فیلم آمریکایی آرگو با موضوع 13 آبان، روز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا/
نظر منتقد مشهور امریکایی
درباره «آرگو»
وبلاگ مصطفی قهرمانی(خبرنگار): 13 آبان و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران، یکی از موضوعات مهم برای فیلمسازان آمریکایی تبدیل شده است. فیلم آرگو به این موضوع می پردازد اما دارای ضعف های زیادی است. «راجر
ابرت»منتقد سینمایی آمریکایی درباره آرگو می گوید: اگر چنین فیلمی تند و
کینه توزانهای در آمریکا و راجع به دیگر اقوام ساخته میشد،به عنوان اثری
نژاد پرستانه و متعصبانه محکوم میگردید.
به گزارش وبلاگ مصطفی قهرمانی به نقل از «سینما تجربی»، پایگاه خبری «کانترکورنت» در گزارشی تحلیلی مینویسد: در سالهای اخیر القاء ایران هراسی رسانهها منجمله سینما را در برگرفته است که به طور قابل توجهی قادر میباشد در اذهان مخاطبان اثر منفی برجا گذارد.
بنابر این گزارش، همراه با موج ایران هراسیهای اخیر پای فیلم دلهرهآور و البته اعصاب خرد کن «آرگو» نیز به میان آمده که در آن «دیوید هاگ لاند» پا را فراتر از حد خود گذاشته و این فیلم وقاحتی کامل است.
* ایرانیان اهریمنی و آمریکایی های وطن پرست
نمای کاذب فیلم و تجلیل از «آنتونیو مندز»، عامل سیا که «بن افلک» هنرپیشه آمریکایی نقش آن را ایفا کرده و هم چنین تجهیزات اطلاعاتی مورد استفاده قرار گرفته برای خروج زندانیان فراری از تهران همگی سعی دارند نوعی احساس خاص را به بسیاری از مخاطبانی که اذهانشان توسط رسانههای غربی درباره ایران منحرف شده است بدهد.
این فیلم به شیوهای بس خام تلاش میکند تا ایرانیان را بیش از حد احساسی، غیر معقول و اهریمنی نشان دهد و در عین حال جاسوسان سیا را قهرمانانی وطن پرست معرفی کند.
*باور صحنههای آرگو غیر ممکن است
آرگو لبریز از اشتباهات و تحریفهای تاریخی است. ممکن است که شخصی بگوید که این فیلم یادآور انتخابهای آزادانه است ولی به هر حال مخاطبان به سختی فرصتی را برای درک و باور آنچهرا که در این فیلم میبیند خواهند یافت.
مشکل اینجاست که کارگردان آرگو موذیانه مخاطب را بیش از حد غرق در فیلم میکند بهطوری که آنها دیگر حتی توجهی به عنوان فیلم نیز ندارند.
*زنان ایرانی با لباس نظامی تصویری از تخیل نویسنده
حتی اگر کارگردان این کار را نیز انجام نمیداد، اذهان مخاطب به وسیله دروغهای مخفی شده در فیلم که موذیانه القا میشوند مورد سو استفاده قرار میگیرد.
این کار در فیلم مذکور با کمک قوه ابتکار باورنکردنی انجام شده است. به عنوان مثال، در یک نما زنان باحجاب ایرانی در لباس نظامی عبوس نشان داده میشوند که این خود در پیش گرفتن دروغ قطعی یک فیلم ضد ایرانی دیگر به نام « بدون دخترم هرگز» است که در سال ۱۹۹۱ به نمایش درآمد.
پس از سپری شدن سی سال و اندی شما بانوان ایرانی را تنها در لباس نظامی در خیابان شاهد خواهید بود. تصویر زنان ایرانی در لباسهای نظامی تنها ساخته و پرداخته تخیل نویسنده است.
آشکار است که فیلم آرگو به شدت تحت تاثیر «برایان گیلبرت»، کارگردان فیلم بدون دخترم هرگز در سال ۱۹۹۱ قرار گرفته است.
* آرگو نسخه دیگر «بدون دخترم هرگز» است
فیلم «بدون دخترم هرگز» داستان یک زن آمریکایی را به تصویر میکشد که با پزشک ایرانی (آلفرد مولینا) ازدواج میکند. آنها در نهایت خرسندی سرگرم زندگی در آمریکا هستند و به ناگاه قصد عزیمت به ایران را میکنند. شوهر این زن که فردی با ادب و تحصیلکرده بود مبدل به شخصی وامانده و دهاتی میشود که سعی دارد «بتی» همسرش را با اعمال فشار در ایران نگه دارد.
هیچکس نمیداند دلیل تغییر بنیادی در این مرد چیست و مورد جالب این است که مکثی جهت بیان این مطلب در داستان فیلم صورت نمیگیرد. جدا از نمای کلیشهای و کاریکاتوری که فیلمساز با کمک آنها ایرانیان را به تصویر درآورده است وی آداب و سنن ایرانیان را به سخره کشیده است.
*«راجر ابرت» منتقد سینمایی آمریکا: آرگو فیلمی «تند و کینه توزانه» است
در یک صحنه از فیلم «بدون دخترم هرگز» وقتی بتی وارد ایران میشود (این قسمت به طور مضحکی در اسرائیل فیلم برداری شده است) اقوام شوهر گوسفندی را به عنوان نذر ذبح میکنند و بتی با دیدن این صحنه غش میکند. این صحنه که بخشی از سنت ایرانیان است به عنوان عاملی برای نیشخند زدن کارگردان علیه جامعه ایرانی مورد استفاده قرار میگیرد.
«راجر ابرت»، منتقد سینمایی آمریکایی با نامیدن این اثر به عنوان فیلمی «تند و کینه توزانه» گفت: اگر چنین فیلمی تند و کینه توزانهای در آمریکا و راجع به دیگر اقوام ساخته میشد، فیلم مذکور به عنوان اثری نژاد پرستانه و متعصبانه محکوم میگردید.
آرگو تداوم فیلم سال ۱۹۹۱ «بدون دخترم هرگز» گیلبرت و تلاشی ناجوانمردانه در دامن زدن به ایران هراسی است.
*آرگو دارای ضعف ساختاری شدید است
باوجودی که آرگو تا حدودی در اهریمنی و کلیشهای نشان دادن ایرانیان موفقیت کسب کرده اما این فیلم در بهترین حالت تنها اثری تبلیغاتی است که به سختی ارزش تجلیل دارد و چیزی جز یک فیلم کسالت آور بزرگ نیست و این بدین خاطر است که فیلم یاد شده ضعف ساختاری و نوشتاری سبکسرانهای دارد.
*«محمدرضا پهلوی» در فیلم به اشتباه «رضا پهلوی» خطاب میگردد
مورد عجیب دیگر این است که این فیلم استادانه در پی فضاسازی متعادل نشان دادن تاریخ در آغاز فیلم است و نشان میدهد چگونه دولت «مصدق» با کودتای سیا سرنگون شد و چگونه «محمدرضا پهلوی» که به اشتباه در فیلم از آن به عنوان «رضا پهلوی» خطاب میگردد مستبدانه با مردم برخورد میکند. با این وجود تنها یک اشاره صرف به نحوه دخالت سیا در ماجرای کودتا نمیتواند دال بر برقراری تعادل در فیلم باشد. در حقیقت آرگو دور از روایت متعادل و منصفانه است.
*تمام تلاش فیلم خالی کردن عقدههای دوران گروگانگیری است
در این فیلم تمامی موارد یک بعدی روایت شده و سیاه یا سفید به تصویر درآمده است. فراریان ( گروگانهای آمریکایی) در این فیلم افرادی خوب هستند و باید با کمک عاملان سیا که تلاش کردهاند در برابر اذهان مخاطب به طور مضحکی ایرانیان را اهریمنی و عصبی نشان دهند نجات یابند.
بنابراین حس همدردی مخاطب با عوامل سیا به آسانی صورت میپذیرد و تصویر ملت ایران بهطور غمانگیزی منفی جلوه داده میشود.
در واقع بیان دخیل بودن سیا در شکل گیری یک کودتا شاهکار هنری نیست. تجهیزات اطلاعاتی این سازمان به نحو بارزی در دامن زدن نبرد علیه ایران در خدمت دشمنان ایران منجمله « صدام حسین» دیکتاتور عراقی قرار داشت که باعث مرگ بیش از یک میلیون نفری شد.
«سعید ابوریش»، مولف و روزنامه نگار فلسطینی که کتاب «صدام حسین، سیاست و انتقام» را به رشته تحریر درآورد در این باره گفت: «صدام در سال ۱۹۷۹ و قبل از نبرد ایران و عراق از امان دیدار کرد و در آنجا با «ملک حسین» اردنی و سه عامل سیا ملاقاتی را برگزار کرد.»
به گفته ابوریش مستندات قابل توجهی وجود دارند که نشان میدهند صدام طرح حمله به ایران را با کمک عوامل سیا کشیده بود. در این میان صدام مجری سیاستهای واشنگتن بود و البته به گفته ابوریش این یک ارتباطی بود که هرگز در آن اعتماد جایگاهی نداشت.
هیچ کدام از دو طرف قضیه به هم اعتمادی نداشتند اما با این وجود آمریکاییها به او کمک کردند تا با کمک سامانههای الکترونیکی کودتا در کشور خود را پیش بینی کرده و بدین سان صدام با تقویت تسلیحاتی در قدرت باقی ماند.
*آرگو نمونهای از هالیوود گرایی محض است
تنها میتوان تصور کرد که بن افلک و « کریس تریو»، فیلمنامه نویس نسبت به این حقایق بی اطلاع بودهاند که نتوانستهاند در فیلم آرگو تعادلی را در بهتصویر کشیدن حقایق ایجاد کنند.
بهطور کلی باید اذعان داشت که آرگو نمونهای از هالیود گرایی محض است. در واقع این فیلم تلاشی در برانگیختن حس ایران هراسی نه تنها در آمریکا بلکه در سرتاسر جهان است