مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

مصطفی قهرمانی(خبرنگار)

یادداشت و گفتگوهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی + راهیان نور،دفاع مقدس

گفتگوی وبلاگ مصطفی قهرمانی با فرزند سردار شهید حاج داود کریمی:

حاج داوود به روایت فرزند شهید:


حاج داود ساده زیست و


ساده به شهادت رسید


وبلاگ مصطفی قهرمانی(خبرنگار): او خوشحال بود که در راه حق و حقیقت قدم برداشته و در همین راه جانش را تقدیم می کند. جنگ  تمام شد و فرمانده بچه های جنوب تهران به محله اش بازگشت. به میان مردمش رفت با آنها زیست و دوباره کارگاه کوچک تراشکاری اش را برقرار کرد.  او بی ادعا و بی پروا، همچنان بنای حق طلبی داشت.


از بنیانگذاران سپاه پاسداران، فرمانده سپاه تهران و جنوب غرب کشور، فرمانده کل ستاد مبارزه با مواد مخدر ، مسئول حراست وزارت بازرگانی و  فرمانده عملیات های مختلف در سالهای دفاع مقدس و....

حاج داوود قبل و بعد از انقلاب در مسجد الرسول (ص) نازی آباد‌ به فعالیت های مذهبی می پرداخت و حالا قرآن پژوهان همان محله  دارالقرآنی را مزین شده به نامش می خوانند:

"دارالقرآن شهید حاج داوود کریمی"


اخلاق پدری

هر سال سالگرد حاج داوود کریمی که از راه می رسد خانواده اش با همکاری اعضای هیئت امنای مسجد الرسول (ص)‌ نازی آباد مراسمی را در بهشت زهرا (س) برگز ار می کنند تا یاد و خاطره او را گرامی دارند.
 

 محمد صادق یکی از همان فرزندان وفادار پدر است. او 26 سال سن دارد و  در رشته کامپیوتر تحصیل می کند.  او در کنار درس، در "دارالقرآن حاج داوود کریمی" در رشته تخصصی اش آموزش می دهد و همیشه به کار در آنجا افتخار می کند:

محمد صادق می گوید: "پدرم یک آدم سیاسی بود و همه ما از او تاثیر می گرفتیم. جدا از آن همیشه می گفت: کار کردن عیب نیست و حتی بهترین جزء عبادت است.

اخلاق خاص پدر در اعضای خانواده باعث شده بود که آنها هم همانطور رفتار کنند:"هر وقت به خانه می رفتیم، به احتراممان بلند می شد. همین رفتارش موجب شده بود ما هم همیشه با احترام او بلند شویم. او با رفتار و عملش به ما آموزش اخلاقی می داد. هر چند بعضی وقت ها که مرتکب اشتباهی می شدیم بی آنکه سرزنشمان کند با بیانی گرم و صمیمی ما را راهنمایی می کرد."

پدر همیشه به فرزندانش اهمیت می داد؛ حتی موقع صدا کردن نامشان واژه «آقا» یا «خانم» را به کار می برد.
خوش کلامی و برخورد حاج داوود در دوستان محمد صادق هم اثر گذاشته بود. آن طور که او می گوید: دوستانش جلوی درخانه با او صحبت می کردند که پدرش از راه رسید . آن موقع با دیدن دوستانش با خوش رفتاری تعارف کرد که به خانه بروند. همان جا بود که دوستانش از نوع رفتار پدرش تعریف کردند و داشتن چنین پدری را به او تبریک گفتند.

ورزش و اخلاق

فضای خانه همیشه با حضور پدر شاد بود و او گه گاهی با فرزندانش کشتی می گرفت: "قد ما به خانواده مادری کشیده و به همین خاطر یک سرو گردن از پدرمان بلند تر بودیم . با این حال موقعی که با هم کشتی می گرفتیم به سختی می توانستیم حریفش شویم . بالاخره او سالها در این رشته در باشگاه دلیران نازی آباد ورزش کرده بود و همیشه به کشتی علاقه خاصی نشان می داد"


او بارها به استقبال شهادت رفته بود...

از 15 تیر 1382 بیماری حاج داوود شدت گرفت و این شدت ناشی از عوارضی شیمیایی جنگ بود که از 5 سال قبل خود را بروز داده بود. وقتی بستری شد پزشکان کاری از دستشان بر نمی آمد به همین خاطر او را 52 روز در بیمارستان آلمان بستری کردند.
اما بی فایده بود. به طوری که بدنش پراز غده های شبیه سرطان بود ولی سرطان نبود.
"روزهای آخر زندگی اش در بیمارستان به ما می گفت که دیگر مرد خانه ماییم.
او هرگز از مرگ نمی ترسید و می گفت مرگ با اشکال مختلف به سراغ آدم می آید . حتی می گفت مرگ تا یک قدمی او در جبهه آمده. پدرم در هویزه، فاو و عملیات مرصاد بارها مرگ را حس کرده و خوشحال بود که در راه حق قدم برداشته و در همین راه جانش را تقدیم می کند."
محمد صادق در پایان می گوید: "من هر چند وقت یک بار به سر مزار پدر می آیم تا به امروز هم "هرگز نتوانستم حتی لحظه ای فراموشش کنم. نه تنها من بلکه همه اعضای خانواده ام همین طورند ".

"او همیشه در طول زندگی شوخ بود و همیشه به مشکلات زندگی می خندید و تکیه گاهی بود برای همه ما. حالا با این که رفته اما حرفها و خنده هایش هنوز هم دل گرم کننده دل ماست ."
 

حاج داوود زندگی ساده، اخلاق وارسته و مجاهدت حق جویانه بود.


انتهای گزارش

مصطفی قهرمانی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد