساز خواهد بود.

احمد زنگی آبادی 43 سال سن دارد،اگر حالش خوب باشد به بیرون از خانه می رود، تابستان را بیشتر دوست دارد و امید و ایمان را برای تحمل دردهای طاقت فرسایش بهترین درمان و دارویی شفابخش می داند.

احمد همچنان به زندگی امیدواراست، با تمام درد و رنجی که سالهاست با آن دست به گریبان است.

انتهای گزارش

 

 

Untitled-5ddd.jpg

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد